۹ پاسخ

حالا من اینقد سختی کشیدم بنظرم زمان نمیگذره

من به این فکر میکنم یک بار برای آخرین بار قراره بیاد بغلمو بهش شیر بدم و برای همیشه اون حس تموم بشه دلم میترکه و کلی گریه میکنم😢

من خودم با شیر دادم زیادی لاغر شدم .
همه میگن از شیر بگیرش غذا داره میخوره دیگه .
بازم دلم نمیاد نمیتونم خودخواه باشم تا نزدیکای تولد ۲ سالگیش شیرشو میدم .
دلم نمیاد

ی مدت منم به اینا فکر میکردم همش گریه میکردم الان چند وقته انقدر سینمو‌گاز میگیره میکنه خون میپاشه زخمه دعا میکنم زودتر بگیرم از شیرولی سخته

حالا بذار شوهرش بدی

الان که خوابه نگاهش میکنم و گریه م گرفت😭😭😭😭

وای خدا همین الان دارم شیر میدم پیامارو خوندم اشک تو چشام جم شد سخته واقعا مامان اقا همایون چی گفتی 😭

عزیزم یکی دیگه بیاری مرور خاطرات میشه دیگه دلت تنگ نمیشه😂

من همین الان هم بعضی وقتا یاد میوفتم که باید از شیر بگیرمش گریه میکنم 😢😢😢

سوال های مرتبط

مامان پَناه مامان پَناه ۱ سالگی
پ.ن:درد و دل
این روزا هنوزم مول دوران بارداری و یکسال گذشته بشدت افسرده و خسته ام
انقد خسته و دل مرده ام این موقع شب دارم گریه میکنم
نمیدونم شاید عجیب بیاد ولی من انقد دلم برای خونه ساکت و تنها موندنم از صبح تا شب و بودنم با همسرم تنگ شده ک میخوام بمیرم
روزا میگذره من هر روز متنفر تر از دیروز میشم از خودم و از همسرم از دخترم
روزا میگذره من هر روز بیشتر از دیروز میفهمم دخترمو دوست ندارم و دلم نمخادش
ناشکری نمیکنما ولی دست خودم نیست انقد غرقم تو ناراحتی و افسردگی و شکستن قلبم که خدا میدونه
انقدر همه وجودم درد میکنه انقد چشام و بدنم درد میکنه دلم میخواد فقط جیغ بکشم انقد جیغ بکشم تا بالاخره همه چی اروم شه
حسرت روزایی ک دوتایی بودیم داره خفم میکنه
بعد این همه پیش تراپیست و دارو مصرف کردن هنوزم هیچ انرژی ندارم هیچ ذوق و شوقی برای ادامه زندگی ندارم ،
هیچوقت فکر نمیکردم قبول کردن نگه داشتن بچه اونم ب اصرار و فشار همسر و خانواده خودم همچین روزایی برام بسازه
ی جوریی از این روزا و زندگیمون متنفرم که میتونم بالا بیارم
نمیدونم شاید عجیب باشه ولی من دلم خودم و همسرم و خونه اروممونو میخواد،روزایی ک بدون دغدغه و ارومی داشت طی میشد
روزا میگذره من ی وقتایی به نبودم دخترم فکر میکنم ک اک نبود همه چی مثل قبل بود
حقیقتا دوست نداشتنشم ی جورایی بهم حس عذاب وجدان میده
نمیدونم باید چیکار کنم
مامان زهرا کوچولو مامان زهرا کوچولو ۱۶ ماهگی
چقدر خوبه میتونم اینجا بیام و درد و دل کنم،🌱
و همینکه یکی از مامانا بهم میگه درکت میکنم، فکر می‌کنم پس تنها من نیستم اینقدر با بچه داری چالش دارم.
اون وقته که سبک میشم و سعی می‌کنم حالم با دخترم خوب تر باشه🥹

دقیقا از هفته گذشته که دخترم مریض شد خیلی بد اخلاق و لجباز شده، از خود صبح که بیدار میشه گریه میکنه و بهانه میگیره!
در صورتی که اصلا اینجور نبود و من همیشه بهش میگفتم "خوش اخلاق مامان"
ولی این روزا...💔 به شدت بهانه گیر شده و الان یه هفته بیشتره بجز شیر هیچی نمیخوره!
و مدام بهم آویزونه، چون سیر نمیشه!!!😭

امروز که با مامانم تلفنی حرف میزدم گفتم از خدا میخوام شیرم خشک بشه و این بچه دیگه ولم کنه! مامانم ناراحت شد و گفت ناشکری نکن، برو خداروشکر کن خدا همچین لذتی رو بهت چشونده.
اون لحظه عصبانی بودم و با ناراحتی گفتم کاش از اول شیر خودم رو نمیدادم‌‌.

ولی الان که خوابه و به صورت مظلومش نگاه میکنم ، دلم براش میسوزه و از خودم بدم میاد...

خدایا منو ببخش این روزا اینقدر بی حوصله و خسته م🥺🥲
مامان میلان مامان میلان ۱۷ ماهگی