۱۲ پاسخ

به نظرم به جای اینکه دعا کنی جابجا شی یه جمله به جاریت بگو: عزیزم بی زحمت قبل از اومدن بچه ها و مامانت بهم اطلاع بده که اگه شرایطم جور بود بیان،بعدم که اطلاع داد هر دفعه یه بهانه بیار که بدونه نمیخای اونا برن

روزی که میخواد بیاد برو خونه مامانت بمون، اگه زنگ زد بگو نیستیم، یا درو روش باز نکن، بزار انقد بمونه پشت در‌ که پشیمون بشه برگرده، پسرتم باهاش حرف بزن یادش بده درو رو کسی باز نکنه تا بهش نگفتی، یا برید تو یکی از اتاقا درم قفل کن که نتونه بره درو باز کنه، چند بار که اینکارو کردی یاد میگیره مزاحم بقیه نشه دیگه

هیچ چیز کمکت نمیکنه جز سیاست
سیاست داشته باش
منم خونه م با مادرشوهرمو جاریم یه آپارتمانیم اما هرکس خونه خودش تمام

ببین عزیزم بادعا مشکلت ک حل نمیشه بازبون خودت مشکلتو حل کن چرا خودتو اذیت کنی عصبی بشی بخاطرجاریت بابا ی کلمه بهش بگو شرایطشو نداری حالا یا پیام یا روبرو خودتو خلاص کن تاکی میخوای اینجوری خودتوعذاب بدی بیخودکرده من باشم دیگ اجازه نمیدم همچین ادمایی پاشونو خونم بذارن شعور ندارن ک شمام راحت حرفتوبزن

عزیزم نه با دعای من مشکلت حل میشه نه با سکوت شماچه کاریه مثلا منم با خانواده همسرم تو یه ساختمون هستیم هممون دلیل نمیشه هرکی هرموقع دلش خواست تو خونه ی من باشه که یکم جوابشونو بده ناراحت میشه که بشه

جلو جاریتو بگیر چرا جابجا شی
کجایین ؟کدوم شهرک

تا حالا اینو ندیده بودم که مادر جاری پیش جاری بمونه خیلی برام عجیب بود
اهل کجایید که تعارف دارید؟
خودت بچه کوچیک داری سخته رک بگو در توانت نیست نگهداری از بقیه

وای همین اول کاری گربه رو دم حجله بکش که بلایی که سر خواهرشوهرت آورد سر تو نیاد. اصلا جوابش نده و در هم باز نکن اگه اومدن هم شدید بی محلی کن و غر بزن تا واضح متوجه بشه بدت میاد که میان خونت تا اونم ناراحت بشه و نیان. تنها راهش همینه

بعد تو ساکت نشستی ؟دعا میکنی بری؟بزن دهنش پر خون کن زنیکه رو مگه خونه تو مرکز سالمندان یا بهزیستیه واستا تو روش بگو گله تو از تو خونه من جمع کن وگرنه خودم جمعشون میکنم

به شوهرت بگو بهشون بگه

سازمانی کجای هستی مگه که تمدید نمیکنن

مادر جاریت میاد خونه شما غر غر میکنه؟
یعنی از قبل نسبت فامیلی هم داشتین باهم؟

سوال های مرتبط