۱۶ پاسخ

والا ب نظر من ک فقط ی اتفاق بوده تو حالت عادی هم ممکنه بچه ب خودش آسیب بزنه و اینک میگی اونام ی بچه کوچولو داشتن صددرصد بچه هرکسی ب چش خودش قشنگه و بچه کسی دیگ ب چشش نمیاد شاید اونام همین فکرو راجب شما کردن

اینا همه اتفاقه این ماییم که ربطش میدیم به ایین چیزا. تو بسپر بخدا همش دست خودش

تو خودت انرزی منفی رو به خودت منتقل کردی و به دلت بد اوردی نه اونا

عزیزم این چیزی که گفتی اتفاقه و برای هر بچه ای ممکنه پیش بیاد منفی فکر نکن

میگن چشم پدر ومادر از همه بیشتررشوره
به نظر من خودت هی انرژی منفی میفرستی
من دوران بارداریم از شروع تا پایانش هر کی میرسیدم میگفتم نمیشه روی بارداری حساب کرد که چه زمانی که تاریخ دکار زایمان کنی همیشه هم تصور میکردم با کیسه اب پاره میرم زایمان کنم
آخر دستم دقیقن یک روز مونده به تاریخ زایمانم یه بیمارستان دیگه ویه دکتر دیگه وکیسه اب پاره زایمان کردم

یادت باشه بعضی وقتا آدم از رو دوست داشتن هم عزیزشو چشم میزنه

عزیزم بعضی وقتا خوده مادر و پدرا هم از شیرینی زیاد و ددست داشتن بچه رو چشم میزنن

چون ب دلت بد راه دادی بنظرم اینطور شده

تلقین نکنین

چشاش چ رنگه؟؟

انرژی منفی خودت دادی شاید ماشین مقابل اصلا توجه نکرده باشه
بعضی وقتها حرف و حس مادر بیشتر تاثیر داره

دختر منم اینجوریه اون روز بردمش بیرون هی نگاه میکردن همه تیر آخرم مادرشوهر زد دیدش دیگه یه جوری جیغ میزد بی دلیل ک کبود شده بود از چشاش کلی اشک اومد خودمم گریه ام گرفت مادرشدن خیلی عجیبه 🥲

عزیزم ممکنه چشماش باد خورده و سرماخورده باشه

سلام گلم‌ خداروشکر چیزی نشد
همیشه براش تو این مواقع سه بار
ماشاالله لاحول و لاقوت الا بالله
بخون فوت کن براش
خونه هم رسیدین اسفند بریز براش
ان شالله نی نی نازت از شر بدی ها دور ان شالله

هرروز بهش چهارقل و ایت والکرسی بخون

نفوس بد نزن مادر خودت بهش ماشاالله بخون فوت کن

سوال های مرتبط

مامان نیلا🥰 مامان نیلا🥰 ۹ ماهگی
سلام مامانای گل
اگه میشه راهنماییم کنین
نمیدونم بچم چشه پنجشنبه میشه شش ماهش
دیروز براش شیر گرفتم همشو خورد تهش یکم مونده بود
من هی با اصرار و زور شیشه رو میدادم که بخوره اونم هی دهنش رو میبست بلاخره
خورد پشت بندش هم قطره آد رو بلافاصله ریختم تو دهنش قورت داد ولی چشمتون روز بد نبینه چه خوردنی
دستاشو که گرفتم بلندش کنم آروغش رو بگیرم مثل شیر آبی که باز کرده باشی تو سه بار تمام محتویات معدش رو از دماغ و دهن بالا آورد
یک بار هم همینجوری شده بود که همسرم به اندازه یه قاشق چایخوری غذای کمکی که برا بار اول خواستیم بهش بدیم رو که زیاد رقیق نبود رو کرد تو دهن بچه که بلافاصله بازم تمام شیری که خورده بود رو اوغ زد و ریخت بیرون
الانم بهش شیر دادم بلندش کردم یه کوچولو آروغ زد اما کامل آروغشو نگرفتم تو بغلم نشست و بازی میکرد بیست دقیقه بعد باز بالا آورد البته تو یه بار و کمتر (اون دفعه های قبل تو سه مرحله همه‌ی معدش رو خالی میکرد)
منتظرم زنگ بزنم از دکترش وقت بگیرم
ولی تا اون موقع دارم میمیرم از دلشوره
از شماها کسی بچش اینطوری بوده؟
چیکار کرده
خوب شده؟
مامان حسین مامان حسین ۹ ماهگی
حدودا ساعت ۳ بود که دکترم اومد خدماتی اتاق عمل برام ویلچر آورد و با دکتر ۳ تایی رفتیم اتاق عمل
کمکم کردن رو تخت دراز کشیدم بعد نشستم که بی حسی رو تزریق کنن و از همون اول برای اینکه حالم بد نشه ماسک اکسیژن گذاشتن و متخصص بیهوشی باهام حرف زد گفت سردرد حالت تهوع و تنگی نفس طبیعیه و اصلا نترس و اینکه سرت رو تکون نده که بعدش سردرد نگیری
من همش منتطر بود که صدای گریه پسرم رو بشنوم ولی یه دفعه از گوشه چشم دیدم پرستار یه جسم کوچولو که کمی کبود شده رو برد سمت میز مخصوص که دکتر اطفال وایستاده بود
همیشه تصوری که داشتم این بود که با اولین صدای گریه اش منم گریه کنم ولی با گریه نکردنش ترسیدم
اینجوری بود که پسرم ساعت ۳:25دقیقه دنیا اومد بعدش کم کم دیدم یه صدای خیلی ضعیف ناله مانند میاد پسرم و آوردن صورتشو گذاشتن رو صورتم و سریع بردنش
حدودا نزدیکای ۴ بود بردنم ریکاوری و تو ریکاوری پسرم رو آوردن که شیر بخوره ولی سینه رو نگرفت و ناله می‌کرد سریع بردنش