مامان جونا خوبید ؟
میگم من یه مشکلی دارم که خیلی سعی میکنم کنار بیام باهاش و خودم رو کنترل کنم‌اما نمیشه!
من خیلی از اوا و رها محافظت میکنم و این اصلا خوب نیست
نمونش رو الان براتون میگم
وقتی اوا و رها رو میبرم پارک مدام بالای سرشونم
اگه بچه ی بدو بدو بیاد سمت سرسره ای که اوا و رها هستن حس میکنم وای الان میخوره بهشون
همش مراقبم همش تذکر میدم خاله اورم تر لطفا بچه هست اینجا
یا مثلا اگه بچه ای هل بده اوا و رها رو حتی اگه چیزی نشه من خیلی عصبی میشم میگم برای چی هل میدی بچه رو ؟ چی شده؟؟ برو عقب
اگه اوا و رها رو جایی بزارم مثلا خونت مادرشوهرم و برگردم بگن شیطونی کرده من اگر هم جواب ندم تو دلم خیلی ناراحت میشم
پریشب مهمونی بودیم و دوستمون هم اونجا بود خواست اوارو بغل کنه و بوش کنه دختر منم لوس دوست نداره اونم گیر داده بودا این بچه هم معذب بود اخر گفتم ببخشید ولی اوا بوس دوست نداره اذیت میشه بهش برخورد! وقتی برگشتیم شوهرم گفت خب نمیگفتی ناراحت میشن اما من واقعا دست خودم نیست و نتیجه این شده حس‌میکنم اوا و‌رها اصلا نمیتونن از خودشون دفاع کنن تا چیزی میشه به من نگاه میکنن واقعا نمیدونم چه کنم با این حس!

تصویر
۱۸ پاسخ

عزیزم کارای شما عجیب نیست همه مادرها همین خوب کردین که گفتین بوس دوست نداره. به نظرم حساس هم نیستی طبیعیه تو این سن باید حامیشون باشیم

عزیزم باید سعی کنی این حس و کم کنی هممون مادریم و همو درک میکنیم باید حد و مرزی هم داشته باشیم برای اینکه بچچه ها بتونن مستغل بار بیان فردا روزی هم میرن مهدکودک و مدرسه حالا میگم نظارت داشته باشی در مهدکوک ولی وقتی هی سنشون بالا تر بره و نتونن از خودشون دفاع نشون بدن اون موقع فقط میگردن دنبال کسی که بیاد ازشون دفاع کنه

منم دقیقا اینجوریم دخترمم دقیقا نگاه من میکنه وای نمبدونم از ترس کرونا و ویروس و خطر هر چیزی...

منم اینجوری بودم خیلی بیرون رفتنی همش ب‌دخترم‌میگفتم نرو ندو دست نزن پیشم بمون دیدم کم کم دخترم خیلی داره گوشه گیر میشه ترسو میشه نمیتونه از خودش دفاع کنه خودم زدم ب بیخیالی‌ خیلی بهتر شدم ولی دخترم همچنان چسب منه و از این موضوع خیلی ناراحتم ک تقصیر خودمه

من دقیقا عین شما یعنی نیما هر جا بر بالا سرش میرم دنبالش راه میفتیم.
مثلا میسپارمش دست همسرم میدونم مراقبش ولی مثل من حساس نیس.میگم میخور زمین برو دنبالش میگه ولش کن بزار بازی کن .
ولی نیما خوبه تقریبا از خودش دفاع میکنم.یعنی اگ یکی هلش بد نیما کاری نکنه من از غصه دق میکنم برا همین بهش میگم هر کی زد توهم بزن ولی اجازه نمیدم بزنن نیمارو

خیلی بده بعدا بچه هات نمیتونن مستقل بشن و از خودشون دفاع کنند همچنین اینکه دور و بری هارو از بچه هات دور میکنی و دیگه کسی محلشون نمیده

عزیزم یکم باید رو خودت کار کنی و آزادشون بذاری مثلا پارک میری بذار مستقل باشن از دور حواست باشه ولی زیاد ک توجه کنی وابسته میشن من تقریبا آزادشون میذارم پارک ک میبرم یا خونه مامانم میذارمشون در کل اونجا کاری ب من ندارن دیگه با بچه های دیگه بازی میکنن .با این وجود فاطمه کلا مامانیه عروسی جایی بریم همش چسبیده بهم ولی آیه ن مستقل تره خونه مامانم خواهرزاده برادرزاده هام هستن اگ باهم دعوا کنن تقریبا بلدن از خودشون دفاع کنن

سلام عزیزم خوبی

مواظب بچه ها بودن خوبه ولی همه چیز حد و اندازه ای داره،حساسیت بیش از حد باعث میشه بچه ها شدیدا بهت وابسته بشن و هیچ کاری رو نتونن بدون شما انجام بدن
این باعث میشه هیچ موقع نتونن از خودشون دفاع کنن همیشه منتظر شما ان که چیزی به بقیه بگین
کمی از حساسیت هاتون کم کنین بذارین بچه مستقل بار بیاد،بالاخره بچه ان که موقع بازی میوفتن دست و پاهاشون زخم میشه خودشون باید یاد بگیرن که از این اتفاق جلوگیری کنن تو پارک هم اگه بچه ها به هم میخورن میوفتن کارشون عمدی نیست اسمشون روشونه بچه پس نباید عصبانی شد که چرا خوردی بهش اگه همسن بچه خودتونه که مشکلی نیست ولی اگه یه بچه ۷ سال به بالا باعث بشه میتونی تذکر بهش بدی

اینکه گفتی رها بوس دوس نداره بنظرم کارت اشتبانبوده. بچه منم بدش میاد غریبه بوسش کنه.

حالا من شوهرم حساس، من میگم بذار ریسک کنه، بذار بازی کنه خودش یاد بگیره

تقریبامشکل منم همینه ،،من بابوس وبغل کردن پسرم مشکلی ندارم ولی اگه بچه ای پسرمو اذیت کنه،چون همیشه خودم بشدت حساسم وازش دفاع و مراقبت کردم الان دفاع ازخود بلدنیست ومن پشیمانم😣

آخ آخ حرف دل منو زدی... انگاری این متنو خودم نوشتم.. منم میترسم بزرگ شه نتونه از خودش دفاع کنه

عزیزم سعی کن خودتو کنترل کنی انقدر حساسیت هم خوب نیست مثلا من دخترمو اگه هل بدن تو پارک ک اتفاقی نیوفته دخترمو دلداری میدم و میگم اتفاقه و کلا زیاد حساس نیستم بخاطر همین دخترم خیلی شجاعه تنهایی بازی میکنه از حق خودش دفاع میکنه از جایی بیوفته سریع بلند میشه . بنظرم یکم سعی کن رهاشون کنی گلم

منم همینجورم
یه روانشناس تو اینستا صحبت میکرد الان وقت تربیت و اصلاح بچه نیست بچه تا شش سالگی فقط باید بچگی گنه .
به نظر من فعلا به مواظبت ما نیاز دارند تا چند سال دیگه خودشون دفاع کردن از حق خودشون یاد میگیرن

هزاراشالله به گل دخترایه نازت.عزیزم منم مادر خیلی مراقبیم.منم همین حسو دارم.احساس میکنم باید یکم بچه هارو آزاد بزاریم.چجوری نمیدونم.

إیی خدااا لباساشون کولرداره 😍😍😂😂😂 معلومه حسابی خنک و راحته😂

عزیزم اینقدر حساسیتم خوب نیست خودت اذیت میشی من انقدر حساس نیستم

سوال های مرتبط

مامان درسا مامان درسا ۳ سالگی
بچه رو شبا تو اتاقش تنها نخوابون .....
شاید بگین چی میگم همه میگن جدا کنین بچه مستقل شه ... یاد بگیره ...میشه بگین دقیقا چی رو یاد بگیره اینو میگم اگر اشتباه بود نظرت رو برام بنویس..... من از بچگی وقتی تنها شدم تو اتاق همش ترس داشتم همون که ۳۵ سالمه تنها می ترسم تو اتاق بخوابم ؟؟؟ ی سوال بپرسم تنهایی تو اتاق شبا میخوابی حودت وقتی همسرت پیشته خیالت راحته ؟؟؟؟ گاهی حس بودن کسی به آدم آرامش میده این روش من رو امتحان کن ...بچه ها ی روز بلاخره ازتون جدا میشن میرن تو اتاقشون میخوابن زمانی که شما واقعا دلتون‌تنگ میشه برای بغل کردنش اما او جدا بودن رو ترجیح داده.... وقتی آماده نیست وقتی ترس داشته باشه هیچ وقت نمیتونه جدا بخوابه. بچه ما تنهایی میکشه در بزرگیش چرا از کوچیکی تنهایی رو احساس کنه .... وقتی می بینه دونفر کنار هم خوابیدن ؟ من این روش رو از نوزادی برای دخترم امتحان کردم اصلا خم بمن وابسته نشده ..ترس هم نداره ..و خواب آرامش بخشی داره چون نخواستم مثل خودم بشه .. اونایی که بچشون عادت کرده حتما بغل مادرش بخوابه دست تو گردنش کنه بخدا این حس رو ازش نگیرین من تا بزرگی میرفتم بغل مامانم دست تو سرش می کردم بوش میکردم بخوابم .... عشقه .... عشق .... الان ی جا براش درست کردم پایین تختم از ما جداست حتی دوست نداره زیاد کنارش بخوابم ما جدا هستیم او هم جدا میدونم بلاخره ی روزی خودش بزرگ میشه و میگه اتاق خودم و اتاق خودش بره چه ۸ سالکی بره چه ۱۴ سالکی بره ولی من میگم تا هر وقتی که دوست داشتی زیر پای مادرش بخوابه .نمیخام ترسو تجربه کنه وقتی خودم هنوزززز از تنهایی تو اتاق می ترسمممم .....
مامان کوچولوقشنگه مامان کوچولوقشنگه ۳ سالگی
سلام مامانا پسرم رو‌از وقتی از شیر گرفتم الان حدودا ۳ ماه خوابش کلا به هم ریخت عصبی تر شد خیلی مقاومت میکنه برای خواب ظهر یا کلا نمیخوابه همش هم میبرم بیرون یه بار صبح یه بار غروب ولی ایلا باز نمیخوابه. امشب هم بردم پارک از خستگی آمدیم خونه همش گریه و ناله کرد آنقدر گریه و بچه زد تا خوابید. بعد وقتی خیلی خسته است استرس هم می‌گیرد مثلا ای وی روشن باشه میگه بزن کانال دیگه چشماش و می‌گیرد گریه میکنه تا بزنیم کانال دیگه. یه تو نیترسه از تبلیغ یا یه سری چیزا. خیلی نگرانش هستم. البته اینک بگم پدرش هم کلا آدمیه که آروم قرار نداره همش تنش داره ولی من همه تلاشم و می‌کنم که در روز خسته بشه کیف کنه از بیرون و تفریح کمنر اثر بدتره روش فایده نداره دیگه خودم ۷ شب میشه جونم می‌خواد بالا بیاد نمیکشم کم‌کم عصبی میشم باش دعوا می‌کنم اونم بدتر میکنه شوهر بی چشم و روم هم اگه از جایی ناراحت باشه کلی حرف میزنه داد میزنه مثلا امشب میگه از کله صبح بردی خستش کردی. معلومه اینجوری میکنه. حالا اگه نبرم می‌خواد تا نصف شب بشینه خب. خود اشغالش ۱۰ میزه میخوابه این بچه کلافه میشه چه کار کنم به نظرتون؟؟؟ شماها چقدر بچه میبرید بیرون چند ساعت؟