سلام خوشکلا
من امروز باز رفتم بیمارستان معاینه تحریکی ، هنوز ۱ سانت بودم ، این سری بیشتر دستکاری کرد 😅 اومدم خونه یه کم خون و لک داشتم ، الانم میرم سرویس یه کم ترشحات خونی قهوه ایی دارم
چون دیابتی بودم طبق تاریخ ان تی دکترم تا ۶ م بهم فرصت داده بود البته آخرین سونو و آزمایشم که برای دیروز بود هم خوب بود همه چیش ولی بیمارستان امروز کلی دعوا کردن که باید یک هفته پیش میومدی ختم بارداری و آمپول فشار میزدی و اینا
دیگه گفتم دکترم در جریان بوده و فرصت داده ، زنگ زدن دکترم و اونم تایید کرد ولی نهایتاً گفتن فردا صبح بیا بستریت کنیم
خلاصه که دردای منم طبیعی شروع نشد و باید برم برا تزریق آمپول فشار ، از همه تون میخوام با دلای پاکتون دعا کنید که وقتی رفتم زود به فاز فعال زایمان برسم و دیگه کارم به سزارین نکشه
برا همه تون دعا میکنم که نی نی هاتون رو صحیح و سالم و با دل خوش بغل بگیرید و زایمانتون مثل آب خوردن باشه 🙏🏻🌱💚

۹ پاسخ

الهی که ب امید خدا
نی نی تو با دل خوش و سلامتی بغلش کنی.
برا ماهام دعا کن
ممنون 💗🫂🤲🙏

انشاالله به زودی و راحتی زایمان کنید

ان شاالله به سلامتی و خوشی.ان شاالله یک‌زایمان خیلی راحت روزی تون بشه. منم دعا کنین سر زایمان

ایشالله صحیح و سالم بچتو بغل بگیری گلم

سلام عزيزم انشاالله كه به سلامتي زايمان كني من ي مشكل خيلي بزرگ دارم برام دعا كن لطفا ممنونم🙏♥️

منم فردا زایمان دارم با امپول فشار.چون دردام شروع نشده. ایشالا ک خوب تموم بشه

سوره انشقاق بخون دخترم... ب اونی ک دم در منتظرته ام بگو برات بخونه.. زایمانو راحت میکنه

الهی زایمان خوبی داشته باشی با نینی قشنگ بیای خونه با لبی خندون 😍
امشب پس زیاد کن فعالیتتو ورزش اینا دوش ابگرم ...... ک یکم تلاشتو کرده باشی 💕

عزیزم چون ترشح خونی و قهوه‌ای داری حتما برو نذار واسه فردا خطرناکه

سوال های مرتبط

مامان نازگل مامان نازگل ۶ ماهگی
تجربه ی زایمان
من روز دوشنبه نوبت معاینه تحریکی داشتم با دهانه ی رحم دوسانت باز شده. روز قبلش یعنی یکشنبه ۹اردیبهشت از صبح که بیدار شدم داشتم کار می کردم و پیش از ظهر دیدم صبح تا حالا بچم تکون نخورده خلاصه با استرس و وسایل خودم و بچه راهی بیمارستان شدیم رفتم اونجا نوار قلب گرفتن بچه شروع کرد تکون خوردن نوار قلبش خوب بود چون زیر دلم یکم درد می کرد گفتم بهشون گفتن باید معاینه بشی معاینه شدم همون دوسانت بودم دیگه از بیمارستان زنگ زدن دکترم ببینن باید چیکار کنن چون دیابت هم داشتم دکترم گفته بود باید بستری بشه چون دیابت داره و بچه تکون نمی خورده خطرناکه خلاصه خود دکتر اومد چون تو بیمارستان بود یه معاینه ی فوق العاده خشن و محکم کرد که تحریک بشه باز همون دو سانت بودرفتن کارای پذیرش رو انجام بدن منم لباس بیمارستان پوشیدم و رفتم تو زایشگاه اونجا بهم سرم زدن و آمپول فشار دوباره نوار قلب و بعد یه قرص زیرزبونم دادن بذارم گفتن میتونم برم بیرون زایشگاه پیش همراهام رفتم بیرون ناهارمو خوردم یکم نشستم پیششون دوباره رفتم تو دوباره آمپول فشار و دردای زیر دلم شدیدتر شروع شده بود خلاصه تاشب دوبار که شیفت عوض شد معاینه کردن که همون دوسانت بودم نوار قلب مدام می گرفتن و آمپول فشار و بخاطر معاینه دکتر به لکه ببنی افتادم گفتن راه برو وورزش کن و با توپ بهم ورزش یاد دادن خلاصه تا شب همینطوری دردام شدیدتر شده بود و نوار و آمپول فشار ولی خبری از درد زایمان نبود
مامان امیرابوالفضل مامان امیرابوالفضل ۳ ماهگی
تجربه ی زایمان ۲😬✌️
خلاصه که نامه سز گرفتم برای نهم مرداد البته من گفتم ۱۱مرداد که بیوفته پنج شنبه ولی دکترم گف نمیکشی چون انقباض داری البته من فقط حس فشار داشتم درد نبود ولی مثل اینکه میگن انقباضه اون خلاصه دکترم زنگ زد که دو روز مونده ب عمل برم معاینه بشم گف دهانه ی رحمت بازه فک کنم بکشی تا نهم حالا کی بود؟ششم مرداد منم ترسیدم نمیدونم چرا اومدم خونه این حس فشار زیاد شد دوباره حس فشار تو مقعدم شروع شد چون قطع شده بود ب خاطر شیاف و امپول خلاصه پیام دادم دکترم گف برو بیمارستان ان اس تی دادم که سه تا انقباض نشون داد زنگ زدن دکترم گفت بهم بگن فردا صب برم راستی اینم بگم دکترم دید که حس فشار دارم تاریخمو کرد هشتم امپول ریه هم گف دوباره بزن نگرانی منم واسه این بود ک سونو ۳۶و پنج روز گفته بود بچه ۲۴۴۵ sgaهس و خلاصه نگران بودم شدید
قرار بود هفتم برم پرونده سازی برای هشتم ولی ان اس تی دوباره گرفتن ازم و گفتن که شام بخورم و قرصامو ولی ناشتا باشم اون شب از استرس شامم نخورده بودم اومدیم خونه چهار صبح بود😂با یه پیتزا به دست خوابیدیم و صب رفتیم برای پرونده سازی رفتم بیمارستان ان اس تی ک دادم دوباره انقباض نشون داد همون لحظه دکترم اومد و گف برو اماده شو برا بستری
مامان دیاکو
دیار مامان دیاکو دیار ۳ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۱
من عصر شنبه تاریخ ۰۵.۲۱ رفتم زایشگاه نوار قلب گرفتن زیاد خوب بود ولی رفتم واسه ختم بارداری گفتن میتونی یک هفته دیگه بچه رو نگه داری از روی تاریخ قاعدگی ۳۸ هفته بودم از تاریخ آن تی ۳۹ هفته همون شب دکتر نامه بستری داد و گفت بخاطر دیابت ختم بارداری برو فردا صبح بیا بستری شی فردا صبحش با تمام وسایل نی نی رفتم بیمارستان مثل اینکه دکتر کشیک عوض شده بود و جدیدیه گفت برو هفته بعد بعد من گفتم که دکتر دیشب به من ختم بارداری داده اگه شما تایید میکنین که بچه من اتفاقی نمی افته واسش تو این هفته من میرم بعد نوار قلب از جنین گرفتن دیدن خوب نیست دهانه ی رحمم از سه هفته قبل با کلی ورزش هیچ تغییری نکرده بود همون دو سانت مونده بود دیگه بستری شدم آمپول فشار و شروع کردن یک آمپول فشار و گرفتم یه کوچولو درد داشتم فک کنین وسط دردا خوابم برد که یهو با یه درد بدی بلند شدم ماما آمد گفت دو ساعت استراحت بعد آمپول بعدی و شروع میکنیم دستگاه
آن اس تی هم همونجور وصل بود دائم نوار قلب میگرفتن که ضربان قلب
بچه رو چک کنن. بین دردهام هم از جکوزی استفاده می‌کردم که دردام کمتر کنه و دهانه رحم و نرم کنه اما دهانه رحمم بخاطر آمپول هاو شیاف ها خیلی سفت شده بود بعد از آمپول فشار نوار قلب بچه افت کرد و یه سرم بهم وصل کردن که نرمال شد نوار قلبش بعد آمدن معاینه کنه ببینه تغییری کردم یا نه یهو کیسه آب پاره شد و کم کم دردام شروع شد
مامان ترنم مامان ترنم ۱ ماهگی
سلام خانما من اومدم با تجربه زایمانم
سشنبه صبح رفتم بیمارستان که بستری بشم برای تزریق آمپول فشار چون دکترم بهم ختم بارداری به علت رشد کمه بچه داده بود ساعت ۷ نیم بستری شدم ۸ تزریق شروع شد اولش دردش اصلا خیلی قابل تحمل بود و یه ساعت بعدش دردا شدید شد من هنوز تازه یه سانت باز بودم دخترا شده باشه پول قرض بگیرید ولی بیمارستان دولتی نریددددددد شیفت عوض شد یکی از ماما ها به دکترم گفت کخ اگه من تا پایان شیفتم ۵ سانت بکنم تشویقی بهم میدی دکترم گفت آره و عذاب من شروع شد و بهم ورزش نمی‌داد فقط معاینه می‌کرد دردام خیلی بیشتر شده بود ولی شکمم بالاش سفت پایین شل بود دیگه اخرای شیفتش بود که اومد گفت دکتر گفته کیس ابتو باید پاره کنم کیسه آبم رو پاره کردن که ببین بچه مدفوع نکرده باشه دردام هی بدتر میشد نه بهم اپیدورال میدادن و نه من پیشرفت آنچنانی داشتم و هرچی به دکترم میگفتم توروخدا سزارین کن میگفت بچت کوچیکه میتونی دیگه تا ساعت ۸ نیم من مرگ جلو چشمم دیدم که شکمم سفته و فشار میاد به لگنم و خونریزی داشتم ماما اومد گفت فشار نیار که رحمت پاره میشه گفتم بخدا خودش فشار میاد نوار قلب گرفت گفت قلب بچمم افت کرده که چون دکترم نبود کاری براش پیش اومده منو سپرده بود دست یه دکتر دیگه که زنگ بزنن به دکتر دوم