۲۵ پاسخ

درسته

آره دکترا حتی تول هم قبول ندارن بچه هارو بستری میکنن بخاطر تب بالاشون

اره درسته کام بچه میادپیایین درست شیرنمیخوره چلپوچولوپ 🤣شیرمیخوره یعنی کامش پایینه

آره این درسته اگ سینه رو یهو از دهن بچه بکشی وقتی داره شیر میخوره و میمکه
یا اگ سینه کامل دهن بچه نذاری و بچه هعی ملچ ملوچ کنه موقع شیر خوردن
مادرجونم میگه اینجوری میشه

صد در صددد واقعا بعضی چیزا الکی نیستن

حالا آدرس اونی که مامانت اینا بردن پیشش رو بده لازم شد ما هم ببریم چون کسیو نمیشناسیم

میشه از مادرتون آدرس اونجایی که رفتن بگیری برام
اخه دختر منم همینجوری شده منم همش فکر میکردم داره دندون درمیاره که بی قراره و شیر نمیخوره و مدام آب دهن میریزه پس نگو سقش افتاده

عزیزم میشه درخواست دوستیمو قبول کنی

برای منم همینه نکنه سق دهنش افتاده

سق چیه

مامان آیکان جان درخواستمو قبول کن کارت دارم

دختر کجایی نیستی نگرانت شدم گل پسرت خوبه

میشه درخواست دوستی بدی گلم

مامان آیکان جان میای خصوصی کار واجب دارم

سلام مامان ایکان اسمتو نمیدونم بگم 😁
یه سوال داشتم ازت گلم ممنون میشم جواب بدی میگم شما قبل زایمانت یادمه موهاتو بافت زدی خیلی خوشم اومد از مدلش میخواستم ببینم چقدر هزینش شد؟
بعد اذیت نمیکرد؟ کف سرت درد نمی‌کرد ؟
من اولین باره دلم میخواد برم ببافم ولی میترسم نتونم کف سرم درد بگیره
میشه راهنمایی کنی🌹♥️

مامان آیکان گل پسرت حساسیت داره به پروتئین گاوی درسته؟؟؟بعد گفتی که خفیفه حساسیتش علائم اینکه میگی خفیفه چیه؟؟؟

وای دخترمنم دوهفتس اصلا شیرنمیخوره شیشه رونزدیک میبرم دهنشو سفت میبنده توروخدابگید چیکارکنم خسته شدم ازبس گریه کردم بخاطرنخوردن شیرش

اینکه بفهمیم سق افتاده یا تل ،،،،سخته 🤦🏻‍♀️

بچه من زردیش پایین نمیومد مادرشوهرم حموم خاکشیر دادش دیگه بعدش اکی شد

پیش اینا ک دعا میکنن هم میشه انجام داد چون پسر منم همینجوری شده

سق دهان ربطی ب خرافات نداره گلم اگه مثلا (مثال میزنم) شیشه شیر رو تند از دهنش بکشی وقتی داره میخوره یا چیزای مشابه سق دهنش میفته بله

خب چجوری داده بودبالا؟؟

عزیزم میشه دقیق توضیح بدی مشکل منم هست چی وار وردین که بچه شیر خورد؟

سق دهن ینی چی؟چون دختر منم ابریزش داره و نق میزنه مدام

یعنی چی میشه که سق دهن میفته؟!

سوال های مرتبط

مامان لیانا🌼 مامان لیانا🌼 ۹ ماهگی
سلام خانوما
⛔⛔خانومای باردار و اونایی که میترسن نیان لطفا⛔⛔
من دوشب پیش خونه مامانم بودم شب که خوابیدیم دشک دخترم از خودم فاصله داشت بعد صبح بیدار شدم مامانم گفت چرا بچه رواوردی اینقد نزدیک خودت خطرناکه گفتم دیشب که بیدارم کردی گفتی بچه رو شیر بده گذاشتی بغلم بعدش اینقد خوابم میومد نزاشتمش سرجاش همینطوری خوابیدم بعد مامانم گفت نه من نیاوردم بچه رو که گفتی چرا بابا گفتی شیربده گشنشه بعد میخواستی بری گفتی فاطمه گیجی مواظب باش رو بچه نیوفتی چون دراز کشیده شیرش دادم مامانم گفت نه من نبود من اصلا نیومدم تو اتاق شما
گفتم پس حتما محمد(شوهرم) بوده من گیج بودم فکر کردم تویی مامانم گفت اره بعد شوهرم از سرکار اومد ظهر بهش گفتم تو نمیخواد بچه رو میزاری بغل من منو قشنگ از خواب بیدار کنی لیانا تا صبح بغلم بوده خطرناکه اینجوری خدای نکرده رو بچه میخوابیدم چی بعد شوهرمم گفت من؟گفتم اره تو گفت من اصلا دیشب بیدار نشدم گفتم مگه تو نذاشتی بغلم بچه رو گفت نه از اون شب یه ترس بدی دارم نمیدونم اون کی بوده اصلا نه صداش یادمه نه ظاهرش ولی حرفاشو یادمه چون هیکل و قد بلند بود به مامانم و شوهرم گفتم بابام و داداشم لاغرن دیگه از اونا نپرسیدم
این اخری مامانم دید ترسیدم گفت من بودم یادم رفته بود الان گفتی یادم اومد ولی میدونم الکی گفت برا نترسم چون اون اول خیلی محکم گفت من نبودم
حالا من چیکار کنم چی بوده به نظرشما😓
مامان شاهان مامان شاهان ۳ ماهگی
سلام مامانای عزیزم
اومدم با کوله باری از تجربه😜
گفته بودم که برای شاهان به خاطر وزنش و آلرژی و‌رفلاکسش دکتر شیر بز گلدن گات تجویز کرد ماهم خوب خودمونو جمع و‌جور کردیم و هر جور شده شیر رو گرفتیم براش
و‌خوب به طرز باورنکردنی نیم کیلو تو ده روز شاهان اضافه کرد و خبری از رفلاکس و آلرژی هم نبود
شیرش سه روز پیش تموم شد و تا من سفارش بدم‌ از جلفا برام بفرستن مجبور شدم دوباره سیمیلاک‌بدم‌تا شیرش برسه و تو این دوروز شاهان یکسره بالا آورد با خوردن شیر و رفلاکسش برگشت و اصلا اشتها به خوردنش نداشت دیشب شیر بز رسید دستم و تو همون وعده اول تاثیر شگفت انگیزشو دیدم دیگه شاهان بالا نیاورد تا همین الان که دارم براتون مینویسم و من خوشحال ترینم
تو یه پستی دیده بودم یه مادری درمورد شیر گلدن گات نوشته بود‌که رفلاکس بچمو شفا داد میخوام بگم واقعا همین بود و من تحربه اش کردم
درسته شیر خیلی گرونیه ولی به خاطر اینکه بچه اذیت نشه سختی میکشم و تهیه میکنمش
مامان مانا مامان مانا ۲ ماهگی
آمدم خونه شیرم کم بودم تا گفتم شیر خشک مادرشوهرم نذاشت نه بچه باید شیر خودتو بخوره شیر شیشه چیه مگس میشه رو شیشه ،شیشه می‌افتد زمین کثیف میشه بچه اسهال میشه خلاصه نذاشت من به بچه شیشه بدم روزای اول چای شیرین میداد خیلی بچم گریه میکرد 😔😔منن تجربه نداشتم فقط با گریش گریه میکردم
بعد بیست روز میخواستم برم خونه مامانم چون زیر بغل بچم با پاهاش عرق سوز خیلی بدی شده بود من نتونستم از بچم درست نگهداری کنم چون خیلی هوا سرد بود میترسیدم که لباساشو در بیارم مریض بشه 🥹😭رفتم پیش مادرم پیش خودم میگفتم برم پیش مامانم شیر خشکم بهش میدم
موقع خداحافظی به من گفت نبینم وقتی آمدی بچه رو شیز خشکی کرده باشی 🥲🥲دلم لرزید که چیکار کنم
رفتم پیس مامانم بچمو دیگه پوشک نزد چون خیلی بد عرق سوز شده بود خیلی خیلی بد
زیر پاهاش پارچه میذاشت می‌شست عرق سوز بچم خوب شد ولی گرسنه میموند مامان گفت برو شیر خشک بگیر که بچه هم لاغره هم گریه میکنه گفتم نمی‌ذارن عممم اینجوری گفته چیزی نگفت دیگه برای من کاچی درست کرد گفت بخور پس شیرم زیاد شه ......
مامان یاسین مامان یاسین ۷ ماهگی
مامانا اومدم تجربه‌مو باهاتون در میون بزارم
یاسین یه هفته ای بود شیر خودم رو خیلی بد میخورد ، مثلا چنددقیقه مک میزد میخورد وسطش یهو بی دلیل ول میکرد و شروع میکرد به گریه کردن دیگه نمیخورد . حالا دو روز هم با شیر خودم هم با شیشه شیر این کارو میکرد خیلی ترسیده بودم فکر کردم دیگه نمیخواد هیچکدوم بخوره ، وقتی گشنه بود فقط یه پیمونه یا به زور دوتا میخورد . امشب بردمش دکتر گفت شیر تو گلوش نپریده گفتم چرا . گفت احتمالا ترسیده . حالا که یادم میاد دیدم راست میگه دفعه اخری که شیر خودمو خورد و اینجور شد شیر پریده بود تو گلوش منم برعکسش کردم سریع و زیادی واکنش نشون دادم . دیگه هربارم شیر منو میخورد اگه کم بود گریه نمیکرد ولی چون شیرم زیاد بود و نمیتونست کنترل کنه گریه میکرد و ول میداد . شیشه هم چند روز پیش همینجوری شد پرید تو گلوش چون تند تند میخورد و دیگه میترسه بخوره .
حالا امشب هم شیر خودم که دادم هم شیر خشک باهاش خیلی حرف زدم و سرگرمش کردیم
همسرتون موقع شیر خوردن کنارش نشست بغلش کرد خیلی بهتر خورد
مامان مهرسام❤ مامان مهرسام❤ ۶ ماهگی
سلام مامانا اومدم براتون از زایمانم بگم
من رفته بودم سونو دادم نوشته بود که ۳۰ فروردین زایمانمه
بعد اومدم خونه شبش دیدم خدایا این بچه چرا تکون نمیخوره شام خونه مامانم اینا دعوت بودیم رفتیم خونه مامانم اینا به مامانم گفتم که این بچه تکون نمیخوره و اینا بعد شوهرمو بابام هم بودن شام نخوردیم منو بردن بیمارستان یکم طول کشید تا برم داخل دکتر مایعنه ام کرد گفت اگه امشب کیسه آبت پاره شد بیا اگه نشد فردا ساعت ۷ صبح اینجا باش گفتم چند سانتم گفت ۳ سانتی
بعد رفتم خونه خیلی هم سر حال بودم بدون اینکه درد داشته باشم
طلا اینارو در اوردم وسایل خودمو اماده کردم با بچه رو بعد زود خوابیدم گفتم که صبح سر حال تر باشم اما استرس هم داشتما خیلی هی قران هی دعا میخوندم خلاصه صبح شد ساعت ۶ بیدار شدم اصلا هم درد نداشتم رقتم صبحونه خوردم آرایش کردم 😐🤦🏻‍♀️😂 اماده شدم رفتیم ساعت ۷ رسیدم بیمارستان بستریم کردن مامانم و شوهرم پشت در موندن
خلاصه ساعت ۹ دردم شروع شد ماما هم خیلی خوب بود خدایی
ساعت هم جلو چشمم بود اصلا افتضاح بود دیگه دیدم کم کم دردم داره بیشتر میشه هی داد زدم خانوم دکتر تروخدا بیا اصلا نخواستم طبیعی زایمان کنم منو ببرید سزارین😂😎 دکتره گفت چه بخای چه نخای تو باید طبیعی زایمان کنی بعد رفتم با اب ولرم کمر به پایین رو شستم ساعت هم اصلا نمیگذشت برام هعی میومد موقعه زور زدنم منو مایعنه میکرد هی میگفت فعلا ۷ سانتی تا ساعت ۳ و نیم بعداظهر درد کشیدم گریه میکردم میگفتم
خدایا
مامان اَهورا مامان اَهورا ۶ ماهگی