از سختی ماه آخر همینقدر بگم که اینقدر سنگین شدم که نه میتونم بشینم نه میتونم درست بخوابم دنده ها و رون پا و لگن و زانوهام وحشتناک درد میگیره پوست شکمم انگار دیگه جا برای باز شدن نداره،میخوام ظرف بشورم نمیتونم میخوام غذا بپزم کمرم انگار داره نصف میشه بخاطر این دردا تحملم و صبرم کمه اما وقتی ذوق و شوق همسرم و میبینم که هربار میاد با نینی حرف میزنه و کلی چشماش برق میزنه همه سختیا یادم میره و حقیقتا بخاطر اونه که سرپام،مشتاقم زودتر زایمان کنم سبک شم ولی انگار این جوجه قصد نداره بیاد

دقیقا همسر منم هم از نظر روحی هم از نظر کمک برای کار خونه خیلی کمکم کرد تو این دوران

وای من از الان دقیقا همینجوری ام برا من زوده نمی‌دونم چرا انقد این حالتی ام🥹🥹

اخ اخ منم ترکیدمممم دیگههههه

وای وای نگو ک همه حرفات. حرفهای دلمه😫😫😫منم76 کیلو بودم شدم85 . چاق نشدم اصلا اما نمیتونم دیگع کارامو انجام بدم خیلی اعصبانیم میکنه.من حتی عید همه خونتکونی کردم.اما این هفته های آخر ی حمام رفتن و خوابیدم انگاری کوه جا ب جا میکنم غذا ک میپزم مثل جنازه میوفتم کف خونه 😫😫🤣🤣🤣🤣🤣🤣

یه عکس از شکمت میدی

اینا رو که خوندم یاد خودم افتادم ، منم اصلا حال هیچ کاری ندارم حتی چند روزه دیگه پیاده روی هم نمیتونم برم چون نفس کم میارم و خیلی زود خسته میشم و این بچه قصد اومدن نداره

به سلامتی حتما زیاد چاق شدی منم ماه آخرم ولی زیاد سنگین نیستم فقط دولا نمیشه شد خخ

انشاالله بسلامتی بیاد عزیزم