گفت حالت خوبه من فقط گریه میکردم
گفت آروم باش دخترم الان درد نداری گفتم نه
آماده شد و ساعت یازده ک شروع شد ب زایمان من
من دقیق یازده و ربع زایمان کردم 🥲🖤😭
دکترم پنج بار بچه سرش میومد پایین و یهو برمیگشت عقب
دکترم اذان و پخش کرد و بچم ب راحتی ب دنیا اومد
وقتی گذاشتمش بغلم من فقط گریه میکردم و خدارو شکر میکردم
برای تک تک کسای ک گفتن براشون دعا کنم دعا کردم😭😭😭😭😭
این عکسو همسرم موقعی ک اومد داخل ازش خاستم ک ازم بگیره
دکترم ک رفت گفتم همه چی تموم شد
ولی اومدن و شکممو فشار دادن
یگ گریه و داد ک تورو خدا ب من بی دردی بزنید من نمیتونم این درد و تحمل کنم
خیلی برام سخت بود
چون هی معاینه هم میکردم درد هام بیشتر میشدن ماما بهم مسکن زد ولی فایده ای نداشت
کل زایشگاه دور سرم میچرخید
تا دکتر بیهوشی اومد و بهم اپیدورال زدن
اینقدر ترسیده بودم که ماما منو بغل کرد و شونه هامو گرفت و گفت باید خودتو رها نگه داری وگرنه خطرناک شل وایستا با حرفاش بیشتر میترسیدم ولی خوب دلم بهش قرص بود
از ساعت شیش تا ده شب درد کشیدم و ده و نیم بی حس شدم و کلا دیگ درد نداشتم
تا یازده ک دکترم اومد
ماما معاینه کرد و یهو گفت دارم سرشو میبینم باورتت میشه بیتا من دردی نداشتم فقط سست افتاده بودم رو تخت و اشکام بند نمیومد
دکترم که اومد
اینقدر فشار دادن و معاینه کردن که حد ندارع من بی حس بودم هیچی نمیفهمیدم ولی یک یهو نفسم بند میومد
ساعت دوازده تا سه من تو ریکاوری بودم چون دوساعت خون ریزی شدید کردم و خون ریزی من بند نمیومد همش هم تیکه تیکه ازم میومد هرکس رسید فشار داد شکموو معاینه
تا دکتر بهش اومد گفت ببریدش عمل کورتاژ کنه
اینقدر گریه و ترس که خدایا
بخیه دارم باز میکنن و دوباره بخیه میرننو اصلا یه لحظه با حرفاش دنیا رو سرم خراب شد
تا دکتر رفت ماما بهم گفت تحمل کن بیتا یکم دیگ فشار بدم تا خوب بشی بری عمل خیلی اذیت میشی
دیگ فشار و معاینه فشار و معاینه
تا خون ریزیم بند اومد 🥲🥲🥲🖤😭
وسعت سه اوردنم بخش
شوهرم جلو اتاق عمل هم منو دید گفت خوبی فقط سر تکون دادم
ذوققق داشت ک بچه رو ببینه ذوق هااا ک نگم براتون
مادرم خیلی بغلم کرد و گریه کرد خیلییییی
اصلا نفهمیدم چی گفتی
نمیدونم چرااا ولی هم دارم میخونم هم اشک میریزم
وای عزیزم تجربه ات رو خوندم، و واقعا ترسیدم، الان فقط برات دعا میکنم که حالت با پسرت خوب باشه و دلت شاد باشه کنار همسرت🌸🌷 خیلی قوی بودی که تونستی از پسش بر بیای، منم ۲۱ سالمه امیدوارم زایمانم راحت باشه
منم بیمارستان مادر بودم
واسه طبیعی دوتا ماما اومدن اینقد شکمم رو فشار دادن تا بچه بیاد بیرون
بعد عمل تمام قفسه سینم کبود بود
منکه اپیدورال زدن اثرش زودرفت دوباره زدن اصلا روم اثرنداشت ومن موقع بدنیااومدنش خیلی دردکشیدم🥺
عزیزم چند سالته ؟
بنظرم خیلی قوی بودی اون لحظه و قوی هستی
من خیلی سست درد و کم طاقتم 🥲 میدونمم نمیتونم به این راحتیا برم سزارین
باید اول درد طبیعی رو بکشم و شاید طبیعی بشه ، شایدم نشه 😔 ببرن سزارین
شما بارداریت عادی بوده من سرکلاژم هستم 🥺
خداروشکر الان پسرت بغلته مبارک باشه عزیزم 😘
خداروشكر كه انتخابم سزارين هست مخصوصا با خوندن تجربه تو ديگه بيشترر
برگردی عقب زایمان طبیعی انتخاب میکنی یا سزارین
عزیز دلم ❤️خداروشکر الان هم خودت هم نینی خوبین ❤️
اخی عزیزم چقد اذیت شدی خیلی فشارهای مختلفی روت بوده ولی خوب ارزششو داشت گل پسرت بغلته
اخه عزیزم خداروشکر ک بچت سالم دنیا اومد
میگماز اپیدورال راضی بودی منم قراره زایمان بدون درد باشم ولی میترسم نمیدونم چجوریه دیگه وقتی میزنی درد حس نمیکنی؟؟
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.