۱۶ پاسخ

مبارک باشه قدم نو رسیده مبارک باشه..انشالاه به خوبی و خوشی

مبارک باشه عزیزدلم پس خوب شد زایمان کردی

قدم نورسیده مبارک

قدم نورسیدت مبارک باشه

قدم نو رسیده مبارک عزیزم 😍😊
کدوم بیمارستان زایمان کردید

مبارک باشه عزیزم
کدوم بیمارستان رفتی ماما همرات کی بود؟

ای جان دست راست زیر سر من مبارک باشه ایشالله که پر قدم و پر روزی باشه

😍😍😍😍خیلی عالیی مبارکه عزیزم

بخیه خوردی؟
اگ خوردی چطوری مراقبت می کنی

بسلامتی عزیزم قدمش مبارک باشه برات

ماشاءالله ۳۴۰۰ بود یه بار کله اش گیر کرد یه‌ بار شونه هاش 😬🥴🥴🥴😢🥺
بعد زایمان به ماما گفتم دیدی هی میگم بچه ام بزرگه میخوام زایمان کنم میگفتی صبر کن
این اگه میموند دو هفته دیگ من بیچاره بودم که گفت عیب نداره رشد میکرد 😏
خلاصههههه از اونجایی که برش نخوردم ولی خودش یواشکی بقیه بخیه زد گفت چون اگه برش نخورین از نظر قانونی ما اجازه بخیه نداریم چون خودش ی عمل جدا حساب میشه
خدا خیرش بده واقعا
۲۰ دقیفه داشت ترمیم میکرد
قسمت بخیه زدن هم خیلی بده چون روی پوسته هرچی هم سری میزنن فایده نداره و هر بار سوزنو میفهمی ولی چون بعد درد زایمانه سری و میگی بازم خداروشکر از درد زایمان بهتره
آهان یه چیزی هم که برام عجیب بود آب کیسه بود یه ۲۰ لیتری قشنگ آب کیسه ام بود اصلا یه چیزی میگم یه چیزی میشنوید انقددددددددررررررررررر اب کیسه ام زیاد بود که توی اون زورهای آخر با فشار میپاشید تو شکم دکتر 🤦‍♀️🤦‍♀️
قشنگ با جفت اینا فک کنم ده کیلو بار تو شکمم داشتم .

عزیزم به سلامتی ان شاالله قدمش خیرباشه خداروشکررررر

کدوم بیمارستان رفتی؟و ماما همراه یا مامای خصوصی داشتید؟

خب خداروشکر زایمان راحتی داشتی 🥰

ممنون از همگی ببخشید تک تک نمیتونم جواب بدم

ولیعصر قم با خانم حسینی عالی بود از نطر اخلاق و کار بلدی و همه چی خدا خیرش بده من ک راضی بودم

سوال های مرتبط

مامان آرتا 💙👣 مامان آرتا 💙👣 ۴ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت ۳:
خلاصه دیگه مامانمم بود گفت عجله نکن بیا بریم خونه دردات شروع شد بیا گفتم نه بریم پیادروی برگردم باز شده
زنگ زدم به همسرم و گفتم کیف بچه و وسایل من و بردار که دیگه می‌خوام بستریم کنن دیگه طفلک رو هم به ترس انداختم می‌گفت تا یک ساعت دیگه زایمان نکن تا برسم فکر میکرد بستری شم بلافاصله بچه در میاد 🤣
دیگه زنگ زدم ماما همراهم و بهش گفتم اینطوریه گفت هر موقع بستری شدی خبر بده که بیام دیگه همون دور بیمارستان پیادروی کردم.
خواهر شوهرم ماما زنگ زد گفت برو خونه دردت شروع بشه الکی گفتم نه الان یک ساعت راه رفتم حس میکنم دردام داره منظم میشه گفت پس اگه اینطوریه و ۳ سانته خوب بازی نمیصرفه بری خونه صبح باز برگردی تا آخر شب پیادروی کن بعد برو دوباره معاینه شو
خلاصه ساعت۷ قرار بود برگردم بیمارستان ساعت ۱۱ برگشتم
دیگه شوهرمم هنوز نیومده بود گفت صبر کن من بیام ببینمت بعد برو تو تا شوهرم اومد ۱۱ و نیم شد و بعد رفتم اتاق تریاژ
که متاسفانه شیفت تغییر کرده بود و مامای این شیفت یه خانم بد اخلاق نصیبم شد بهش گفتم سر شب اومدم معاینه شدم ۳ سانت بودم همکارتون‌ گفت برو پیادروی بیا بستری شو گفت برو بخواب معاینه کنم
معاینه کرد گفت هنوز همون ۳ سانتی پاشو برو 😐 گفتم یعنی چی من اومدم بستری شم گفت مگه خونه خاله باید ۴,۵ سانت بشی گفتم همکارتون اینطوری گفت و من ترشح دیدم و حرکات بچه هم خیلی کم بود امروز و فلان گفت نه همکارم فکر کرده شاید باز بشی برو خبری از بستری نیست حالا اگه میخوای بیا ۲۰ دقیقه نوار قلب بگیرم...
دیگه با باد خالی شده دراز کشیدم رو تخت برای نوار قلب... حالا شوهرم پشت در یه دست کیف بچه یه دست وسایل من🤣 خجالت می‌کشیدم برگردم بگم خبری نیست هنوز
مامان دلخوشیام💙 مامان دلخوشیام💙 ۵ ماهگی
تجربه زایمان(طبیعی)
خب من ۲۱ ام معاینه شدم ۱ سانت بودم بعد دکتر برام معاینه تحریکی انجام داد که بعدش خونریزی گرفتم گفت برو بیمارستان شبش رفتم بیمارستان که باز معاینه کردن گفتن ۲ سانتم و چیزی نیست برم خونه گذشت تا دیشب من درد داشتم ولی نه خیلی شدید حرکات بچم هم نسبت به روزای دیگه کمتر شده بود دیگه باز رفتم بیمارستان که گفتن همون ۲ سانتم و ضربان قلب بچه هم خوب بود و دردام هم ثبت شد ولی گفتن درد زایمان نیست خلاصه ما باز برگشتیم خونه که از نصف شب دیگه دردام هی شدید شد که نمیتونستم نفس بکشم از صبح تایم گرفتم فاصله شون زیر ۸ دقیقه و ۵ دقیقه بود ولی نرفتم بیمارستان گفتم خوب دردامو خونه خودم بکشم بهتره دیگه ساعتای ۱۴ رفتیم بیمارستان تا معاینه کرد گفت ۶ سانتم و پذیرش شدم ساعت ۱۵ رفتم زایشگاه اونجا کیسه آبمو پاره کرد با یه میله فک کنم پلاستیکی بعد گفت ۷ سانتم دیگه مامایی که برا من بود بهم ورزش داد ولی تا خواستم انجام بدم دردام خیلی شدید بود احساس زور داشتم معاینه کرد گفت فول شدی همونجا رو تخت کمک کردم با معاینه و تحریک تا سر بچه اومد پایین پایین بعد دیگه بردنم اتاق زایمان اونجا چند تا زور زدم که پسرم دنیا اومد ساعت ۱۶ کلا با اومدنش سبک شدم بعد جفتمو دراوردن که دیگه بشدت سبک شدم حس خوبی بود بعد اون همه درد بعد رحممو ماساژ داد و رسید به بخیه که من گفتم بیحسی برام زدن ولی فقط برا داخلیا چون بیرونیا گفت چون پوسته بی حس نمیشه (۲ تا بخیه بیرونی خوردم و همینم گفتن که میخواستیم اصلا بخیه نخوری ولی خودم اشتباه یجا داشتن بهم میگفتن زور نزن من فک کردم دارن میگن زور بزن که نتیجش شد دو تا بخیه)