۶ پاسخ

بسلامتی...
صلاحت این بوده عزیزم🌷

مبارکت باش منم این درد و کشیدم 🥲

عزیزم زایمانت عین زایمان من بود منم سزاورژانسی شدم

عزیزم مهم اینه که جفتمون سلامت هستید خداروشکر،تبریک میگم🌹
فقط یه سوال اینکه سزارین اورژانسی هزینه اش چجوریه و بیمارستانت خصوصی بود؟

خدارحم کرد....خداروشکر بچه ات صحیح وسلامت دنیااومد عزیزم

خدا رحم کرد واقعا
بسلامتی عزیزم ایشالا ک قدمش خیره

سوال های مرتبط

مامان مهرسام مامان مهرسام روزهای ابتدایی تولد
#تجربه زایمان
سلام مامانا خواستم تجربه زایمانم رو بزارم براتون...
من جمعه ۳ اسفند با توجه به اینکه تعداد حرکات جنین کم شده بود رفتم بیمارستان و بستریم کردن که آمپول فشار بزنن بهم چون با وجود اون همه ورزش و پیاده روی و شیاف گل مغربی و رابطه بدون جلوگیری که و تحرکی که داشتم دهانه رحمم یک سانت باز شده بود و دکتر بهم ختم حاملگی داد و قرار شد آمپول فشار بهم بزنن من اصلا درد نداشتم و آماده شدم روی تخت و دکتر آمپول فشار رو وارد سرما کرد ۱۰ دقیقه نگذشته بود که زیر دلم داشت میترکید از درد که ضربان قلب جنین ضعیف شد و دکتر اومد بالا سرم و سرم قندی بهم زد و اکسیژن که ضربان قلبش برگشت و گفتن باید سزارین اورژانسی بشی سوند و بهم وصل کردن و به دکتر ربیعی زنگ زدن و دکتر یک ربع خودشو رسوند بیمارستان البته اینم بگم که دکتر با دیدن ان اس تی ابتدایی که توی روبیکا براش فرستادن گفت که ۷۰ درصد احتمال سزارین هست...
و در ساعت ۱۸:۵۵ دقیقه پسر من در بیمارستان بوعلی به دنیا اومد 😍
مامان الله تونگهدارش مامان الله تونگهدارش ۲ ماهگی
تجربه زایمان
۱۰دی۳۹هفته۶روزم بود صبحش ساعت۹پاشدم رفتم بیمارستان برای معاینه البته بگم ها خودم گفتم بهتر برم یه معاینه بشم ساعت ۱۰وربع معاینه شدم دهانه رحم بسته بود ولی ضربان بچه یکم بالابود دکتر گفت باید بستری بشی برای زایمان منم خداخواسته سریع زنگ زدم به همسرم گفتم میخوابستری بشم برو کارای بستریم انجام بده بعد که بستری شدم یه قرص بهم دادن برای شروع انقباض ها بعد که انقباض هام شروع شد شروع کردم به ورزش کردن و بعدش اومدن معاینه کردن تا ساعت۱۲ونیم دو سانت بودم بعداون بهم آمپول فشار تزریق کردن که اوج دردهای من شروع شده هر۲۰ثانیه من ۵تا۷ثانیه دردمیکشیدم تاساعت ۳شدم ۵سانت اومدن کیسه آبم زدن که فهمیدن بچه مدفوع کرده به دکتر خبر دادن دکتر اومد واسه چک کردن گفت باید برم برای سزارین ۳ربع من بردن براسزارین۳ونیمم دخترم له دنیا اومد خداروشکر که رفتم بیمارستان اونروز وگرنه دکترم نظرش این بود بچه چندروز دیگه بمون اونوقت معلوم نبود خدایی نکرده چه اتفاقی برای بچم می افتاد
ولی درکل اگه برگردم به عقب ترجیحم به زایمان سزارین چون دردای طبیعی برام وحشتناک بود حتی نمیخوام بهش فکر کنم اینم تجربه زایمان من
مامان آیرا 🥹🩷 مامان آیرا 🥹🩷 ۱ ماهگی
تجربه زایمان
پارت سوم:

دیگه کم کم داشت شدید تر می‌شد
ریحانه هم رسید نوار قلب گرفت که گفت بچت افت ضربان داره
خود مامایی که تو بیمارستان بود میگفت نه نرماله خاک تو سرش
هی ریحانه میگفت این افت داره اونا میگفتن نه
این بین درد منم هی داشت شدید تر می‌شد
ریحانه هم اصلا ورزش و اینا نداد بهم گفت زورم نزن بچت افت ضربانه
دیگه کلی نوار قلب گرفت که به اونا. ثابت کنه افت ضربان داره
منم دردام خیلی بد شده بود اصلا تحمل نمیتونستم بکنم مثل اینکه بچه بد اومده بود تو لگن و داشت به مقعدم فشار میاورد همش حس دستشویی داشتم
میرفتم دستشویی آب میگرفتم یکم آروم تر می‌شدم
دیگه ریحانه دید ضربان قلبش اینجوریه گفت سه حالت بیشتر نداره یا بند ناف دور گردنشه
یا به سرش داره فشار میاد
یا هم اینکه برای جفت داره یه اتفاقاتی میوفته که خون رسانی نمیتونه بکنه
انقباض که داشتم ضربان قلبش میومد پایین انگارتحمل نمیتونست بکنه
منم تا سر حد مرگ التماس میکردم میگفتم منو ببرین سزارین من نمیتونم خیلی فشار روم بود
دیگه اونام دیدن ضربانش اینجوریه و ریسکیه
گفتن زنگ میزنیم اتاق عملی آماده کنن
ساعت فکر می‌کنم ۲ و خورده ای شده بود دیگه اینجا
خیلی شل شل داشتن میکردن من از درد به خودم میپیچیدم
اومدن برام سوند گذاشتن که اولش خیلی سوخت و حس اضافه بودن داشت برام
مامان مهراد مامان مهراد ۳ ماهگی
مامان توت فرنگی 🍓🩷 مامان توت فرنگی 🍓🩷 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان 1

روز چهارشنبه 1اسفندماه رفتم بیمارستان و بهم گفتن برو سونوگرافی از جنین رفتم سونو دادم و داخل سونو گفتن وزن بچه بالا هست برو فردا بیا ببینیم کمسیون سزارین قبول میکنه که سزارین اجباری بشی یانه که در پرانتز بگم (وزن بچم اصلا بالای چهار کیلو نبود و سونو اشتباه کرده بود )و بهم گفتن از شب قبل ساعت ۱۲چیزی نخور خلاصه صبح پنجشنبه رفتم بیمارستان و اول گفتن ان اس تی بگیر وقتی ان اس تی گرفتن ضربان قلب جنین بالا و پایین میشد استرس و ترس از همونجا شروع شد دکترم بیمارستان بود و گفت ساعت ۲آمادش کنید سزارین اورژانسی بشه . خلاصه حدود ساعت یک و نیم منو فرستادن اتاق عمل و تا دکتر اومد ساعت حدود ۲بود دکتر بیهوشی وقتی میخواست بی حسی بزنه گفت چقدر ورم داری و فشارم تو اتاق عمل بالا بود من گفتم از ترسه اما غافل از اینکه چی در انتظارمه . خلاصه ساعت ۲و ۲۰دقیقه بعد از ظهر دختر قشنگم ماهلین خانم بدنیا اومد . آوردن بهم نشونش دادن بعد اون یهو حالت تهوع گرفتم به اونی که بالا سرم بود گفتم یه سوزن ضد تهوع زد و بعدش نمیدونم چی تزریق کرد که کامل خواب رفتم وقتی بیدار شدم تا دارن میبرنم ریکاوری و بشدت لرز وحشتناکی داشتم خدا خیرش بده یه پرستاری اومد دوتا از این بخاری ها گذاشت زیر پتو یکم گرم شدم دخترمو آوردن یکم بهش شیر دادن و بعد گفتن بریم بخش دم در ریکاوری پرستار شکممو فشار داد از درد جیغ میزدم فقط من کلا آدم سست دردی نیستم اما خیلی وحشتناک بود دردش از همونجا دردام شروع شد بعد که اومدم تو بخش یه سرم زدن بهم که خودش باعث انقباض میشد و هرچی میگفتم واسم یه مسکن یا شیاف نمیزدن از ساعت چهار و نیم تا ۹شب درد کشیدم بعد تموم شدن سرم بهم یه شیاف زدن یکم آروم شدم.
مامان آرتین مامان آرتین روزهای ابتدایی تولد
#تجربه سزارین


سلام مامانا من 13 اسفند رفتم مطب دکترم و اون بعد معاینه گفت لگنت تنگه و زایمان طبیعی برات سخته و سزارین برام نوشته اما گفت دهانه رحمم یکم باز شده و باید استراحت کنم و اصلا پیاده روی نکنم و تاریخ زایمانم رو 22 اسفند زد من تا 19 استراحت کردم و خیلی مراعات میکردم اما از صبح 20ام زیر دلم شروع کرد به تیر کشیدن ولی خب فقط دو سه بار اینجوری شدم تا اینکه عصر بیشتر شد به دکترم پیام دادم گفت فردا 21 بیا عمل فردا 7 و نیم راه افتادیم سمت بیمارستان دکترم تو راه زنگ زد گفت ممکنه چون شکم اولیه گیر بدن برای سزارین و میفرستنت بخش زایمان طبیعی بعد یه مدت خودم میام به یه بهانه ای میبرمت سزارین میکنمت منم رفتم و همینطورم شد و منو بردن بخش زایمان طبیعی تخت بغلی من درد داشت و داشت جیغ میکشید من انقدر استرس گرفتم بعد اوردن بهم سرم زدن همش استرس داشتم نکنه این سرم فشاره نکنه دردام شروع بشه همش استرس داشتم تا اینکه بعد 1 ساعت امدن منو بردن ولی هنوز تو بدنم کلی استرس بود