سلام مامانا اومدم از تجربیات زایمانم بگم بهتون
من بیمارستان ارام کرج رفتم دکترمم دکتر غفوریان بود و سزارین اختیاری بودم
بیمارستان رسیدگیشون عالی بودمن اتاق وی ای پی گرفتم از همه لحاظ غذا لباس و اخلاق پرسنل و پرستار همه عالی بودن
حالا از عمل بگم بهتون
اول ک رفتم انژوکت زدن دردش خیلی کم بود و بعد سوند وصل کردن بهم ک درد داشت یکم و بهشون گفتم بعد بیحسی بزنید بهم ک قبول نکردن گفتن تیم بیحسی مردن نمیشه
یکم سوزش داشت وراه رفتن و تکون خوردن سخت بود یکم
بعد رفتم برای بیحسی ک واقعا دردش از سوند کمتر بود ولی من چون خیلی میترسیدم و گریه میکردم همش میلرزیدم وفشارم افتاده بود سر همون بیهوشم کردن
ب هوش اومدم ریکاوری بودم و بعد بردنم اتاق خودم ک دردام شروع شد تقریبا ۵ساعت درد شدید داشتم وبعد اروم شد دردم
واینکه سخترین مرحله اش بلند شدن بود ک تا دفعه سوم واقعا دردناک بود برام
و امروزم خیلی دردام بهتره
سوالی داشتید بپرسید بگم بهتو
ن

۱۵ پاسخ

سلام عزیزم دکترتون چقد زیرمیزی گرفت؟

سلام گلم منم دکترم ژیلا غفوریانه حالا موندم برم مریم یا آرام هرکدوم هزینش کم تر باشه اونجا میرم
من خیلی ترسوام دردایی ک شمام گفتی خیلی استرس گرفتم اصلا تحمل درد ندارم 🥹

عزیزم من الان تجربتونو دیدم دکتر منم ژیلا غفوریانه
زیر میزی چقدر گرفت ازتون؟
به من هنوز نگفته

ساک یا وسیله ایی چیزی بهتون دادن گلم؟ اجباره خریدنش؟ چیا دادن؟

ساک یا وسیله ایی چیزی بهتون دادن گلم؟ اجباره خریدنش؟ چیا دادن؟

یه سوال دیگم داشتم من زنگ زدم آرام گفت سزارین هزینش ۲۲ تومن میشه
دکترتون جدا هم پول گرفت؟

عزیزم یه سوالی شما بیمه تکمیلی هم داشتین ؟ و اینکه تونستین استفاده کنین چون سزارین اختیاری بوده؟

عزیزم هزینه بیمارستان چقدر شد؟

عزیزم قدم نو رسیده مبارک باشه مرسی که تجربیاتت باهامون در میون گذاشتی

بنظرت پمپ درد بگیریم لازمه؟؟

مبارکه انشالله بسلامتی گلم قدمش پر خیروبرکت‌ انشالله

مبارک باشه عزیزم ایشالا قدمش براتون پرازخیر و برکت باشه منم بیمارستان آرام انتخاب کردم برای زایمان ممنون از تجربیاتتون

قدم نو رسیده مبارک

منم ارام بودم ولی شانس من رسیدگی بخش ساحل صفررررر بود

وای اولین دفعه که بلند میشی واقعا وحشتناک
خیلیی بده من که خیلی گریه کردم
ولی بقیه چیزا اونقدر درد نداشت قابل تحمل بودن همه

سوال های مرتبط

مامان 𝑬𝒍𝒊𝒏🧸🫧 مامان 𝑬𝒍𝒊𝒏🧸🫧 روزهای ابتدایی تولد
سلامامانا خیلی گفته بودین تجربه زایمانمو بگم
من سزارین اختیاری بودم ۳۸ هفته و ۲ روز رفتم برا عمل ساعت۸ صب رفتمو ۹ ونیم صب بستری شدم رفتم بلوک زایمان تا لباس بپوشمو‌برا عمل اماده بشم
سروم وصل کردن بهم و اتاق دادن تا منتظر بمونم نوبتم بشه من چهارمین مریض بودم ک قرار بود عمل بشم و بخاطر همونم یکم طولانی‌موندم تو بلوک زایمان من از زایمان طبیعی متنفرم و وحشت دارم از شانس من ینفر تو اتاق روبه رویی من داشت طبیعی زایمان میکرد و از اول تا وقتی ک برم اتاق عمل مجبور بودم صداشو بشنوم خیلی حس بدی داد بهم فشارم اینا افتاد خلاصه تا برم اتاق عمل کلن از لحاظ روحی و جسمی حالم خراب شد
خلاصه ساعت ۱۲ بلخره اومدنو سوند وصل کردن سوند یکی از ترسای من از زایمان بود ک واقنم چندش و ترسناکه حالا نمدونم من حساسم یا همه همینن
سوندو وصل کردنو رفتم دم در با خانواده ام خدافظی کردمو رفتم اتاق عمل
نمیدونم از ترس بود یا هر چیز دگ ای ولی من کلن حال نداشتم مثل صب ک با ذوق رفتم بیمارستان نبودم و دلیلشم انگار اون صدای اون خانومه بود ک زایمان طبیعی میکرذ🤦🏻‍♀️
رفتم نشستم رو تخت و نوبت امپول بیحسی شد بر خلاف تصورم از سوند خیلی راحت تر بود امپولو ک زد یه کوچولو درد داشت و گف دراز بکش
دراز کشیدم حس کردم پاهام داغ شد و دگ حسشون نمیکردم
پرده رو کشیدن و شروع کردن ۵ دیقه‌نکشید که بعد یه تکون شدید ک خوردم صدای گریه دخترم اومد🥲اشکامو نمیتونستم کنترل کنم خیلی حس خوبی بود خیلی عجیب بود کل اون تایمی ک اتاق عمل بودم نتونستم گریمو کنترل کنم و تو فیلمبرداریم همش گریه کردم ...
مامان حسنا مامان حسنا ۳ ماهگی
تجربه سزارین پارت 1
دکتر بهم گفت شب برو بیمارستان بستری شو فردا صبح عملت میکنم.منم رفتم بیمارستان پرونده تشکیل دادم بعد بهم لباس دادن پوشیدم و آنژیوکت رو وصل کردن یکم درد داشت مثل آزمایش خون بود دردش.
بعدش نوار قلب گرفتن ازم.گفتن از ساعت 12 شب ب بعد هیچی نخورم.صبح عمل اومدن بهم سرم وصل کردن و بعدش ک تموم شد لباس اتاق عمل رو پوشیدم بعد اومدن سوند وصل کنن ک اصلا درد نداشت حقیقتا من میترسیدم از سوند ولی هیچ دردی نداشت یکم حس چندشی بود ولی درد نداشتم.
بعدشم نشوندنم رو ویلچر بردنم اتاق عمل و دکتر اومد بی حسی رو بزنه دکتر بی‌حسی مرد بود و اینم درد زیادی نداشت از آمپول زدن هم دردش کمتر بود.بعد یه دقیقه پاهام گرم شد و دکترم اومد ک کار رو شروع کنه من حالت تهوع بهم دست داد و استفراغ کردم یذره.
یکمم نفس تنگی داشتم ک بعدش برطرف شد.حین عمل هم چندتایی آمپول از طریق آنژیوکت بهم زدن ک نفهمیدم چی بودن حین عمل هم هیچ دردی نداشتم.سر یه ربع بچه دنیا اومد و دو دور بند ناف پیچیده بود دور گردنش🥲دکتر نشونش داد بهم و بردن ک لباساش رو بپوشند. بعد پرستار آوردنش کنار صورتم و چسبوندش بهم تا عمل تموم شد بعدشم بچه رو دادن دستم گفتن بگیرش و بردنم ریکاوری.همونجا بهش شیر دادم و شیرم خیلی خیلی کم بود اونم همش مک میزد.یه 45 دقیقه ریکاوری بودم بعد بردنم بخش و بچه رو گرفتن ازم گذاشتن رو تخت خودش و دوتا ماما اومدن داخل و گذاشتم رو تخت خودم و بدنم رو با دستمال مرطوب تمیز کردن زیرم هم یه چیزی مثل تشک پلاستیکی پهن کردن و پوشک گذاشتن واسم و لباسم رو عوض کردن و رفتن.
مامان جانان🤍 مامان جانان🤍 ۱ ماهگی
مامان 🌀🩵حسن🩵🌀 مامان 🌀🩵حسن🩵🌀 روزهای ابتدایی تولد
من با خانوادم رفته بودم مطب شوهرمم همراهم بود ک جریانو بهش گفتم شوهرم اصرار میکرد دکتر خودم سزارینم کنه میترسید چیزیم همش از بقیه میپرسید درباره دکتر جدیده ک میگفتن ن واقعا کارش خوبه خلاصه روز موعود رسیدو رفتم زایشگاه نامه رو دادم تشکیل پرونده دادم بستری شدم لباس دادن بهم لباسامو عوض کردم بردنم تا برام سوند بزارن ی پرستار اومد یعنی ب طور وحشیانه برام سوند گذاشت خیلی خیلی بد بود باورتون میشه تا قبل بی حسی من درد سوند و سوزش حساس میکردم ازین بگذریم سوند ک گذاشتن بعد رب ساعت چنان درد وحشتناک شروع شد ک اشکم در اومد بود دردش از کمر شروع میشد می پیچید ب شکمو زیر نافم اینقدر درد داشتم ک نمیتونستم پرستارا رو صدا کنم بگم درد دارم تا اینکه ی پرستار داشت در میشد دید دارم اشک میذیزم گفت چته چرا گریه میکنی نمیتونسم بگم اره چشامو بازو بسته کردم ک رفت ب بقیه گفت این درد داره بعد ده پانزده دقیقه امون پرستاره ک سوند وصل کرده بود اومد معاینم ک کرد جیغم در اومد حالا اشکامو بگو همچنان مریخت پرستاره بدون هیچ واکنشی رفت بعد اومد ی دستگاه اورد بهم وصل کرد یکم نگاه کرد ب دستگاه دکترم همین موقع رسید ک گفت امادم کنن تا سزارینم کنن ادامه تاپیگ بعدی
مامان آرتمیس💗 مامان آرتمیس💗 ۲ ماهگی
تجربه زایمان #سزارین 2

پرستارا من و آماده کردن ، یکیشون اومد گفت موهای شکمت رو زدی ژیلت هم همراهش بود😅😅 من چون پایین شکمم رو نمیتونستم ببینم درست نزده بودم که خودش تمیز کرد، بعد لباس ابی بیمارستانی هم بهم دادن پوشیدم و گفتن منتظر بمون برای وصل کردن سوند، حقیقتا سوند وصل کردن خیلی خیلی درد داشت، من دستشویی داشتم که نزاشتن برم و گفتن صبرکن میخاییم سوند وصل کنیم، سوند رو وصل کرد و موفع خالی شدن مثانه ام چنان سوزش و دردی حس کردم که فقط جیغ میزدم😐 حقیقتا خیلی درد داشت. بعدش حالا نه میشد بشینی نه بخابی هیچی، همش حس میکردم الانه که بیرون بیاد و اصلا راحت نبودم باهاش ، بعدشم که اومدن دنبالم و بردنم برای اتاق عمل، همین که در اتاق عمل باز شد و تخت رو به روم رو دیدم پاهام شل شد و لرزید. خیلی اتاق وحشتناکی بود ترس داشت، بعدش یه پرستاری بود توی اتاق عمل خیلی خیلی خوش اخلاق بود کلی باهام حرف زد روحیه داد بهم حواسش بهم بود یکم استرسم کمتر شد وقتی فهمیدم یکی هست کنارم، خلاصه رفتم روی تخت نشستم منتظر دکتر بیهوشی، دکتر اومد که آمپول بی حسی رو بزنه بهم همش میترسیدم درد داشته باشه صدبار از پرستار پرسیدم درد داره یانه🤣 که البته اصلا درد نداشت درصورتی که من خیلی از امپول میترسیدم یکم طول کشید زدن آمپول ولی زیاد درد نداشت
مامان پایار مامان پایار ۳ ماهگی
تجربه من از زایمان سزارین بیمارستان قائم کرج
من از بیمارستان خیلی خیلی خیلی راضی بودم ماما شیفت شب عااالی
حیف ک اون روز عملم با استرس گذشت
صبح ک رفتیم زایشگاه کارای پذیرش انجام دادیم و بعدش سوند وصل کردن بنظرم سختی سزارین سوند و ان اس تی گرفتن و منو بردن تریاژ و اتاق عمل و امپول بی حسی زدن ک خیلییی اروم زد و درد نداشتم
کل زمان عمل نیم ساعت بود من حین عمل خیلی استرس داشتم چون از قبل سونو داده بودم بند ناف دور گردن بچم بود خیلی ترسیده بودم یکم حین عمل گردن درد داشتم ک برام امپول زدن دردش کم شد
تو ریکاوری خیلی میلرزیدم ولی نمیدونم چرا برا من لذت بخش بود شکمم تو رزکاوری فشار دادن بچمو رو صورتم گذاشتن و اوردنم بخش
کل زمانی ک من زایشگاهو اتاق عمل و..بودم خانوادم از روی مانتور پشت در از تمام مراحلم با خبر بودن .تو بخش یه همراه خیلیی خوب کنارتون باشه من ابجیم بود ک واقعا حرفه ای بود بچم خوب سینمو گرفت تا ۸ ساعت بعد عمل هیچی نخوردم بعدش فقط نسکافه و اب میوه طبیعی و چای خوردم.اصلا اولین راه رفتن سخت نیست پرستارا شیاف گذاشتن راحت بود بلند شدنم فقط اصلااا نذارین مثانتون پر بشه تا ابکی خوردین تن تن برین ادرار کنید چون مثانه پر میشه درد میکنههه
مامان دلانا❤️ مامان دلانا❤️ ۳ ماهگی
مامان پارمیس و پاشا مامان پارمیس و پاشا روزهای ابتدایی تولد
مامان قندولک مامان قندولک روزهای ابتدایی تولد
تجربه سزارین
پارت ۲
خلاصه که بستریم کردن و منم تموم فکرم پیش دخترم بود
و تودلیم ک دردام کمتر بشه و مرخص بشم

پرستار اومد و آمپول ریه زد من تاحالا امپول ریه نزده بودم و واون اولیش بود
بهش گفتم اگ دردام کمتر بشه مرخص میشم گفت فعلا دردات زیاده و مرخص نمیشی اگر کم هم بشه میری بخش تحت نظر تا بهتر شی

و اشک های ناگهانی پر استرس سرازیر شد
پرستار اومد و آرامبخش زد ولی دردام تو دستگاه زیاد بودروز جمعه گذشت وشب شد بردن برای سونو گرافی رفتم و سونو خوب بود و دکتر گفت تنفس بچه خوبه و منم یکم.استرسم کم شد شنبه ک دکتر اومد و گفتش دردهات خیلی زیاد تر شده از دیشب و هر ۲دقیقه دردت میگیره و منم فقط یکم درد زیر دلم حس میکردم
و دکتر رفت
پرستار اومد و گفت یه نیم ساعت دیگه میریم اتاق عمل خیلی ترسیدم از، اینکه بره توی دستگاه چی؟ ب مادرمم زنگ زدم وسایل بیارع. و
دکترا هم اومدن و سوند وصل کردن سوند فقط دردش این بود ک سوزش،داشت برام اونقدری ک میترسیدم درد نداشت ولی خب بستگی ب بدن هر انسان داره خلاصه لباس، پوشیدم و روی ویلچر نشستم ک با پرستار بریم بخش عمل
ادامه پارت بعدی😊