سوال های مرتبط

مامان برهان و🤰🏻 مامان برهان و🤰🏻 ۱ ماهگی
سلام مامانا صبحتون بخیر . بیاین یه خورده منو نصیحت کنین شاید آروم شم .
من الان باردارم و ۳۵ هفتمه و یک ماه دیگه انشاءالله زایمان میکنم ولی نمیدونم چرا هر وقت به زایمان فکر میکنم استرس میگیرم و انگار اصلا آمادگیشو ندارم و همش فکر میکنم که وای چقدر کار دارم و چقدر بارداریم زود گذشت و من هنوز از تکون های بچم سیر نشدم و یه جورایی دلم میخواد همینجوری بچم ور دلم بمونه و تکون بخوره😅 همش میترسم بچه به دنیا بیاد روزای سختم شروع بشه و این توجهی که الان بقیه بهم دارن و دیگه نداشته باشن و بادو تا بچه ی کوچیک یکسره بشور و بساب کنم و دیگه استراحت هام تموم بشه یه جورایی حسم شبیه به کسایی هست که میخوان از دنیا برن و آمادگیشو ندارن و همش احساس میکنن چقدر کار مونده که نکردن یا اینکه عمرشون چقدر زود گذشت و ..... از اون بدتر تو این دنیا بهشون خوش گذشته باشه و فکر کنن که بمیرن همه ی این خوشی ها ازشون گرفته میشه و مستقیم میرن جهنم 😅😅😂به نظرتون این حس و حال طبیعیه ؟ کسی تا حالا مثل من بوده ؟
مامان مهدیار مامان مهدیار ۴ سالگی
سلام خانومیا میگم قرصی چیزی هست آدم بی‌خواب بشه قهوه و اینا رو من جواب نمیده روزی ۴ یا ۵ فنجون میخورم بی فایدس کم کار تیروئید دارم قرص میخورم تحت درمانم
من اینقد خانواده خودم زخم زبون زدن دیگه ب سطوح رسیدم کمتر میرم خونشون کمتر مهدیار میبرم بازم خودشون میان مهدیار میبرن از قبل عید اونجا بود امروز مهدیار اومد خونه من خوابم سنگینه شب تو خواب متوجه هیچی نیستم خونه مادرم مهدیار شبا بیدار میشه گاهی گریه میکنه بقیه رو بیدار میکنه من دیر متوجه میشم اونا مهدیار رو آروم میکنن میگن تو چرا اینقد خوابت سنگینه کمتر بخواب مگه سبک سنگینیش دست منه یا اصول تربیتم اینه بچه از پس کاری ک خودش بر میاد باید خودش انجام بده تا مسئولیت پذیر باشه کفشاش خودش میپوشه لباساشو خودش میپوشه تا میکنه میزاره کمد خونه مادرم بره حتی دسشویی خودش نمیره بقیه رو صدا میزنه ببرنش بعد ب من میگن تو ب فکر بچه نیستی الان اومده خونه حتی غذا نمیخوره میگه من بچم باید دهنم بدی غذا رو خب بابا روش من فرق داره میگن تو مادر بی مسئولیتی هستی عایا من تربیتم اشتباهه دیروز ساعت ۶ صبح بیدار شدم ساعت ۴ خوابم برد همه میگفتن چقد میخوابی ب فکر بچت نیستی خونه مادرم نخوابم کجا استراحت کنم خیالم راحته ۳ نفر آدم حواسشون ب مهدیار هست دیگه وقتی اونا همه کاراشون انجام میدن مهدیار اصلا ب من نیاز نداره من خودم کار شخصی داشته باشم یا خرید یا هرچیزی حاضر نیستن یکساعت مهدیار بمونه خونشون هرکدوم ی بهونه میارن از دکتر و آزمایش تا خرید بازار همه جا میبرمش با خودم اصلا هم ب فکر بچه دوم نیستم هی میگن اگه دومی رو بیاری عین خر تو گل میمونی