چقذر وقتی بچه ها بزرگ تر میشن زندگی راحت تر میشه
حرف آدمو میفهمن. لازم نیست کل وسایل از ذستشون قایم کنی جمع کنی. مجبور نیستی ۲۴ ساعت چهار چشمی حواست بهش باشه
وای که چقدر قبل از هجده ماهگی زندگی با بچه کوچیک سخته. پسر من که کلا هم بچه سختی بود و تا یکسالگی اندازه ده سال پیزم کرد. و چقدر بعد از دو سالگی همه چی بهتر شده‌ با اینکه چالش ها متفاوت شده ولی همین که حرف ادمو میفهمن انگار آدم هزار پله افتاده جلو. ایندفعه پسرم مریض شده بار آخر شیش ماه پیش سرما خورده بود الان مقایسه میکنم که چقدر راحت تر دارم مریضی رو میگذرونیم باورم نمیشه. تصف شب بیدارش میکنم قبلا با جیغ و گریه نصف شبا دارو میخورد الان قشنگ میفهمه که تایم داروشه. خودش جاییش درد کنع بهم میگه و نود درصد میفهمم چشه. اونایی که بچه هاشون بزرگ میشن و خودشون میخوان و دومی رو میارن خیلی دل بزرگی دارن خدایی🤣 یه دوره سختی رو گذروندی چند سال تازه میخوای بری یکم استراحت کنی که از اول وارد سختی های دومی میشی
به نظر شما هم بچه تون بزرگ تر که شده و تو این سن زندکی خیلی راحت تر نشده؟ بچه داری منظورمه فقط که راحت تر میشه

۸ پاسخ

من پسرم دوسالش شد بعد یه ماه دومی بدنیا اومد هم دارم با اون می‌جنگم هم‌با این کوچکه. دنیا همینه

منم موافقم بزرگتر بشن به شرطی که خود مادر هم باهاش رشد کنه و بتونه مدیریت کنه واقعا راحت تره برای من که اینطور بوده

ت

پسرمن بعد دوسالگی مریض شد تابحال اینقدر سختی نکشیده بودم ولی این درسته یکم راحت شدم از شب بیداری و پوشک گرفتن

والا دهن من سرویس شده .اتفاقا هر چی بزرگتر بشن بیشتر می‌خوان محیط رو کشف کنن.جرات ندارم ببرم بیرون تا دهن مغازه دار رو سرویس نکنه ول نمیکنه

من فكر كنم پسرم بايد بره كشتي كج يعني شدم كيسه بوكسش بهش اعتراض ميكنم گريه ميكنه كه چرا از خودت دفاع ميكني
عشق گاز گرفتنه سرويس شدم 😂😂😂😄

بچه من از اول تا همین الان پدر پدرجدمو آورده جلوی چشمام اصلا بهتر نشده
هنوزم خوابش بده بدغذاس خیلی شلوغ تر شده اصلانم حرفمو گوش نمیده

ن عزیزم بچه من وحشی تر شده
بچت آرومه خداروشکر کن

خب این سن هم لجبازی و اینای خودشو داره به نطر من بچه هرچی بزرگتر میشه کار ادم سختره ن از لحاظ نطافت و اینا از لحاظ تربیت و نوع حرف زدن و حواس جمع بودن و ایناش

سوال های مرتبط

مامان اهورا مامان اهورا ۲ سالگی
اولین تجربه خوابیدن بدون پستونک
من چندین ماه بود که تصمیم داشتم پستونک اهورا رو بگیرم. با مشاوره و به مرور انجامش دادم ولی این مرحله آخر که حذف کامل بود هردفعه به دلیلی عقب میفتاد که آخریشم بیماری و جراحی خودم بود. امروز بخیه هامو کشیدم و گفتم تا موضوع جدیدی باز پیش نیومده بزار این مرحله اخر هم بگیرم تموم شه
و باز با نظر مشاوره چند روری هست بهش میگفتم باید کم کم بدون پستونک بخوابی چون ادم دیگه کوچولو نیستی و این حرفا. ذهنی آماده ش کردم امروز موقع خواب تا پستونک گذاشت دهنش گفت به نظرم دیگه با پستونک خدافظی کن ببین مامان و بابا واسه خواب پستونک ندارن تو هم بزرگ شدی دیگه نیاید پستونک بخوری. گفتم به نظرت پستونک کجا بزاری که جلو چشممون نباشه گفت تو اتاق مامان. خلاصه که با پستونک خدافظی کرد و راحت پذیرفت. حالا باید پستونک کلا قایم کنم و میدونم قطعا چند روزی اذیت خواهد کرد با اینکه خودش رضایت داد چون وایستگیش جدا شده ولی همینکه اصولی انجامش دادم حالمو خوب می‌کنه
خواهش میکنم سر پستونک بچه رو قیچی نکنید. به روح و روان بچه تون آسیب نزنید. نگید به مرور نمیشه باور کنید میشه من هم شیر هم پستونک به مرور گرفتم. فقط کافیه مادر یکم به خودش سختی بده زمانو طولانی تر کنه به جاش به روان بچه آسیب نزنه
مامان تانیا مامان تانیا ۲ سالگی
سلامم دوستان امیدوارم که حال خودتون و فسقلی هاتون خوووب باشه🫶🏻
من بعد چند روز اومدم چون دلم تنگ سده بود واستون🥰
بچه هامون دیگه بزرگ‌شدناا…انگار همین دیروز بود میومدیم از کولیک و رفلاکس و این چیزا صحبت میکردیم اما حالا دیگه بچه هامون بزرگ شدن مستقل تر شدن باهوش تر شدن..بچه هاتون که هم سن تانیا هستن کامل حرف میزنن؟تانیا که دیگه قشنگ حرف میزنه دلم ضعف میره واسه حرف زدنش😍از شیرم ک گرفتمش غذا خوردنش خداروشکر بهتره..فقط مونده پروسه پوشک گرفتن که هی تنبلی میکنم🤦🏻‍♀️تانیا خیلییی کتاب دوس داره .مثلا اسم حیواناتو از کتاب بهش یاد دادم الان بلده بیشتره اسمای حیواناتو..منم میبینم علاقه داره هی کتاب جدید میخرم..الانم دنبال یه کتاب اموزشیم که دسشویی رفتن رو یاد بدم بهش..تانیا از یه تا شیش هم انگلیسی بلده بشمره..خیلی از کلمه هارو هم بلد به انگلیسی چون از کوچیکی براش‌موزیکال های خارجی گذاشتم خودشم علاقه داشت دیگه الان هرروز میبینه چون دوست داشتم دو زبانه بشه…شماها چه خبر؟
مامان اهورا مامان اهورا ۲ سالگی
پست کمکی
این مدت خیلی پیام دیدم اینجا مامانا پرسیدن بازی هوش برا بچه ها چی بگیرن و کی چی استفاده کرده. راستش بازی هایی که خودمون میتونیم تو خونه درست کنیم خیلی زیاده و من شخصا حوصله درست کردن چیزای آموزشی ندارم برا همین بیشتر میخرم. چنتا معرفی میکنم که راضی بودم ازشون
اولی که خیلییی کمک کننده س هم برای تقویت هوش چون جایگذاری داره و مغز رو فعال میکنه و هم برای آموزش اسم میوه و حیوانات هوش چین. مثبت ۱۸ ماه داره و مثبت سه سال و پنج سال. سن های بالاتر هم داره اللن تو این سن همون مثبت هجده ماه خوبه من قبل از دو سالگی براش خریدم که خیلی باهاش وقت میگذروند الانم که تکراری شده بازم تو فرمای جدید باهاش بازی میکنه
یکی این پازل جایگزینی مشاغل بود هم دست ورزی داره هم مغز فعال میکنه و خوب هم آموزش مشاغل که خیلی سریع بچه باهاشیاد میگیره.
یکی حلقه هوش که مفهوم بزرگ و کوچیک رو بچه یاد میگیره باهاش
یکی هم که عکسشو می ذارم من اسمشو نمیدونم ولی تو دست ورزی و تو یاد گیری اشکال کمک میکنه چون باباش براش خریده اسمشچ نمبدونم
از همه ساده تر هم که فیگور حیوانات آمپزش حیوانات‌ صدای حیوانات و کلا هرنوع چیدمانی میشه باهاش داد من از قبل از یکسالگی فیگور حیوانات گرفتم از همون موقع صدای همه شون یادش دادم
مامان ارغوان مامان ارغوان ۲ سالگی
مامان ها دخترم داره ۶ ماه میشه اما همچنان روزا گریه داره و بی قراره! یعنی وقتی میزارمش زمین و یا از پیشش پا میشم جیغ و گریه راه میندازه! کبود میشه از گریه! مگه میشه ۶ ماه تمام بچه بی قرار و گریه زاری کنه! بخدا بریدم دیگه،جونم دراومده! روزی هزار بار کفر میگم و پشیمونم از دنیا اوردنش!! امروز هم پریود شدم هم از دیشب بی خواب و خسته کلا روزم رو بد شروع کردم با بدن درد و سر درد، سر دختر بزرگم داد زدم و حتی ۲ تا زدم به پشتش!خیلی گریه کردم،خیلی پشیمونم از مادر شدن! ارزوی مرگ میکنم برای خودم بعدش میگم بچه هام چی میشن و زیر دست کی بزرگ میشن!! توان پریتار گرفتن و کمکی رو ندارم،هزینه هامون خیلی بالاست!
خلاصه داغونم،کاش اصلا بچه نداشتم یا که حداقل همون یکی کافی بود!بدن ام رو به تحلیل رفتنه😑🥺!خستم،هیچ جا نمیتونم برم،نه ورزشی،نه معاشرت و مهمونی، هیچی هیچی!این همه درس و معاشرت و کار رو بستم گذاشتم کنار به خاطر بچه ها فقط!اصلا ارزش نداشت این همه چیز رو از دست بدم که چی !بهترین عمر و لحظه هام داره با لجبازی بچه،جیغ و گریه و خستگی هاش میگذره! الان ۶ ماه میشه خونه مادرم نرفتم،۳ تا کوچه پایین تره اما اینقدر که کار میریزه روزا سرم...
با شوهرمم رابطه ام بهم ریخته،به کوچیک ترین حرفش و کارش حساس شدم! حتی فکر طلاق میاد سرم!از قبل بچه با هم سر موضوعی مشکل داشتیم اما الان حساس تر شدم و واقعا تحملش رو ندارم دلم میخواد دیگه نبینمش،نباشه تو زندگیم... هیچ وقت اینقدر حس درموندگی نکرده بودم تو زندگیم!!