۵ پاسخ

شیرخودت بود؟

من تدریجی گرفتم اینطوری نشد

باید خیلی بیشتر از قبل باهاش بازی کنی. بغلش کنی.
هر روز هم اگه امکانش برات هست ببرش پارک.
یا حتی پارک هم نشد همون تو کوچه یا خیابون ببر بذار راه بره سرگرم بشه.

یه دفعه قطع کردی یا کم کم

شاید براش زود بوده
یه دفعه قطع کردی؟

سوال های مرتبط

مامان ارغوان مامان ارغوان ۲ سالگی
سلام مامان های گل ارغوان چند ماه بود که خیلی به شیر من وابسته بود بیشتر از لحاظ روانی و این باعث شده بود گاهی بد غذا بشه الانم سه روز بود خیلی سر غذا خوردن اذیت می‌کرد تصمیم گرفتم یهویی شیرش را قطع کنم فردا ۲۲ ماهه میشه و من از اول مهر باید برم دوباره سر کار و نمیشد بمونم دو سالگیش چون وابستگی شدید تر داشت میشد و سر کار میرفتم روحی روانی و جسمانی کن طاقت تر از الان که خونم میشدم ساعت ۱۲ ظهر از بیرون اومدیم من و ارغوان بهونه می‌گرفت و خوابش میومد بهش شیر دادم خوابید و دیگه بهش ندادم تا الان از تلخک استقاده کردم از لحاظ روحی جفتمون تحت فشاریم پدرم و همسرم خیلی مخالف هستن الان همسرم میگفت بهش شیر بده بخوابه ندادم گفتم تو خواب بهش میدم و تو بغلم راه بردم خسته بود حمام هم برده بودم زود خوابید اومدم بهش تو خواب الان شیر بدم فکش را قفل کرده سفت نمیزاره بهش شیر بدم سابقه نداشت اصلا حس میکنم با حرص خوابیده اینجوریه دو بار هم گریه کردم امروز یواشکی اما سعی کردم خودم را کنترل کنم وا ندم جلوش دعا کنید زود با شرایط جدید سازگار شه
یکی از سینه هام بدجور سفت شده تو حموم تخلیه کردم کمی اما فایده نداشت پیشنهادی ندارین میخواستم تو خواب بدم بهش که کنی بهتر شه ۱۲ ساعته نخورده همیشه ۱۰ دقیقه در میون گیر میداد جی جی بده امروز خیلی غذا نخورده بچم طفلی کاش تو خواب بخوره
مامان رهام جون وتودلی مامان رهام جون وتودلی ۲ سالگی
#تجربه از شیر گرفتن
سلام مامانا خواستم از تجربه خودم براتون بگم
من ۱۹م تصمیم گرفتم که رهام جون رو از شیر بگیرم خیلی وابسته بود حتما باید زیر سینه می خوابید یعنی مثل پستونک همیشه باید می خورد دائم دنبالم بود و گریه میکرد
بلاخره روز اول صبحانه ونهار وشام بهش دادم خیلی بیقرار بود و همش بهانه می‌گرفت ولی من براش خوراکی می آوردم و باهاش بازی می‌کرد یعنی یه جوری
حرف حرف خودش بود کلافه بودم ولی جانزدم و ادامه دادم
دوروز همین روال بود
روز سوم وچهارم شیر صبحانه قطع کردم
روز پنجم شیر نهار ولی همچنان شیر شب رو می خورد فقط نهار وصبحانه نبود
خلاصه
روز هفتم شیر شب که می خواست بخوابه ولی وقتی خواب بود می‌خورد
و اصلا بهانه نمی‌گرفت یعنی اون پسری که روز اول بود به کلی فرق کرد بود دیگه شیر روز فراموش کرد بود
و امروز که روز دهم هست شیر شب قطع شد
تو خواب چند باری بیدارشد ولی من بغلش کردم و بهش آب دادم و براس لالایی خوندم و خدارو شکر خوابید
خواستم بگم شاید اولش خیلی مترسیدم ولی اینجوری بچم بیشتر همکاری کرد تا اینکه یک دفعه قطع میکرد شیر
اینم تجربه من
فقط مامانا مهربون تواین ۱۰ روز به من انگاری ۱۰۰سال گذشت خواهش وقتی خواستین از شیر بگیرن بیشتر بهشون توجه کنید اینجوری کم تر اذیت میشن بچه ها
موفق باشید