از خدا یه بچه آروم میخواستم برعکس شد یه بچه زر زرو نق نق و بهم دادم،دیگه خسته شدم،کم اوردم،نه بیرون میتونم برم نه کاری میتونم بکنم،نه زمین میمونه نه بازی میکنه،اوف خدا

عیبی نداره بچه هایی که توی بچگی اذیت میکنن بزرگ که بشن خیلی خوب و آروم میشن
همین که بچه هامون سالمن و درگیر این بیمارستان ها و دکترا نیستیم درگیر پیدا کردن دارو براشون نیستیم خداروشکر
ی مدته تحمل کن کم کم با محیط بیرون عادت میکنه
الان هوا خوبه با کالاسکه ببرش پارک بچه هارو ببینه کم کم با شلوغی کنار میاد

دختراول خیلی آروم بود خودش میخوابید پامیشد سروقت شیرشو میخورد،سردومی همه گفتن بچه دوم ازاولیم راحتتره،دختردومم قربونش برم رفلاکس کولیک حساسیت به پروتئین گاوی داره سخت میخوابه،خوابش سبکه،یکسره نق میزنه گریه میکنه شیر زیاد میپره گلوش همه جا خوابیده شیرش میدم هرجابرم کوفتم میکنه ولی بازم خداروشکر میکنم اینا همش یه دوره اس که میگذره انشاالله بهترمیشن به مرور

دیگ چاره چیه خواهر باید تحمل کنی بچس دیگ

عیبی نداره ی مدته خدا را شکر کن