تجربه زایمان طبیعی ۳

دیگه ماما همراهم میدونست که زایمانم خیلی نزدیکه و‌ گفت باید خیلی سریع بریم بیمارستان. من ساعت ۸:۴۵ دقیقه رسیدم بیمارستان و ساعت ۹ دخترم با ۳-۴تا زور خووب بدنیا اومد 🙂‍↔️☺️

‏‎همه تعجب کرده بودن که من ِ شکم اولی چطور انقدر سریع زایمان کردم.

‏‎ از من به شما وصیت و نصیحت 😁 که ورزش رو تو بارداری جدی بگیرید.من اگه دردای شدیدم رو یه تایم طولانی تری داشتم، قطعا خیلییی اذیت میشدم ولی خداروشکر تونستم خوب کنترلش کنم با تکنیک تنفس و حتی یه جیغ هم نکشیدم تو پروسه زایمانم
🤱🏻❤️

۷ پاسخ

عزیزم من تجربه ی زایمانت رو خوندم خیلی بهم کمک کرد فقط یه سوال داشتم تکنیک های تنفسی رو از کجا یاد گرفتی من ورزش میکنم اما از تکنیک تنفسی هیچی نمیدونم و شنیدم خیلی مهمه از کجا باید یاد بگیرم ؟

سلام مامان لنا میشه بگین ورزش هاتون رو ازکی شروع کردی از چندهفتگی من نزدیک زایمانمه اما تاالان همش استراحت بودم هیچ نوع ورزش و پیاده روی نداشتم میشه بهم بگی همه کارایی ک کردین تامنم بتونم زایمان راحتی داشته باشم

چه عالی مبارک باشه🌹❤️
اگر تونستی اسم ورزش ها یا عکسی چیزی داری برامون بفرست🙏🥲

من که تو بارداری تحرک زیاد نداشتم.فقط همین هفته های آخر دور از چشم شیطان رجیم 😅یکم پیاده روی کردم...
خدایا آخر و عاقبت ما رو هم مث مامان لنا کن اگه میشه🤲🥴

چه خوب عزیزم ولی من واقعا الان نمیتونم پیاده روی کنم کف پام میترکه🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️

تروخدا منم زایمان طبیعی میخوام به جز ورزش دیگه چیکارهایی کرده بودی که انقدر راحتزایمان کردی؟

چ خوب مبارکت باشه عزیزم ورزشای لگن بیشتر میرفتی یا پیاده روی

مقالات مرتبط

درمان افتادگی پوست شکم بعد از زایمان
درمان افتادگی پوست شکم بعد از زایمان
کودکان سندرم داون
سندرم داون از چند ماهگی قابل تشخیص است؟علائم و مشکلات آن
ورزش با توپ در بارداری
ورزش با توپ در بارداری برای زایمان طبیعی
بهترین ورزش بعد از زایمان
بهترین ورزش بعد از زایمان چیست؟

سوال های مرتبط

مامان آقا فرهان مامان آقا فرهان ۲ ماهگی
من به همسرم گفتم بریم خونه میخوام دوش آب گرم بگیرم و ورزش کنم
ساعت هفت هی از بیمارستان زنگ زدن گفتن کجایی گفتم اومدم خونه دوش بگیرم گفتن سریع بیا چرا رفتی خونه گفتم باش
دیگ ساعت هشت رسیدم بیمارستان
ساعت هست و هیفده دقیقه بستریم کردم با دهانه رحم چهارسانت خوب
دیگ پذیرشم کردن و چون زایمانم زایمان خصوصی بود ماما کلا هوامو داشت وکمک میکرد ورزشامو انجام بدم بعد از ده دقیقه باز معاینه کرد گفت چهارسانت عالی هستی باید کیسه ابتو پاره کنم تا راحت تر فول بشی گفتم باش ومن همچنان دردامو با ورزش و تکنیک تنفس تحمل میکردم
کیسه آبمو که پاره کرد انقباضام خیلیی زیاد شد و همش احساس زور داشتم خیلی زیاد
بهش گفتم خیلی زور دارم خیلی اومد معاینه کرد گفت اوو هفت سانتی زور نرن دختر
ولی دست من نبود بچه فشار میاورد ومن باز رور زدم و یدفعه شدم ده سانت ….م
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان هانیل مامان هانیل ۱ ماهگی
اینم تجربه زایمان من،خلاصه من که از زایمان طبیعی راضی بودم،و شدیداً از سزارین ترس داشتم،زایمان اولم ساعت طولانی درد کشیدم و دهانه رحمم دیر باز شد،ولی موقع خود زایمان درد شدید نداشتم،ولی این زایمانم درد شدید و باز شدن دهانه رحمم سریع بود،کلا ۲تا زایمانم با هم کلی فرق داشت
مامان لِـنــــا ✨🧿 مامان لِـنــــا ✨🧿 ۶ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی ۲

با برنامه contraction timer زمان و طول انقباض هام رو اندازه میگرفتم. شب کلا نخوابیدم ولی دردام خیلی قابل تحمل بود. حین دردها ورزش میکردم. پوزیشن سجده و چهاردست و پا و چرخش لگن انجام میدادم و تکنیک تنفس. ساعت ۴ صبح احساس خیسی کردم و متوجه شدم کیسه آبم سوراخ شده. ساعت ۵ با ماما همراهم هماهنگ کردم و رفتم بیمارستان که چک بشم.
‏‎معاینه شدم، ۲ سانت بودم و قرار شد دردام بیشتر شد برم مطب که ورزش هارو کار کنیم و اماده زایمان که شدم بریم بیمارستان

‏‎بین ساعت ۷ تا ۸ونیم صبح من دردای خیلی شدیدی داشتم که تقریبا غیرقابل تحمل بود. وقتی برگشتیم خونه، رفتم تو حموم و شوهرم آب گرم پایین کمرم گرفت و این کار تا حدودی دردم رو تسکین میداد.

‏‎ساعت ۸ رفتیم مطب. وقتی معاینه شدم؛ در کمال ناباوری خودم و ماما همراهم دیدم ۷ سانت شدم.
مامان مهرشاد مامان مهرشاد ۱ ماهگی
تجربه زایمانم. بالاخره وقت کردم بنویسم،

چون انتخاب من زایمان طبیعی بود، پکیج تهیه کردم و آنلاین با ماما همراه ورزش میکردم، دوران بارداریم اذیت نشدم حتی شکم هم نداشتم، ولی ماه آخر یهو سنگین شدم.
از هفته ۳۷ ام شروع به رابطه بدون جلوگیری ، حمام آب گرمممم، پیاده روی و ورزش زیاد کردم.
هفته ۳۸ هم چند باری معاینه تحریکی شدم ولی هیچ خبری نبود.
تا یه روز رفتم مطب دکتر معاینه کرد و درد های من شروع شد، به ماما همراهم خبر دادم، از ظهر تا شب درد های چند دقیقه ایی می‌گرفت ول میکرد و من یک سانت بودم به گفته دکترم.
فاصله تا بیمارستان دوساعت داشتم قرار شد دردهام بیشتر شد به ماما همراهم اطلاع بدم و زود بیمارستان نرم‌
خلاصه همه اهل خانواده منتظر بودن که من برم بیمارستان
که ساعت ۹ شب کل درد های من رف😂 و تموم شد.
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان فاطمه‌خانوم❤️ مامان فاطمه‌خانوم❤️ ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی

پارت۲
دیگه سریع وسایلمو برداشتم رفتیم بیمارستان توی آسانسور بیمارستان هم یه دفعه یه عالمه آب ازم ریخت و رفتم زایشگاه گفت کیسه آب پاره شده ولی هنوز ۲سانت بازی بخواب که ساعت ۷صبح آمپول فشار تزریق کنیم جون داشته باشی برای زایمان زور بزنی 😁
ساعت ۷صبح آمپول فشار تزریق شد ساعت ۹صبح تازه ۵سانت شدم با ورزش و ماساژهایی که ماماهمراهم میداد دردام یکم آروم میشد و بعد اینکه ۶سانت شدم آمپول پتدین که آرام بخش هست تزریق کردن و اینکه از اینجا به بعدش یکم سخت شد دردا شدید شد ساعت ۱ظهر ۱۰سانت فول شدم و رفتم توی اتاق زایمان که هرچی زور میزدم بچه نمیومد که ساعت ۱ونیم با وکیوم بچم بدنیا اومد و لحظه ای که دنیا اومد انقد توی کانال زایمان اذیت شده بود که نفس کم آورد و یه ربع اکسیژن گرفت ولی الحمدلله راضی بودم
هم از کادر بیمارستان آریا مشهد که عالی بودن هم از ماماهمراه عزیزم خانم علیزاده که با جون و دل از ۳سانت اومدن بالای سرم و تا لحظه آخر همراهم بودن
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان کوچولویِ‌مَن❤️ مامان کوچولویِ‌مَن❤️ ۳ ماهگی
راستی من گاز انتونوکس رو هم برای زایمان گرفتم و هم موقع بخیه ، از ۵ سانت گرفتم که خیلی باحال بود ، درد رو کم نمیکرد فقط آدمو میبرد تو هپروت و باعث میشد جون نداشته باشی دردتو بروز بدی 😂😂
ساعت ۵ و نیم که کیسه آبمو زدن پیشرفت من فضایی شد و تا ساعت ۷ و ۱۰ دقیقه من رسیدم به ۹ سانت و نیم
از ساعت ۶ و ۴۰ دقیقه دیگه داشت بهم زور میومد که مامای همراهم می‌گفت این داره طول واژن رو کم میکنه که دهانه رحمت بچسبه به واژن و زایمان کنی ، هر روز حدود یک‌سانت رو کم میکنه پس جلوی زور رو نگیر
من سر دسشویی فرنگی هم نشستم و مامای همراهم یه دور اونجا معاینم کرد و گفت اگر بهت زور اومد غمت نباشه فوقش من بچه رو میگیرم تو فقط روز بزن و جلوی خودتو نگیر
من سانت فولیم ۹ و نیم بود یعنی به ۱۰ نرسیده زایمان کردم
از ساعت ۷ و ۱۰ دقیقه که فولی رو اعلام کردن شروع کردم به زور زدن تا ساعت ۷ و نیم که دخترم اومد تو بغلم و همه دردام تموم شد
مامان لیا مامان لیا ۷ ماهگی
بعد با تلاش فراوان کیسه ابو زد و دردای من شروع شد توی ده دیقه چهارتا درد منو میگرفت.از ساعت یازده و ربع شروع شد تا ساعت یک که رسید به چهارسانت.با معاینه شد شیش سانت سریع اومدن برام اپیدورال وصل کردن که خیلیییی خوب بود.قبل اپیدورال درد و فشار داشتم ولی بعدش فقط فشار داشتم.دیگه ماما گفت زور بزن فشار بیار به واژنت توی دردات،خیلی تلاش میکردم ولی بچه تا پایین میومد دوباره برمیگشت بالا منم نفس کم میاوردم.بین دردام که اروم میشد خوابم میبرد ولی وقتی شروع میشدن خیلی بد بود،ساعت یه ربع به یک بود ماما گفت زور بزن زیاد که ساعت یک بدنیا بیاد خیلی تلاش کردم که نزدیک شد سریع بردنم رو صندلی زایمان اونجا دکتر دوسانت برش داد،دردم گرفت یه فشار اوردم ماماهم فشار اوردم به شکمم محکم بچه اومد ساعت یک و نیم .بنظرم زایمان طبیعی خیلی خوبه با اینکه زایمان سختی داشتم بنظر خودم همش اذیت شدم.ولی تو داری اذیت میشی که بچتو بدنیا بیاری،اینقد خسته میشی تو این مدت وقتی بدنیا میاد میزارنش رو شکمت فقط خداروشکر میکنی و گریت میگیره،باورت نمیشه اینهمه درد و کشیدی و این کارو انجام دادی🥺🥺🥺
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان باران‌وکیان🤰 مامان باران‌وکیان🤰 روزهای ابتدایی تولد
سلام خانوما خوبین
اومدم از تجربه زایمانم بهتون بگم
من تو بیمارستان دولتی(تامین اجتماعیشهریار)زایمان کردم
خیلی خیلی خوب و عالی بود تمیز برخوردها عالی رسیدگی عالی آمپول اپیدورال داشتن و تا دم زایمان هم میزاشتن همراه کنارتون باشه
و اما زایمان
با دوسانت بستری شدم آمپول فشار زدن تا ۴ سانت که رسیدم آمپول اپیدورال زدن بهم نیم ساعت بعد بی حسی تو اوج بی حسی و آرامش فول شدم و زایمان کردم و شد بهترین تجربه زایمانم
در طی زایمانم من فقط یکساعت درد کشیدم و تو اوج بی حسی هم زایمان کردم
من سر زایمان اولم خیلی اذیت شدم و خیلی ترس داشتم از زایمان ولی بقدری این زایمانم عالی پیش رفت که باورم نمیشه

خانومایی که زایمان طبیعی دارن حتما حتما آمپول اپیدورال بگیرین محشره
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان ایلیا پسرم💚 مامان ایلیا پسرم💚 ۳ ماهگی
خلاصه با هزار درد سوار ماشین شدم دو دیقه ای رسیدیم بیمارستان همین که دکتر معاینه کرد گفت تو خونریزی داری باید سریع بستری شی تحت نظر باشی آنقدر که حالم بد بود همه به من نگاه میکردن شوهرم زنگ زد گفت عزتی گفته الان وقت اورژانسی ندارم منم به ناچار بستری شدم با یک سانت و سرم فشار آنقدر درد داشتم خودمو داشتم میکشم میگفتم ولم کنید برم خونه ساعت سه ظهر یک سانت و نیم شده بودم اصلا هیچ تغییری نمیکردم فقط با معاینه خیلی حالم بد بود میگفتم همش درد یک سانت اینه فول شم چه کار کنممممم
ساعت ۹ شب ۳ سانت شم نمیدونید این ساعت ها برای من سال ها گذشت گوشی هم نداشتم بگم بیاید منو ببرید من نمیخوام زایمان کنم ماما همراهم که توی ۳ سانت اومد پیشم یه ورزش سجده داد بهمگفت هم زمان باسنت رو چپ و راست کن شاید باورتون نشه سریع پنج سانت شدم دکتر اومد معاینه کرد گفت کله بچه یه خورده کجه یه پاشو بالا نگه دارید من یه نیم ساعت پام بالا بود میخواستن بیان اپیدورال کنن دکتر اومد دوباره معاینه کرد گفت بی‌حسی نمیخواد فول شدی
منم وقتی دردم میومد فقط زور های خوب میزدم
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان ماهرخ 😍❤️ مامان ماهرخ 😍❤️ ۱ ماهگی
پارت 4
زایمان طبیعی 🙈🤦🏼‍♀️
وقتی سه سانت شدم ماما همراهم خیلی ببینه خانم ویدا نواصری عزیزم
اومد پیشم
رفتم تو اتاق زایمان
باهم شروع کردیم ورزش کردن
اکسیژن گرفتم در عین دردام استفاده میکردم که عالی بود
خداروشکر بااینکه دردا خیلی بد بود تونستم با شش ساعت درد و همکاری تونستم سعی و سالم ساعت 12شب که روز دختر میشد دختر خوشگلمو بغل کنم زایمان طبیعی از نظر من عالی ایشالله که همه خانم های گل سعی سالم بچه هاشونو بغل کنم🥰♥️
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان رادوین مامان رادوین ۵ ماهگی
پارت دوم تجربه زایمان
منتظر دکترم بودم تا بیاد دردام خیلی خیلی شدید شده بود نمیتونستم تحمل کنم گفتم اپیدورال بگیرم
ساعت ۸ونیم بهم اپیدورال زدن و من خیلی خوب بودم
ولی انقباضات رو کامل حس میکردم حس زور داشتم دکترم اومد معاینه کرد ۸سانت شده بودم که دیگه فقط زور میزدم وسایل زایمان رو آماده کردن و من حس شدید زور داشتم دوتا زور زدم دیگه ساعت ۱۰ و ۲۰ دقیقه صبح بود بدنیا اومد حس خیلی خوبی بود
قابل وصف نیست و باید تجربه بشه
اینم تجربه زایمان من
برای همه ی اونا که منتظرن زایمان سالم و خوب رو آرزو می‌کنم
و کسانی که اقدام به بارداری کردن و منتظرن امیدوارم زود باردار بشن و بسلامتی بگذرونن دوران بارداری رو
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان تپلی مامان تپلی ۹ ماهگی
تجربه زایمانم،سعی کنید دوره آمادگی زایمان شرکت کنید یا لااقل ماماهمراه بگیرید تو بیمارستان تامین زایمان کردم متاسفانه نمیتونی بیای از تخت پایین و ورزش های بارداری انجام بدی،موقع جفت و بخیه ها متاسفانه سر یا بیهوش نبودم جونم به لبم اومد،حتما بپرسید و بیمارستانی برید که بیهوش کنند
در کل اگر میرید بیمارستان دولتی ماما همراه حتما بگیرید.من نمیدونستم تو بیمارستانای دولتی دکترماما بچه رو میگیره،شما از قبل جویا شید
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان دیارا🩷 مامان دیارا🩷 ۲ ماهگی
دیگه من هیچی زور نداشتم و مجبور شدن امپول فشار بزنن و دو سه نفر افتادن رو شکمم و فشار که دخترم ساعت ۱۰:۳۵ دنیا اومد
و من از ساعت ۴ تا ۱۰:۳۵ درد کشیدم و دختر وقتی بدنیا اومد مدفوع خورده بود و سریع انتقالش دادن تا شست و شو بدن
و بعد اون که دخترم و انتقال دادن یه نفر اومد بهم گفت اگه از طرف بیمارستان بهت زنگ زدن و گفت جرا تماس پوست با پوست با نوزاد نداشت ی بگو دخترم مدفوع خورده بود

و بعدش که من و بردن بخش دیدم دخترم و‌نیاوردن و بعد یک ساعت ک اوردن گفتن بهش شیر بده وبعد که شیر دادم دوباره بردنش که بعد چند ساعت دکتر اطفال که خدا خیرش بده اگه اون نبود من نمیدونستم الان باید چیکار میکردم که یکی از اشناهای بابام در اومد و خیلی کمکمون کرد

صدام زد گفت دخترت تو کانال زایمان مونده بوده و مکونیال یا مدفوع خورده و تو اصلا مناسب زایمان طبیعی نبودی و باید تو رو میبردن سزارین چرا نگفتی انتقالت بدن به اتاق عمل
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان ماهان مامان ماهان ۷ ماهگی
سلام خانما من۱۱روزه زایمان کردم خواستم تجربه زایمانم رو با شما درمیون بزارم من زیاد ورزش نکردم درطول بارداری ولی تحرک داشتم یه روز درمیون هم پیاده روی داشتم درحدیه ربع بیست دقیقه حرکت پروانه رو تو خونه خیلی میرفتم و اینکه چهاردستو تو خونه راه میرفتم شب راطه داشتم صبح ساعتا۵و نیم بیدارشدم دیدم درد دارم یکم ولی کم بودو غیرمنظم دیگه گفتم شاید ماه درد۳۸هفته۵روز بودم تا ساعتای۹زمان گرفتم دیدم داره کم کم منظم میشه با همسرم رفتم بیمارستان گفتن۳سانتی راه برو تا دکتر بیاد معاینه کنه منم پله رفتم رو جدول راه رفتم اسکات زدم دیگه وقتی رفتم دکتر اومده بود ساعت۱۰ونیم ۵سانت شده بود دردام شدتش بیشتر شده بود دکتر بهم گفت روند زایمانم سریعه یه نیم ساعت یه ساعت آخر دردم خیلی زیاد بودساعت۱۲و۲۰دقیقه زایمان کردم پسرم۳۴۰۰وزنش بود کلا از زایمانم راضی بود خیلی درد نکشیدم کل ساعتایی که درد داشتم۶ساعت بود اونم قابل تحمل امیداورم شماهم زایمان خوبی داشته باشی.
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان نی نی مامان نی نی ۶ ماهگی
ماجراهای من و بیمارستان
خوب خانما بنده بعد از یه پیاده روی بسیار طولانی با مادر شوهر نصف شب دردم گرفت و رفتم بیمارستان ساعت ۱۲ رفتم گفت ۳ سانتی ساعت ۲ بستریم کرد و کیسه ابمو پاره کرد گفت بچه پی پی کرده حالا من خوش حال و خندان که سز میشم گفت نه خانوم چون کم پی پی کرد باید طبیعی بیاری 🤨بعدش با یه ماما همراه بی خود که خودم می گفتم چیکار کنه بعد از درد زیاد و تقاضای زیاد مرگ از خدا از پرستار خواستم بی حسی باشه اما پرستار گفت دکتر گفته چون پی پی کرده نمیشه و امپول فشار هم چون نصف شبه نزدن و من تا صبح درد کشیدم و هزار بار از خدا طلب مرگ کردم تا رسیدم صبح و به هفت سانت و بالاخره امپول فشار زدن و من ۹ صبح با یه پارگیه گسترده هم با برش هم با بچه زایمان کردم و اندازه سزارین بخیه کردم و بچه تو کانال زایمان چون جون نداشتم زور بزنم یه خورده مونده بود و ازون طرف ماما مثل خمیری شکممو فشار داد که تا چن روز درد دنده و شکم داشتم
مشاهده ۴ پاسخ دیگر