بچها تو. و خدا بیاین من اصلا حالم خوب نیست منه احمق منه بی لیاقت دیشب تا ۸ صبح شاهان چرخوندیم نمیخوابید هی تو بغلم خودشو سفت میکرد من خیلی کاره بدی کردم پاشو فشار دادم گفتم بخواب دیگه خیلی اذیت شدم دیشب خیلی حالم بده که چجوری از دلم اومد این کارو با بچم بکنم
کمکی ندارم از روز زایمانم تا الان یه استراحت کوچیک نداشتم احساس میکنم اعصابم ضعیف شده بعد خونرو بازسازی مردیم خونه تکونی کردم با یه بچه نمیدونم چجوری حالمو توضیح بدم کاش بمیرم

خب عزیزم ما هم آدمیم دیگه.بارداری زایمان شیردهی بچه داری همه سیستم و اعصاب و هورمونامون بهم میریزه دیگه.برو امروز حسابی باهاش وقت بگذرون حالشو ببر.پیش اومده دیگه.

دقیقا منم مثل توام

منم گاهی اینجوری میشم رضوانه واقعا اعصابم ضعیف شده
منم بعدش ب خودم میام فقط میگم چقد بیشعورم با این بچها اینجوری برخورد کردم و...

عزیزم من بهت حق میدم منم اینکاروکردم وعذاب وجدان داشتم ماهم ادمیم کم میاریم

اروم باش ،ادمی کم میاری سرزنش نکن خودتو ،بخدا من دیروز مهمون داشتم برا شام سع بار محکم با دست کوبیدم تو سرم جوری ک از چشمم اشک اومد از دست پسرم نمیزاشت از جام تکون بخورم شوهرمم سرکار بود ،

عزیزم می‌دونم عذاب وجدان داری، واقعاً زن بودن و مادر بودن سخته، اون بچه اصلا نفهمیده اون درد دلیلش چی بوده و چه اتفاقی افتاده ، تو هم اینقدر خودخوری نکن

همه همینطورن و کاملا طبیعیه پیش میاد

عب نداره عزیزم خودتو سرزنش نکن پیش میاد اینجور مواقع نفس عمیق بکش و صلوات بگو منم بعضی وقتا واقعا بد حرصی میشم

اشکالی ندارع تو‌‌ ام ادمی ربات نیستی از این به بعد دیگه تکرار نکن بالاخره شاید برای هر کسی پیش بیاد وقتی دیدی بیقرار شدید هست استامینوفن بده اروم شه شاید دندون در میاره