۱۴ پاسخ

بچه منم این مدلیه الان دیگه تپش قلب گرفتم ، هر روز دارم دمنوش آرامبخش میخورم

نباید بار دوم برمیگشتی پارک اینجوری یاد میگیره با گریه و جیغ و داد به خواسته هاش برسه ، من تو اینجور شرایط میگم فردا دوباره میبرمت و رو حرفم میمونم، ولی اگه بازم گریه کنی دیگه از پارک رفتن خبری نیس دیگه خودش فهمیده با گریه به هیچ جا نمیرسه ، هر موقع تو پارک هم باشیم تا بگم دیگه بریم خونه بدون گریه میگه چشم چون میدونه گریه کنه میبرمش خونه دیگه تا چند روز هیچ جا نمیبرمش

بچه های منم پدر منو دراوردن ازشون خسته شدم بخدا کاش بچع نمیاوردم

وای دقیقا دختر منم همین طوری شده

همونموقع گف ببر پارک چرا بردی

از این به بعد وقتی گریه میکنه دیگه اصلاااا اون کاری که میگه رو انجام نده وقتی اومدی دیگگگگه برنگرد پارک.....گریه کنه جوری رفتار کن انگار اصلا نمی بینیش خودش آروم میشه......عوضش وقتی اروم الکی بگیر بعلش کن ببوس محبتش کن......وقتی میزنه دستشو بگیر تو چشاش نگا کن بگو زدن کار اشتباهیه آدم مامانشو نمیزنه قاطع حرف بزن..... میتونی یکی دوبار به خاطر زدن تنبیهش کنی مثلا ده دیقه یا ۲۰ دیقه میری تو اتاقت حق بیرون اومدن نداری اولش سخته کم کم اخلاقش درس میشه

بخدا مثل دختر من گاهی قشنگ حس میکنم فشارم میره بالا
دست چپم میگیره
تپش قلب

البته هروقت دخترم لجبازی میکنه اینو میخونم خیلی تاثیر داره

تصویر

هرروز نبرید شون بیرون من وقتی دخترم اذیت میکنه میگم تا چند روز نمیریم تا یادبگیری عزیزم هرموقع گفتم وقت رفتنه زود بیای کمتر میبرم بهتره

منم همینم بخدا خسته م کرده مال من بدجور نق نق میکنه با اینک مببرمش پارک حرف گوش نکن

واای فک کردم فقط دختر من اینجوریه،دیوونه شدم همش به شوهرم میگم تو لوسش کردی چون خیلییی جوابشو میده

من دخترم پدرم رو در اورده یه وقتایی هم خودما میزنم هم دخترمو دکتر بهم گفته حرص واسه تخمدان هات بده ولی نمیزاره هرچی میخورم از گلوم درمیاد با حرص خوردن

اشتباهت اینه ک دوباره برگشتی پارک

عصبانیت تون رو نشون ندید ی جوری رفتار کنید ک انگار رفتار اونا براتون مهم نیس. خیلی ریلکس

سوال های مرتبط

مامان گلی مامان گلی ۳ سالگی
تازه میفهمم بچه رو ببری پارک بازی کنه بهش خوش بگذره یعنی چی.....تا چندوقت پیش بچمو اگر می‌بردم پارک یه بچه دیگه حواسش نبود می‌خورد به این یک قشقرقی بپا می‌کرد که چرا خورده بمن،یا میگفت کسی نباید سوار سرسره یا وسیله بازی دیگه ای بشه فقط من باید بازی کنم کلا خسته و کلافم می‌کرد ازبس با همه ناسازگار بود همش باید حواسم می‌بود کسی و نزنه ولی جدیدا خداروشکر خییییلی خوب شده یه بچه هم بزنتش حمله نمیکنه به بچه هه فقط میگه مامان این منو زد....الان با بچه ها دوست میشه کلی بازی میکنه منم کیف میکنم که اون دغدغه هام تموم شد.فقط یه مشکلی دارم با اینکه از 9 ماهگی دائم بردمش پارک و خانه بازی بازم انگار یه هراسی داره از بچه ها....اگر تو سرسره بچه پشت سرش باشه انگار می‌ترسه وا میسه کنار اون رد شه بعد خودش بره اگرم کسی جلوش باشه نزدیک نمیشه میزاره برن بعد میره بهش میگم برو کاری با تو ندارن میگه نه بهم میگن نمیشه تو بری.....یعنی میشه این ترسشم بریزه و تموم شه بره؟
مامان هانا ✨ مامان هانا ✨ ۴ سالگی
صدای مادری و میشنوید که دیگه از دست بچه خودش ردددد داده😭بچه ها واقعا نگرانم چیکار کنم از دست هانا؟ اصلااااا دوست نداره جایی بره اصلااا دوست نداره با بچه ها بازی کنه
خانه بازی میبرمش نمیزاره بقیه به چیزی که خودش دست زده دست بزنن و بازی کنن،پارک میبرم‌ از بچه ها میترسه و بازی نمیکنه
مهمون بیاد خونمون انقدررر اذیت میکنه انقدررر گریه میکنه اعصاب واسه هیچکی نمیزاره،غذا بخوریم چنان گریه میکنه که سفره رو جمع نکنید باااید همچی وسط باشه
وای بخدا من دیگه رد دادم
دیشب جایی دعوت بودیم خداشاهده نیم ساعت تو حیاط موند و زجه زد جوری که کبود شد از شدت گریه،که من داخل نمیام جانم دلم زدن و جایزه و ... بی تاثیر
صاحبخونه اومد هرچی نازش کرد و با مهربونی باهاش حرف زد بهش جایزه داد بدتر کرد خلاصه بعد چهل دقیقه بزور شوهرم اوردش داخل کل تایم مهمونی گریه کرد
موقع اومدن هم باز گریه بیشتر که نریم خونه اینجا بمونیم
واقعا دیگه نمیدونم باید چجوری رفتار کنم بابت این کارش