باهات موافقم
اره درسته منم بچه هامو از خودم جدا نکردم اصلا پسرم الان ۱۵ سالشه از ۹ سالگی خودش جدا شد قرار نیست تا ابد پیشمون بمونن 🥹
من خیلی تدریجی جدا کردم اذیت نشد الانم انگار به اتاق خودش عادت کرده حتی شده نصف شب بیدار شده منو صدا زده من گفتم بیا پیشم بخواب میگه نه میرم اتاق خودم میخوابم هر بچه ای روحیه ای داره
من تا مدت ها تو اتاق پیشش خوابیدم الانم پیشش هستم تا بخوابه بعد میرم اتاق خودمون
منم موافقم
خب ما مرحله ب مرحله پیش رفتیم اینطور نبود ک بگیم یهو بره تنها بخوابه
البته روحیه هر بچه ای با بچه دیگه فرق داره ک هر مادری خودش درک میفهمه ک آمادگیش رو داره یا ن
دخترم از نوزادی کنار ما بود وقتی میخوابید با فاصله یه متری از خودم میخوابوندم چون کلا خودم کسی کنارم باشه نمیتونم بخوابم
الآنم اومدیم تو اتاقش خوابیدیم همگی دخترم رو تختش میخوابه
منم وسط بچه هام میخوابم،دوتاشون بهم احتیاج دارن وبا ناز و نوازشم خوابشون میبره،تا وقتی که کنارمن احساس آرامش دارن از خودم جداشون نمیکنم،خودمم اینجوری راحت ترم تا صبح ده بار نگاشون میکنم و جابه جاشون میکنم و پتو میکشم روشون
اتفاقا چند وقت پیش یه روانشناس آسیای شرقی درین مورد صحبت میکرد میگفت بچه ها تا ۶ یا ۷ سالگی وقتی نصف شب بیدار شه وحشت زده و ترسیده ست نیاز به لمس مادر و دیدنش داره تا بلافاصله آرامش بگیره بچه ها از تنهایی خیلی وحشت دارن و طرز فکرشون با بزرگسال خیلی متفاوته حس طرد شدگی می کنن
وقتی تو اتاق جدا باشه تا وقتی سر و صدا کنه و مادرش حاضر بشه حس وحشت و تنهایی رو تجربه می کنه و این برای تمام عمر تو روانش می مونه
می گفت بهتره بچه جداگانه ولی تو اتاقی که مادر هست بخوابه تا هر زمانی که نیاز داشت بتونه ببینتش و می گفت این حس تا ۶ و ۷ سالگی خیلی پررنگه اما بعد این سن خیلی کمتر میشه و استقلال طلب میشه
بنظر منم این حرف کاملا قابل درک و حسه چون خودمم یادم هست بشدت به مامانم وابسته بودم و اگر نمی دیدیمش فکر می کردم منو ول کرده و برا همیشه رفته و تنهام گذاشته
من از تنهایی نمیترسم چون هیچ وقت زوری تنها نخوابیدم ، منو خواهرم پیش هم میخوابیدیم ولی اگرم میرفتم پیش مادرم هیچ وقت نمیگفت برو اتاقت یا تو جات بخواب بغلم میکرد ، الانم پسرمو از خودم جدا نکردم همیشه جا براش مشخص کردم تو تخت یا رختخواب خودش هیچ وقتم محکم نگرفتمش تو بغلم بگم بخواب الانم خودش یاد گرفته میگا بغلم نکن فقط دوست داره منو ببینه چشمشو باز میکنه، بچس واقعا نمیتونم تنهاش بزارم از لوله بخاری تو اتاقش میترسید نمیخوام ترساش براش بزرگ بشن ، منم نظرم مثل شماست بزرگتر ک بشن خودشون جدا میشن، من ک اصلا نمیتونم جدا بخوابونمش اصلا ارامش روانی ندارم چون این فیلمهای ک بچه ها تنها خوابیدن از ترس یا تو خواب ی چیزی شده خدایی نکرده خودم بیشتر میترسم
منم خیلی میترسیدم بچه بودم.پسرمو اول تو گهواره بعدش که بزرگتر شد پیش خودم خوابوندم.الان دیگه کنار خودم به خواب میره بعد که خوابش سنگین شد میذارم تو اتاقش
یه وقتایی تا صبح راحت میخوابه به وقتایی هم که بیدار شه صدام کنه میبرمش بغل خودم.ولی در کل اولش میذارم کنار خودم که راحت خوابش ببره
من تشک پسرمو یکم از خودم فاصله دادم هی شب میاد میگه بغلم کن، اینجا بخوابم؟بغل و بوسش میکنم میگم هر کی رو بالش خودش بخوابه ولی وقتی میاد پیشم مییف میکنم، خیلی بهم وابسته ست و البته من هم وابسته م انگار ولی باید یکمی جدا بشه تا راحت تر بشه براش
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.