۱۵ پاسخ

وا گوشته دیگ چه فرقی داره

ما هم دوبار از همین گوشتا خریدیم ولی از فامیلی مارکت.به چندنفرم معرفی کردیم راضی بودن

بی خیال آدم کامنتارو می خونه تعجب می کنه اینا گوشتای دولتی ان من چند بار خریدم خیلیم خوبه مخصوصا گوشت گوسفندیش اگه گیر بیاد چون تو محله ما بزاش صف می بندن

ببین اگه زیرگوشت رنگش فرق داره و بو میده یعنی خراب شده واستفاده نکن واگ نیس ک استفاده کن. قصابی دم دست دارید یا گوسفند تازه امکانش هس بخرید خیلی خوبه

من اکثرا از فروشگاه رفاه گوشت میخرم خیلی هم خوب هستن، کامل خورد شدن نیاز نیست دست به چاقو شی فقط میشوری چرخ کرده هاشم خیلی خوبن مخصوصا گوسفندی هاش

خوب دختر شهروندم داره

اینا گوشت تنظیم بازارن برای همین ارزون ترن

سلام عزیزان
ختم قرآن .جزخوانی .چهله واس حاجت روایی باانواع دعاها انواع ذکرها وخواندن قران برای هدیه رفتگان میخونم هرچقدردلتون راضی هستیدبدید
بچه کوچیک دارم نمیتونم بیرون ازخونه کارکنم برای خرج زندگیم میخوام اجرتون باصاحب زمان

خواهشا گزارش نزنید نیازمندم واقعا

ماهم همیشه میگیریم البته از فروشگاه معتبر.از چ فروشگاهی گرفتید مگ

ما همیشه از فروشگاه بر میداریم خوبه

استفادش کن دیگه نخر نگران نباش

قیمتش چنده؟

خب عزیزم وقتی خوشمزه بوده چه اشکالی داره منم یبار گرفتم از فروشگاه معتبرکه همیشه میریم ولی بویی مث بوی ماهی میداد یکمش مونده بود ریختم دور

منم‌ همیشه بدم‌ میومد ولی یه بار خریدیم‌وقتی درست کردم خیلی خوب شد حتی داداشم که خیلی حساسه پرسید این چه گوشتیه؟روم‌نشد بگم‌ارزون خریدم

اینو میگم.

تصویر

سوال های مرتبط

مامان sevilay مامان sevilay ۲ سالگی
سلام مامان های گل . شبتون بخیر. هیچ جایی پیدا نکردم گفتم بیام اینجا درد و دل کنم. شاید کسی حرفی پیشنهادی داد که کمکم کنه. خانوما دختر من ماه دیگه دو سالش میشه. راستش از همون اول نوزادی هم زیاد وابسته من نبود بغل همه آروم می‌گرفت. قبلاً ها خیلی حساس نمی‌شدم میگفتم بچه است ولی الان که بزرگتر شده حرف میزنه و پیش غریبه ها بهم میگه برو ، گریه کردنی تو بغلم آروم نمیشه پیشش نباشم واسه دیدن من ذوق نمیکنه .اصلا یه جوری با عشق بغل کردنش تو دلم مونده ته دلم سنگینی می‌کنه. امروز واقعا کم آوردم خونه مادرشوهرم مهمون داشتن دخترمم اونجا بود از اداره اومدم پیش مهمونا می‌گفت برو نیا همه هم می‌خندیدن دخترمم شدیدتر میکرد. منو میزد.مادریزرگ شوهرمم اونجا بود می‌گفت مادرشو نمیخواد هر وقت از اداره میاد بیرونش میکنه. یعنی نفهمیدم چجوری نهار خوردم کم مونده بود قلبم منفجر بشه. از وقتی اومدیم خونه دیگه منم دخترمو بغل نکردم کلا ولش کردم به شوهرم گفتم بچه خودته خودت نگهش دار. اونم مای بیبی شو عوض کرد .دخترمم گریه میکرد میگفت مامان مامان دلم طاقت نیاورد رفتم بغلش کنم دستمو چنگ انداخت دعوام کرد منم دیگه بغلش نکردم. از سر شب دارم گریه میکنم. خیلی حال روحیم داغونه 😔😔 به شوهرم گفتم من فردا نمی‌رم دنبالش از سر کار میام خونه خودت بعد از کار برو دنبال بچه ات. با شوهرمم دعوا کردم میگم مادرت بلد نیست تربیت کنه بچه رو بزاریم مهد. یه کاری کردن بچه از مادر فراری شده.