چه خبر؟بیاین به قول یه خانمه که بهم کفت براتون رمان بگممن اشتباه کردم گفت دوران کولیک بهتر بود...حداقل اونموقع دوسه ساعت مشخص دردش میگرفت...باقی رو راحت مبخوابید.نه که مثه امروز طفلی نه خواب درست داشت نه بیداری...دوسه بار با گریه بیدار شد میخوابید به زور تا میذاشتم سرجاش گریه میکرد...چنان غر و گریه و جیغ که جیگرم کباب میشد...دارو دلدردشو هم ظهر دادم هم شب، استامینوفن به لثه ش زدم قطره به بینیش....بغل باباش هم غرغر میکرد...تازه خانم یاد گرفته یکم دیرتر بغلم که اماده شده برا شیر سینه بره دهنش قهر میکنه...
خلاصه نمیدونم چش بود...بعد چهارماه ماکارونی خوردم با خودم میگم شاید از اون بوده...با اینکه ماساژ میدادمش خودش هم شکمش طبق معمول کار میکرد...حتی خونه رو هم گرم نکرده بودیم...😢
بعد جالبه که بچه ای که تو تاریکی میخوابید تا برق خاموش بود کلی گریه میکرد...فکر کنم از شبی که باغ بودیم تاریک بود مادرشوهرم بغلش کرد ترسیده بود دیگه انگار ترسش باهاش مونده...
امروز هم مادرشوهرم زنگید که فردا میخوایم دور هم یکی از غذاهای محلی رو بپزیم بیا، گفتم اگه تونستم میام.تو بی قراری رز با خودم فکر کردم حتما کولرشو راه ننداخته اونجا هم شلوغ و جایی نیست که ببرم رز بخوابه پس نرم بهتره حداقل فردا استراحت کنه.

۴ پاسخ

طبیعیه دختر منم اینطوری شده تازگی
میخوابونمش میزارم زمین سریع بیدار میشه گریه به شدت میکنه ک صورتش سرخ میشه
از زمان شیرش هم بگذره چنان جیغ میکشه ک خدا میدونه

کلا بچه خا تو این سنین چون دندون میخاره بی قرار میشه پسر منم دیشب اصلا نتونست خوب بخوابه دکتر بردم گفت چیزی نیست

کولیک والا از شب بود تا سه چهار صبح فقطم جیغ و شدید گریه

اینکه توی خواب بترسن طبیعی هست در حدی که دکتر پسرم میگفت وقتی میترسه بیدارش نکنین ولی من دلم نمیومد بیدارش میکردم چون اگر بیدار نمیکردم اینقدررررر جیغ میزد و گریه میکرد که دلمون کباب میشد براش

سوال های مرتبط

مامان ادرین مامان ادرین ۳ ماهگی
سلام مامانا تجربم از ختنه سنتی پسرم رو براتون بگم
اولا که اون غولی نیست که فکر میکنین من خیلیییی استرس داشتم ولی الان میبینم بیخود بود بعد اینکه اره بچه اولش بخاطر امپولای بی حسی خیلی درد میکشه و گریه میکنه ولی بعدش اروم میشه دکتر به پنج دیقه ای فاصله میده تا بی حسی اثر کنه تو این زمان بهترین موقع برا بغل کردنه که چه بهتر خودتون باشین چون بچه فوری اروم میشه. از پاهاشم مادرشوهر و از دستاش همسرم گرفته بود مادرشوهرم بخاطر زنانه بودن دستاش اروم گرفته بود و درنتیجه بچه اصلا اذیت نمیشد درحالیکه اقایون یکم سفت میگرن بچه میترسه و باز گریه میکنه از دستاشم همسرم گرفته بود و همش باهاش بازی میکرد و حواسشو پرت میکرد من خودم یکم دورتر نشسته بودم. در حین عمل اصلا گریه نکرد و اونم بخاطر این بود که با ترس و لرز کسی نگرفته بود که بچه هم بترسه عمل که تموم شد خودم بچه رو بغل کردم و ده دقیقه بعد اثر بی حسی رفت و بچه گریه کرد . تقریبا یه یه ساعتی گریه میکنه مخصوصا که مبخواد جیش کنه میسوزه و سعی میکنه جیششو نگه داره . تو این حین سعی کنین حواسشو با اسباب بازی و شعر و بغل پرت کنین بعدم میخوابه ممکنه تا چند ساعت جیش نکنه و خودو نگه داره ولی در کل اولین جیش و یکی دوتای بعدی با گریه همراهه . سعی کنین اونروز دورتون شلوغ باشه که گریه های نی نی رو اعصاب و روحیتون تاثیر نذاره. داروهام به موقع بدین و تمام فرداشم حالش خوب مبشه. پسر من سرماخوردگی داشت و متاسفانه یکم کارمون سخت بود همش بینیش میگرفت و ابریزش داشت ولی منهای سرماخوردگی ختنه به خوبی پیش رفت امیدوارم حرفام براتون مفید بوده باشه و استرس کمتری رو تجربه کنین
مامان ماهلین👼🌙 مامان ماهلین👼🌙 ۵ ماهگی
دیشب برای اولین بار ماهلین ساعت ۱۱خوابید ذوق کردم که زود خوابیده منم می‌خوابم یکم استراحت میکنم درد پریودی و حال روحی بد کلافم کرده بود
ازساعت ۱۲شروه کرد تند تند بیدار شدن و گریه کردن غلت میزد به روی شکم که همیشه روی شکم میخوابه اما گریه میکرد و بیدار می‌شد
بهش شیر دادم تا ساعت ۲گریه هاش بیشتر شد فهمیدم انگار شیرم کم شده و سی نمیشه براش شیرخشک درست کردم اما اصلا نخورد انگار لج کرده بود
کامل بیدار شد گذاشتمش روی پام چشماش بسته بود اما گریه میکرد
گذاشتمش زمین و شوهرمو بیدار کردم که بیا پیشش تا من یکم استراحت کنم رفتم پایین تخت و کلی گریه کردم بخاطر ضعیف بودم،بخاطر کم بودن شیرم که بچم سیر نمیشه،بخاطر بد حرف زدن با دخترم که کلافم کرده بود و نمیخوابید و شیر نمی‌خورد
چقدر من مادر بدیم
بعد یربع خوابوندمش اما باز توخواب گریه میکرد و باز می‌خوابید بازبیدارمیشد حس کردم شاید پاهاش درد می‌کنه آخه تازه ۳روزه واکسن ۴ماهگیشو زده و جای واکسنش سفت شده بهش استامینوفن دادم و ۲ساعتی خوابید و باز گریه بخاطر شیر.
بهش شیر دادم خوابید اما ساعت ۸بیدارشد و الآنم خوابیده
خیلی شب بدی بود نفهمیدم چش بود
اما خداروشکر گذشت
هنوزم عذاب وجدان دارم که چرا بد باهاش حرف زدم
چقدر پشیمون شدم از بچه دار شدنم که من بچه نمی‌خواستم و شوهرم بچه میخواست
هیییی😓😪🥴😮‍💨
چی بگم ...!؟