۵ پاسخ

خودا لشی ساغت داتی خوشکی گیان
ان شالله زو اسنا گیان چاک بی و مشکلاتت کمتر بی براستی سخته درکت دکم دله کم

منم تو همین شرایطم روحیه ام داغون شده هیچ کمکی هم ندارم خدا بهت توان بده
پسر بزرگ من سه و سار ۵ماهشه تاخیر تکامل داره شوهرم نمیذاره ببرم دکتر
دومی ۲سالشه غذا نمیخوره فقط شیر من دهنم صاف شده

عزیزم صحبت کردنش در چه حده؟

😪😪😪😪

دقیقا منم تو این شرایطم از صبح تا شب همش درگیر نهالم که چیزی یاد بگیره حرف بزنه ،تیوی خاموش ،فکرم مشغول,اوضاع زندگیم خوب نیست واااقعا تو شرایط سختیم

سوال های مرتبط

مامان آرتا مامان آرتا ۳ سالگی
مامان ارسلان مامان ارسلان ۳ سالگی
سلام مامانای قشنگ
خسته نباشید
اومدم درمورد تجربه ۲ جلسه اول گفتار درمانی براتون بگم که اگه کسی نیاز داشت استفاده کنه
اول بگم پسر من ۳سال و نیمشه ب شدت شیطون و تا حدود ۱۰۰کلمه میگه ولی جمله نمیگه یا جمله ۲ کلمه ای میگه
دکتر گفتن که تاخیر گفتار داره ولی جای نگرانی نیست به زودی کامل گفتارش خوب میشه
از لحاظ اوتیسم و بیش فعالی هم ارزش یابی میشن
بعد چندتا بازی با پسرم انجام داد و گفت خداراشکر از لحاظ هوش هم خوبه
گفتن سعی کن میوه های سرد مخصوصا خیار کاملا حذف بشه
غذاهای گرم بیشتر استفاده بشه
روزانه یه لیوان شربت زعفران و عسل بهش بدم
و جمله های ۳ کلمه ای با صدای بلند بگم
پسر من خیلی همکاری نمیکنه که باهاش کار کنم ولی چاره ای نیست باید ادامه بدیم
جلسه ی بعدی قراره یه سری نرمش روی زبان و فک و دهان و صورتش انجام بده با دست که تقویت ماهیچه و عضلاتش بشه
امیدوارم نتیجه بده
متاسفانه خودم به شدت استرس دارم وبیش از حد این موضوع ذهنما درگیر کرده و اینکه حرفای اطرافیان بدتر میکنه
دعا کنید زودتر کامل حرف بزنه که اینقدر جیغ نزنه
شیطونیاش به یه طرف حرف نزدنش و لجبازی به طرف
ایشالا که با دعای شما زودتر به حرف بیاد
مامان جوجه ها مامان جوجه ها ۳ سالگی
دردودل یه مامان خسته رو می شنوید، دوماهه سزارین کردم مادرم ده روز تقریبا یه سره اینجاموند بعد اون همه روز به جزپنج شنبه جمعه ها حدودساعت ده میاد خونه ما و دوازده میره کلیدمو گرفته که آیفون نزنه بچه هارو بیدارنکنه،من واقعا از اینکه اینقدروقت میذاره شرمنده شم وواقعا ازش توقعی ندارم، اوایل خیلی این اومدنه خوب بود برای روحیه م هم خوب بود تا که کم کم سرپاشدم ولی اعصابم خیلی درهمه همش فکرای ناراحت کننده میادسراغم بچه به شیرخشک که از سراجباربهش دادم عادت کرده داره شیرمنو ول میکنه دارم از غصه ش دق میکنم فشاراز طرف شوهرم و مادرشوهرم درهرزمینه ای فکرشو بکنید زیاده ، پسر بزرگه اضطرابش تشدید شده، بدقلقی و لجبازی هم به اقتضای سنش داره،مشکلات مالی هم که به قوت خودش باقیه، حالا با این همه دغدغه وبا وجوداینکه بچه م یه سره ریخت وپاش میکنه،از طرفی شب توی اتاق میخوابیم روز تشک بچه رو میارم توی سالن،یه بالش هم همیشه دم دستمه، شوهرمم بی سلیقه و شلخته ست وسایل توی خونه خیلی زیاده و توی یکی از کابینت ها موش هست که میره ومیادونمیتونیم بگیریمش وسایلشو ریختم بیرون،طبیعی یه که خونه خیلی درهم باشه، بابچه بزرگه نمیتونم بازی کنم عذاب وجدان اینم میادروی اعصاب خوردی هام، بچه رو یه هفته ست ختنه کردیم رسیدگی به اونم اضافه شده،حالا اخیرامادرم میاد از لحظه ای که میاددوتا پنج دقیقه با بچه هاوقت میگذرونه بعدشروع میکنه به کارکردن و همزمان غرزدن(اینم بگم هرروز حتماحتما خونه رو جارو میزنه وحمامو دسشویی رو میشوره بعدمیره)