۲۳ پاسخ

برو خونت بنظرم،فاصله سردی میاره و عدم مسئولیت برای مرد

حتما برو خونت و تو کارایه بچه هم یکاری کن مشارکت کنه ببخشیدا بچه رو از خونه بابات نیاوردی که بچه اونم هست باید کمک کنه حس پدر بودن رو بیشتر با تجربه یسری کارایه بچه بپذیره

شاید حالا حالا خواب دخترت درست نشه
چقد بمونی بیرون خونت؟

بنظر منم برو خونه‌ی خودت
هیچوقت شوهرتو تنها نزار حتی اگه بیشتر از چشمات بهش اعتماد داری
اینو خواهرانه بهت میگم
من بعد از زایمانم مامانم و مادرشوهرم تا ۱۰ شب موندن پیشم بعد از اون دیگه من و شوهرم از بچمون مراقبت کردیم اتفاقا اینجوری خیلیم بهتره خودت هم به خونه زندگیت می‌رسی هم به بچت و شوهرت

خودت وسایلتو جمع کن بگو منو ببر خونه
من هر دو زایمان خونه خودم بودم گفتم کسی میخاد کمک کنه بیاد خونم من جایی نمیرم
تو اولی همسرم بلد نبود و کمک‌زیاد نکرد ولی وایه دومی قشنگ ازش کار کشیدم بچه مال جفتتونه بی خوابی و زحمتشم مال جفتتونه

عزیزم باور کن ذهن آقایون شبیه به ما نیست خودت بگو و برو خونه

وا بچه اونم هست چطور میشه برای گریه کردنش نخواد بری خونه.مگه از خونه بابات بچه رو اوردی که اونا باید بشینن مسئولیتشو به عهده بگیرن.از من میشنوی یبرگرد خونه ات روزی که حامله ات میکرد باید فکر اینجاشم میکرد بچه گریه میکنه پا نمیشه برقصه که.به نظر من ادم باید یه روزم خونه اش رو ول نکنه بره.من زایمان کردم هرچی مامانم اصرار کرد نرفتم گفتم نصفشو شما بیاید پیشم نصفشو خونه پدرشوهرم.خونواده دختر که نباید همه کارا رو بکنن.جهیزیه بده سیسمونی بده همه زحمات با خونواده دختر باشه دامادم که هیچ فقط این وسط بلده حامله کنه و دیگه هیچ!!!برو خونت ونگ ونگ بچه رو هم باید تحمل کنه.دوره زمونه بدی شده خواهرانه میگم شوهرتو تنها نذار

۵۵روزخیلی نیست خونه مامانت موندی دیگه بایدخودت بتونی ازپسش بربیای

برو خونت گلم

منم یک ماه موندم خونه مادرم
بعدش ک اومدم همش میترسیدم ک نمیتونم از پسش بربیام ولی خداروشکر خیلی خوب تونستم از پسرم نگهداری کنم
حتی خودم حموم میبرم
اتفاقا تو خونه خودمون ن تنها خودم، حتی پسرمم آرامش بیشتری داره
دختر تو هم ماشالا بزرگ شده روزای سختش گذشته برو خونت ب امید خدا همه چی خوب پیش میره ♥️

عزیزم ، من کلا خونه ی خودمم ، دو ماه و نیم هستش زایمان کردم ، پدر مادرم چند سالی هست از دنیا رفتن ، خواهر برادرام سر زندگیشونن ، مادر شوهر تهران نیست ، کلا همه ی کارای بچه با من و باباشه ، همسرم ساعت ۶ صبح میره و ده شب میاد ، فکر نمی کنم همسر شما از همسر من خسته تر باشه ، ولی با این حال توی خونمم و دارم بچمو نگه میدارم ، اصلا هیچ جایی برای آدم بچه دار خونه ی خودت نمیشه ، با همسرت صحبت کن بیشتر درکت کنه و مسئولیت بچه رو تقسیم کنید ، پدر مادر شما چه گناهی کردم که پنجاه روز بایدصدای گریه های شبو روز بچه رو تحمل کنن ، این نظر من بود با هر جور صلاح می دونی

من دوران بارداری سختی داشتم و سرکلاژ و استراحت مطلقی بودم ۷ ماه خونه مامانم بودم اما بعد زایمان رو به راه ک شدم رفتم خونم

من ۵روز موندم خونه ای پدرم

به نظر منم برو خونه خودت نظم زندگیتو دست بگیر
من بعد ۱۰ روز برگشتم دیدم سخته رفتم یه هفته ام موندم ولی دیگ برگشتم با همه سختی باید ب زندگیم نظم بدم
الانم مامانم میگه بیایید دلم تنگ شده ولی فعلا نمیرم یکم زندگیم بیفته رو روال

باید بلاخره عادت کنه برو حتما

جمع و جور کن زنگ‌بزن‌ بهش بگو دیگه بیا دنبالم ،‌خودم دیگه باید از پس خودم بر بیام
منم نمیرم خونه مامانم ، اون ده روز میاد پیشم

بخدا شوهر منم ۵صبح میره ۸شب میاد ولی فقط ۱۵روز موندم خونه بابام اونم شوهرم گاهی شب ها میومد بعد آخر شب می‌رفت خونه خودمون،مرد رو نباید خیلی تنها گذاشت

من وقتی بچم بدنیا اومد اصلا نرفتم خونه پدرم، مامانم و خواهرم که مجرده اومدن پیشم، مامانم ۱۵ روز پیشم بود، ولی خواهرم تا بعد ازچهلم، دیگه خودم را اومدم با کارهای خونه و یه بچه

هرچی زودتر بری خونه خودت خیلی بهتره به سختیش می ارزه تا اینکه با وجود یه بچه زندگیت سرد بشه،برو‌گرمای زندگیت رو حفظ کن

برو خونت

عزیزم برو سر خونه زندگیت اونم کم کم عادت میکنه چون الان روزگاری نیست شوهرت تنها بزاری

دیگه بسه عزیزم برو سر خونه و زندگیت
بلاخره کم کم قلقش میاد دستت

یه چیزی بگم
از مردا هر کاری بر میاد

سوال های مرتبط