خانما تروخدا بگین حق با من هست یا نیست ما اگه بخوایم بریم مشهد حدود ۶/۷ ماشین هستیم خواهر شوهر برادر شوهر و بچه های خاله شوهرم همیشه پدر و مادر همسرم با ما هیتن چون همسرم پسر بزرگت درسته دستبوس زحماتشون هستیم ولی خودشون همیشه جلو میشینن من همیشه خدا عقب الانم گرمه تو راه کویری مشهد میگم به همسرم میشه من جلو بشینم این دفعه بچه کوچیک باهامه تو تیبا جا تنگی پشت اذیت میشه حالا بارداریم فدا سرتون این دفعه بچه باهامون هست وابستگی عجیبی داره میگه تو نیا مادر من پدر من چشمشون به منه ببرمشون جایی پیرن اگه فردا بمیرن چی جواب میذی انگار من گناه کارم عجب گیری کردما چه گناهی کردم که اونا تو ارامش بیشترشون یا یک دونه بچه دارن اونم کلاس اول دومی یا اصلا بچه ندارن میخوان خودشون و همسرشون تنها باشن مادر شوهر و پدر شوهرمم میگه مزاحمشون نشن گناه دارن تنها باشن منه بیچاره چی؟ حق ندارم پیش شوهرم بشینم؟ حق ندارم باهاش تنها باشم؟
#نوژاد نی نی زایمان فرزند پروری نی نی شیر خشک ان اس تی سزارین طبیعی شیر خشک اپتامیل سوپرامیل ماما دکتر

۹ پاسخ

از لحاظ ایمنی بهتره که اولا کودک در صندلی ماشین بشینه و شما کنارش (روی صندلی عقب) اگر میخواین همش بچه بغلتون باشه بازم بهتره عقب بشینین چون خدایی نکرده تصادفی پیش بیاد نهایتا میخورین به صندلی جلو اما اگر جلو نشسته باشین و تصادف شه هم کیسه هوا برای بچه به شده خطرناکه هم ممکنه شیشه جلو خورد بشه بریزه و خطرساز شه
پس بنظرم اون چند ساعت راه رو بیخیال رمانتیک بازی باشین و به فکر ایمنی بچتون باشین…ایشالا رسیدین به مقصد دیگه بیشتر کنار همسرتون باشین

جلو بشینی با بچه جریمه میکنن بعدم اصلا خودت راحت نیستی من جلو تشسته بودم داشتم میرفتم تهران خونه مادرم واای ب غلط کردن افتادم انقد اذیت شدم اومدم عقب کلا خالی بود ولی بازم با بچه سخت بود 😩

وا چقدر بی فکرن خب با یکی بیان ک جا دارن

عزیزم بنظرم نرو باهاشون بذار ننه باباشو ببره .من بودم اصلا نمیرفتم میگفتم منم مسافرت تنهایی میخوام پدرمادرتو ببر بعدش منو ببر .وقتی درک نداری که سخته با بچه کوچیک

خدایی من از این اخلاقا متنفرم شوهر منم همینطوره بابا اگه خیلی دلت میسوزه چرا دوماد شدی در خدمت مادر و پدر باقی میموندی،هر چیزی اندازه ای داره .

همش تقصیر شوهرت تو هیچ گناهی نداری

شوهرت چقدر شوهر منه

مقصر شوهرته

حق با شماست دلیل نمیشه شوهرتون از خواسته های شما بگذره بخارشوی این مشکل پدرشوهرتونه باید فکر کنه چطوری بره نه شوهرتون بچه کوچیک دارین برای شما بیشتر سخته کهنه بخواین عوض کنی یا خوابش کنی پشت بچه رو دراز میدی نمیدونم بعضیا چقد خود خواهن واقعا

سوال های مرتبط

مامان ماهلین مامان ماهلین ۸ ماهگی
خانما میخوام یه درد و دلی باهاتون کنم مناز وقتی زایمان کردم مامانم پیشم بود یا من میرفتم خونه اونا بعد از ۲ ماهگی یهو بچم شیر و تو بیداری ول کرد نخورد من ۲۳ سالمه و هیچ تجربه ای تو این سن و حتی مامانم تاحالا به عمرش ندیده بودبچه دیگه تو بیداری شیر نخوره مجبور شدم بمونم خونه مامانمینا یا اون بیاد پیشم ۱۰ تا دکتر رفتم واسه دختر چند تا شون گفتن رفلاکس داره باید دارو بخوره چند بار دارو دادم ولی فرقی نکرد شیر خوردنش مامانم بیشتر من قلق شیر خوردن دخترم بلد بود تو خواب همیشه میترسیدم تنها باشم یه کمکی نداشته باشم مامانم از اون موقع تا حالا یا من میرم خونشون یا اون میاد شوهرم بچه داری بلد نیست وقتی هم میاد آنقدر خسته هست که شاید بتونه تا موقع خوابش بچم بگیره بچه من خیلی بدقلق هست تو این ۷ ماه و نیم دائم موقع خواباش گریه میکنه هیچ کمکی ندارم جز مامانم اونم داره همش بهم چی میگه بعضی موقع ها میگه بچه آوردنت برای چی بچه میخواستی چیکار تو داره سرمو میخوره کلا از وقتی زایمان کردم با شوهرم مشکل داشت که چرا کمک نمیکنه این مرد نیس و فلان ... به خدا دارم عاجز میشم اصلا این بچه هم خوب نمیشه که بگم خودم میتونم دیگه از پسش بر بیام دارم روانی میشم از کاراش یه حرفی هم بهش بزنم میگه رو زندگی تو دیونه شدم رو بچت دیونه شدم دائم پشت سر شوهرم پیش من حرف میزنه بدیش میگه منم به شوهرم زنگ میزنم که چرا این کار کردی چرا نکردی دعوامون میشه خدایا چرا این بچه خوب نمیشه واقعا دست تنها خیلی سخته بچم بزرگ کنم شما جای من بودید چیکار می‌کردید