چیکار کنم خاطرات کودکی خودم خیلی یادم میاد جدیدا، بیشترش آسیبایی که بابامامانم بهم زدن به ویژه کم محبتی تحقیر اینکه میگفتن تو ناخواسته بودی خیییلی ازشون دلگیرم حالا در رابطه با دخترم حسابی وسواسی شدم میترسم هر حرکت من توذهنش ثبت بشه

بخرحال اونا نمیدونستن که نباید بهت بگن منظوری نداشتن الان خودت جوری باش که یه دختر مادر همسر ایدآل ازش بسازی گذشته گذشت گلم الان شما همسری مادری ناخواسته یا خواسته الان خودت مستقلی اگه نباشی قلب خونه نمیتپه

منم خیییلی درگیر گذشتمم ..ضربه بدی خوردم که هنوز باهاش درگیرم

منم یاد گذشته میفتم میگم اگه اینقد مارومحدود نمیکردن کارایی نمیکردیم که الان با فکر کردن بهش عذاب بکشیم بگم کاش اینکارو نکرده بودم.خیلی برا دخترم حساسم که اینجوری نشه

نه از اینور بیفت نه از اون ور

حالا من برعکس همش میگم کاش میتونستم اونجوری که خانوادم باشن باشم

منم همش یاد گذشته میفتم و عذاب میکشم همش میگم بابامو نمیبخشم