۴ پاسخ

کدوم بیمارستان بودید؟

مبارک باشه

مبارک باشه عزیزم خداقوووت

بچه ها پمپ درد چیه ؟

سوال های مرتبط

مامان یزدان👶 مامان یزدان👶 ۳ ماهگی
سلام مامانا اومدم از تجربه سزارینم بگم کسایی که قصد سزارین دارن من خیلی راضی بودم درد واقعا قابل تحمل بود برام از شش صبح دکترم گفت چیزی نخورم یه صبحانه سبک خوردم پنج صبح ساعت ۱۱ رفتیم بیمارستان تا کارمو بکنم ان اس تی گرفتن انژیو وصل کردن تا ساعت دونیم عمل شدم سوند داخل اتاق عمل وصل کردن که اصلا دردی نداشت برا من دکتر بیهوشی اومد بیحسی زد اونم اصلا دردی نداشت ولی من خیلی میترسیدم دراز کشیدم کاملا بیحس شدم عملو شروع کردن یکم احساس تنگی نفس پیدا کردم برام اکسیژن گذاشتن بعد ۱۰ دیقه صدای گریه پسرم اومد خیلی حس قشنگی بود 😍 من همزارن گریم گرفت یکم بعد پرستار گفت میخوای ببینیش آورد گذاشت جلو صورتم ☺من خودم پمپ دردم خواستم برام وصل کردن که با اون واقعا اصلا دردی نداشتم یکم در حد پریودی بود اوردن تو پخش ۱۲ ساعت هیچی نخوردم بعد اون گفتن آبمیوه بخورم بلند شدم سوندو دراوردن فقط سرم گیج میرفت یکم نشستم چون پمپ درد داشتم درد زیادی نداشتم فقط من سرم خیلی تکون دادم حرف زدم سر درد خیلی بدی گرفتم سه روز اول 🥴 شیرم اولش نمیومد شیر خشک گرفتم تو بیمارستان ولی بهش نساخت الان شیرم زیاد شدم شیر خودمو میدم دکترم واقعا خوب بود دستش خیلی سبک بود اینجوری که همه میگفتن بعد سزارین خیلی درد میکشی برایه من واقعا راحت بود❤
مامان ویهان و هامین💙 مامان ویهان و هامین💙 ۱ ماهگی
میخوام‌ از تجربه‌ سزارینم بگم هر کس دوست داشت بخونه❣️
امروز‌‌ صبح که بیدار شدم اشتها نداشتم ساعت‌ ۱ تازه صبحانه خوردم بعدش احساس کردم یکم درد دارم گفتم‌ برم حمام که اگه دردم گرفت تمیز باشم همین که از جام بلند شدم خون با فشار ازم ریخت سریع پوشیدم اومدم بیمارستان معاینم کرد گفت دهانه رحمت بسته ولی همچنان خونریزی داشتم قرار شد به مانیتور وصل کنن و تحت نظر باشم که اگه خونریزیم قطع شد زایمان نکنم‌ چون‌۳۶ هفته و ۶ روز بودم اما خونریزیم بیشتر شد و درد داشتم ولی همچنان دستگاه انقباضی نشون نمیداد به دکترم زنگ زدن و آمادم کردت واسه عمل بهم سوند وصل کردن قبل از بیحسی دردش خیلی کم‌بود فقط یه لحظه درد داشت اصلا نترسید ساعت‌۴:۳۰ ظهر با بی حسی سزارین شدم چون تازه غذا خورده بودم‌ نمیشد بیشهوش کنن‌ سوزن بی حسی هم اصلا اونجوری که میگن درد نداشت مثل یه رگ گرفتن بود چند ثانیه بعدش کامل بی حس شدم نی نیمو بغلش کردم و بعد از بخیه سرکلاژمم باز کردن و رفتم اتاق ریکاوری بی حسیم که داشت میپرید دردم شروع شد راستش خیلی درد داشتم و مسکن هم خیلی تاثیر نداشت بعد از یک ساعت کم کم بهتر شدم پمپ درد هم نداشتم دکتر گفت واسه بچت خوب نیست شیاف که گذاشتم خیلی آروم شدم هنوز پا نشدم راه برم این مرحله راه رفتن از همش سخت تره واسم کنید
مامان لپ تپلی مامان لپ تپلی ۹ ماهگی
سلام مامانا 😍😍
منم اومدم از تجربه ی زایمان سزارینم بگم‌
صبح که رفتم بیمارستان کارای قبل عملو انجام دادن و سوند وصل کردن
سوند وصل کردن برای من درد داشت چون خودمو سفت میکردم
بعدش بردنم اتاق عمل از استرس تمام پاهام می لرزید و سردم بود جوری که با سه تا پتو می لرزیدم بردنم رو تخت خودم بیهوشی رو انتخاب کردم چون از قبل کمر درد داشتم بیهوشی خیلی برای من خوب بود هیچ عوارض سردرد و اینا نداشتم ..بعد عملم تو ریکاوری ده دقیقه ای به هوش اومدم جای برش درد میکرد و سردم بود ولی اوردن تو بخش بهم امپول زدن و شیاف قابل تحمل شد پمپ دردم نداشتم
تازه نذاشتم شکممو فشار بدن🤣🤣ولی با دست جلوی خونریزیمو باز کرد
تا شب یه بار دیگه ام یه امپول مسکن زدن خیلی بهتر شدم
اولین راه رفتنم خیلی خوب بود قبل نسکافه و خرما خوردم بهم خیلی کمک کرد اومدن سوندو کشیدن و رفتم خودمو شستم تو سرویس و شروع کردم به راه رفتن ..هرسری که راه میرفتم لخته میومد و خیلی دردمو اروم میکرد..
از سزارینم خیلی راضی ام برگردم عقب باز انتخابم سزارینه 😬😬
امیدوارم همه بسلامتی زایمان کنید 😍🌹
مامان بچک مامان بچک ۴ ماهگی
تجربه سزارین

صبح رفتم بیمارستان فشار و ضربان قلب بچه رو‌ چک‌ کردن بعد یک‌ربع قبل از رفتن به اتاق عمل برام سوند گذاشتن موقع گذاشتنش یکم سوزش داشت و یکم احساس ناراحتی داشت بعدش تا بی حس بشم بعد رفتیم اتاق عمل و بی حسی نخاعی که برام‌ زدن رو میتونم بگم متوجه نشدم و‌ اصلا درد نداشت چند دقیقه بعد هم نی‌نی رو دنیا آوردن و آوردن گذاشتن رو صورتم خیلی سریع بود و حس خوبی داشت من اصلا فشار هم که بعضیا میگن متوجه نشدم بعدشم رفتم ریکاوری و باز نی‌نی رو آوردن شیر دادم بهش همه چیز عالی بود تا وقتی بردنم بخش اومدن حسابی شکمم رو فشار دادن اون درد داشت بعدم عصر که بی حسی رفت دردام شروع شد که مسکن زدن برام و غول مرحله آخر بلند شدن‌ و راه رفتن بود که خیلی سخته فرداشم مرخص شدم و اومدم خونه چون پانسمان ضد آب بود دوش گرفتم راحت سبک شدم ولی تا امروز بلند شدن برام سخته و گاهی درد دارم که دکتر شیاف داده. امروزم رفتم بخیه کشیدم که اونم متوجه نشدم اصلا و‌ تمام. سزارین واقعا لحظه تولد خیلی خوبه ولی بعدش مراقبت میخواد و اصلا آسون نیست حتما باید کمک داشته باشی یه ۲۴ ساعت سخت داشت و در کل میتونم بگم راضیم
مامان لیانا مامان لیانا ۶ ماهگی
سلام مامانا من ۲۱ اردیبهشت زایمان کردم میخوام تجربمو براتون به اشتراک بذارم. صبح رفتم بیمارستان بستری شدم و ساعت ۱ونیم رفتم برای عمل. قبلش برام سوند وصل کردن ک درد نداشت ولی یکم سخته دیگه بلافاصله بردن برا عمل.من بیحسی بودم خیلی میترسیدم ولی واقعا حس قشنگی بود وقتی نی نیمو دیدم. یکم اون لحظه ک بالای دلم فشار دادن تا بچه بیرون بیاد سخت بود بعدشم حالت تهوع گرفتم ک با دارو کنترل کردن. متخصص هوشبری خیلی حواسش بهم بود. درکل عمل اونقدر ک فکر میکردم ترسناک نبود. بعدش بردن ریکاوری که اونجا سردم بود ک بخاطر اثر داروها لرز کردم. خیلی تو ریکاوری بودم چون حالم واقعا بد بود. ریکاوری از عمل خیلی سخت تر گذشت. بعدش بردنم داخل بخش حدود ۵بار شکمم فشار دادن که درد داشت.اخر شب از تخت اومدم پایین که اونم اولش سخت بود حس میکردم هر لحظه بخیه هام باز میشن ولی اونطور نبود.روز بعد هم مرخص شدم. تو خونه ام روزهای اول بعد زایمان خیلی ادم اذیته. کلا حال داغونی داشتم الان خداروشکر بهترم.
برای همه زایمان راحتی رو ارزومندم❤️
مامان رَستا مامان رَستا ۵ ماهگی
مامان دلسا مامان دلسا ۵ ماهگی
سلام خانما روزتون بخیر🌹
پارت اول:
امدم از تجربه زایمان سزارینم بگم، من آدمی بودم که خیییلی استرس و ترس داشتم از زایمان، شاید باورتون نشه حتی از یع امپول زدن میترسیدم😬😂
به نظرم ما از زایمان غول ساختیم و‌الکی کلی استرس بیخود‌‌‌ به خودمون وارد میکنیم
صبح رفتم بیمارستان و امدن سرم وصل کردن و نوار قلب گرفتن..
بعدش دکترم زنگ زد که امادش کنین واسه اتاق عمل
میگفتم برم اتاق عمل سکته میکنم ولی اونقدر استرس نداشتم خدارشکر
سند رو قبل بیحسی برام وصل کردن درد و‌ سوزش داشت من شل نگرفتم ولی قابل تحمل بود، بعدم چندتا سرم وصل کردن که حالت تهو گرفتم
دیگه متخصص بیهوشی امد ۳ بار سوزنو فرو کرد داخل تا کانال رو پیدا کرد که درد داشت، ولی سعی کنین اصلا تکون نخورید،چند دقیقه بعدش پاهام سنگین شدن و شکمم بیحس، دیگه دکتر شروع کرد به بریدن و بچه رو آوردن بیرون، حین عمل خیلی گیج شده بودم به خاطر دارو ها با اینکه بیحسی از کمر بود دیگه دخترمو گذاشتن روی صورتم، شانس آورده بودم بچه خفه نشده بود چون دو دور بند ناف دوز گردن بچه پیچیده بود ‌و آب داخل کیسه آب خیلی زیاد شده بود،که احتمال خفگی رو برده بود بالا ولی خدارشکر به خیر گذشت
از اونجا هم بردنم ریکاوری یه شیاف بهم زده بودن که خیلی لرز داشتم به خاطر همین فشار روی بخیه هام امد ، وقتی پاهام به حس امدن امدیم بخش و کع درد هام شروع شدن با اینکه پمپ درد گذاشتم و شیاف ولی حدود ۸ ساعتی درد کشیدم
مامان دخترم مامان دخترم ۳ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۲
۵ سانت باز شده بودم بدون هیچ درد و اذیتی خیلی ریلکس دراز کشیده بودم
پرستارا میومدن یکی یکی که حیفی سرازین شی همه تا به این مرحله برسن کلی جیغ و داد میکشن تو الان حتی نمیدونی که نصف راهو‌رفتی
ولی من اصلااا به طبیعی حتی فکرم نکرده بودم کلی استرس داشتم گفتم نمیتونم از طرفی چون بچه خیلی پایین بود باید اورژانسی عمل میشدم و من ناشتا نبودم متخصص بیهوشی گفت ممکنه تو عمل مادر و بچه باهم از دست برن محتویات معده باعث خفگی شه و اینجور چیزا
تا لخظه بریدن شکمم سعی داشتن منصرفم کنن که نشدم
از وصل کردن سوندم بگم چون اورژانسی بودم تو اتاق وصلم کرد یعنی بیحس نبودم خیلی بد بود یه احساس سوزش بدتر از اون این بود که پرستاره پایینه سوندو نبسته بود یهو بلند شدنی همه جیشم ریخت😂 خلاصه خیلی خوب برخورد کردن که تقصیر ما بود ما نبستیم
کلا رفتار پرسنل واقعااا عالی بود مثل خواهر
کمرمو که بیحسی زد اونم قشنک حس میکردم تو رگ اصلی نخاعمه یعنی درحد گاز مورچه که میگن نبود واقعا
برای من همه مراحلش با درد بسیار سپری شد
مامان مَهَند👼🏻 مامان مَهَند👼🏻 روزهای ابتدایی تولد
منو مَهَند و آوردن تو ریکاوری... مَهَند پیشم نبود چندتا تخت اونورتر بود ولی صدای گریه اشو شناختم با اینکه دومین باری بود که صدای قشنگشو میشنیدم پرستارو صدا زدم گفتم صدای گریه بچه منه پرستارم رفت پسرمو اورد بهش شیر دادم بعدش گذاشت تو تختش ساعت از دستم در رفته بود نمیدونستم چندساعت که تو ریکاوری ام خیلی شکمم درد گرفته بود نفس که میکشیدم شکمم بالاپایین میرفت دردم میگرفت دکتر بیهوشیمو صدا زدم گفتم بهم پمپ درد بده برام اماده کرد و وصل کرد به مرور خیلی از دردم کم شد پرستار اومد و گفت که اول مهند و میبرن تحویل همسرم و مادرم میدن بعدش منو میبرن...بعد از چند ساعت بهم اجازه دادن که مایعات بخورم تا برم دستشویی و دفع داشته باشم من مایعات خوردم و‌باید برای اولین بار روی پام وایمیستادم...حرفای بقیه پستایی که تو اینستا دیده بودم همه توی سرم میچرخید چقدر میترسیدم برای بلند شدن ولی من بهترین تصمیم عمرمو به موقع گرفته بودم😂پمپ درد یار وفادار من یعنی این پمپ درد کاری کرده بود که درد اولی وایستادن اولین قدم برداشتن بعد سزارین به کمترین حد ممکن رسیده بود خیلیییییی درد کم و قابل تحملی داشتم اگه صد بار هم برگردم عقب بی شک از پمپ درد استفاده میکنم...
مامان 🌸 لیا 🌸 مامان 🌸 لیا 🌸 ۷ ماهگی
تجربه سزارین
.
.

.
خب اومدم از سزارینم تریف کنم‌واستون من سزارین خودم انتخاب کردم ۲۷ ام رفتم برای سزارین ساعت۸ صب رفتم بستری شدم اول بهم سرم زدن بدش لباس دادن که بپوشم ضربان قلب بچرو‌حدودا یساعت دوساعت چک کردن
بدش رفتم برای سوند وصل کردن راستش یکم ترس داشتم واس سوند ولی مث سوزش بود و واقا اونفدی که فک میکردم دردنداشت ولی خب بدش همش احساس‌دسشویی داشتم‌و خیلی حس بدی داشت
تواتاق عمل که رفتم قبلش درخاست پمپ درد دادم و بی حسی ازکمر شدم که اولش‌ پاهام گز گز کرد و بدشم داغ شد و کلا بی حس شدم
از فشار شکمم‌که داخل اتاق عمل فشار دادن شکممو و متوجه نشدم
رفتم بخش ریکاوری و لرز شدید داشتم ک طبیعی بود و اوکی شدم
اولین بلند شدن ازتخت برای من واقااااا سخت بود قشنگ حس میکردم الان بخیهام باز میشه ومیافتم ولی ارزش تحمل کردن داشت دیگ بد۸ ساعت ناشتایی ی ابمیوه خوردمو بلند شدم راه رفتن سخت بود واقا ولی خب گذشت
فقد توصیه ای که دارم اینکه خاهش میکنم مث من تواتاق عمل و ریکاوری گردنتونو تکون ندید من تا ۴ ۵ روزبد سزارینم گردن درد شدیددددد‌گرفتم و واقا امونمو بریده بود که گفتن باید همش قهوه بخوری ک اثرات بی حسی بره
و الانم خداروشکر خوبم و ا سزارینم راضی بودم واقا
سوالی داشتین درخدمتم😍
مامان ارتین👶 مامان ارتین👶 ۹ ماهگی
سلام مامانا اومدم از تجربم بگم از سزارین یهویی که تو ۳۷هفته شدم بگم بخاطر فشارام مجبور شدم یک هفته زودتر زایمان کنم منیکم رفتم بیمارستان برای سزارین تا اومدن چک کنن بچه رو نوار قلب بگیرن من درد زایمانم شروع شد از همون لحظه میگرفتو ول میکرد کمرم خیلی درد داشتم به این فکر میکردم اونایی که طبیعی میارن چطوری تحمل میکنن چون من همون درد اولم حالم خیلی بد شده بود دکترم زنگ زده بود گفته بود معاینش کنید دهنه رحمم باز شده بود دکتر سریع گفت اماده کنیدش برای اتاق عمل 😂از شانس من اومدن سوند وصل کنن اولی وصل کردن سوراخ بود دومی یکم اذیت شدم تا وصل کنن منو بردن رو تختم تا اتاق عمل خالی بشه من برم عمل یهو دیدم یهو یچی ریخت اندازه نصف استکان فکردم سوند باز شده دسشوییم ریخته اما کیسه ابم پاره شده بود خلاصه رفتم برای عمل من بیهوشی کامل میخاستم اما بخاطر بچه گفتن بیحسی سه چهار بار امپول زدن اما بخاطر ورمی که داشتم به نخا نمیخوردو مجبور شدن بیهوشم کنن سریع بیشهوش شدم وقتی چشمو باز کردم درد داشتم اما اونقد نبود سریع پمپ دردو وصل کردن اومدن معاینه کنه پرستاره شکممو فشار بده از دردی که داشتم نزاشتم .......