سلام من پسرم که یکسال و ۵ ماه داشت من بیمارستان بستری شده ۳ شب تو این ۳ شب خونه مادرشوهرم بوده بهش شیرخشک میدادن بعدم که اومدم شیرم خراب شده بود کلا بچه اول میزد نمی‌خورد الان پسرم ۲ سال دادره ولی یکی از سینه هام خشک نشده شیرش و درد میکنه و عفونت کرده سر مریضی و بیماری بود خونه مادرشوهرم بودم شوهرم ورداشت گفت آره این سینش شیر مونده عفونت کرده مادرشوهرم گفت این چه شیری بوده که بچه هم نخورده عفونت هم کرده شما که به بچه زیاد شیر ندادی منم اعصاب خورد شد گفتم خودش نخاسته بخوره منکه از خدام بود وقتی شیرم خراب شده بچه میخاسته چی رو بخوره...خیلی دلم شکست همونجا نفرینش کردم میگم خدا بهت بده که هر دفعه با حرفات منو رنج میدی....فک میکنم مک به دستی بهش شیر ندادم پدرسگ شوهرم با شیر خشک خریدنش مشکلی نداره این فقط زور میزنه که آره تو بهش شیر ندادی خودش به بچه هاش شیر خش‌ک می‌داده کمکی ولی به قول خودش تا ۲ سال بهشون شیر می‌داده خسته شدم دیگه جوابش رو که دادم هیپی نگفت فقط گفت خب دیگه😐😑

۷ پاسخ

همیشه ک نباید مراعات کنی باید بفهمن توعم یه حده صبری داری،خودشونو امیدوارم جمع کنن،منکه پاره کردمشون یبار دیگه احتراممو نگه میدارن😂

کاربدی نکردیچ

نه عزیزم کار مادرشوهرت اشتباه بوده خوب کردی همون۱/۵نیم خیلیم خوب بود دادی خیلیا تو اون سن از شیر میگیرن بچشون رو

خوب کردی عزیزم

ن عزیزم خب کاری کردی جواب دادی دیگه از ای حرفا نمیزنه

مادرشوهرهمین طوری ان حرف خودشونو میزنن زیادنارحت نباش

کارم اشتباه بوده جواب دادم؟

سوال های مرتبط

دو فرشته آسمونی دو فرشته آسمونی قصد بارداری
ای خدا فدات بشم
الان دو قلو هام بدنیا اومده بودن
💔😭😭وقتی دختر زن دایم رو دیدم یاد بچه های خودم افتادم 😭مث اونا کوچیک بودن خیلی کوچیک بود
مث دو قلو های من 😭😭
چی میشد میموند آخه
چرا هر دردی رو باید من بکشم‌
آخرش چی میشه 😭😭😭
من بچه پیشم نبود شیر اونقد زیاد بود میخابیدم سینم لباس هامو همه جارو تشک هارد خیس میکرد
ولی الان بچه زن دایم‌پیشش هست شیر نداره
چرا مرا اینقد عذاب میدی مگه بندت نیستم
دو قلو هامو ازم گرفتی
شیرش اونقد بود خیلی زیاد بود ولی بچه نداشتم بخوره مینداختم دور😭😭😭
الان بدنیا اومده بودن دستای کوچلوشون تو دستم بود😭😭😭😭
به زور خودمو کنترل کردم پیش مهمون های زن دایم خودمو نگه دارم
مث لچه های من بود کوچیک 😭😭😭😭هی نگاش میکردم که فرض کنم اونا هس 😭😭😭😭چرا من بدبخت هستم
با شوهرم حرف میزدم بار برده بود میگفت بچه اینا خوبه میگم خیلی کوچیک هست میگه میتونه شیر بخوره میگم آره ولی شیر زن دایم خیلی کم هست
ناراحت شد میگم چرا میگه برا تو ناراحت شدم شیر زیاد بود بچه نبود
خیلی ناراحت شد فداش بشم😭😭😭💔😭