مادر بودن جقد عجیبه..
امروز که آنیا شیر می‌خورد طبق عادت این روزاش نوک سینمو بین لثه هاش محکم گرفت و با لثه کشید سمت خودش ینی ضعفکردم یهو گفتم واییییییییییی آقا من اینک گفتم خانوم خوشش اومد انقد خندید بعد دوباره نوک سینمو گرف همون حرکت و زد و منم گفتم آیینی و دوباره غش غش می‌خندید بازیش گرفته بود شاید تو اون تایم شیرخوردنش ده پونزده بار این کارو انجام دادو غش غش می‌خندید و من انقد محو خنده ی قشنگش شده بودم که یادم رفت چه دردی داشتم با این حرکتش الان که خوابید نوک سینم داره میسوزه و ی رگ از نوک تا تو سینم انگار گرفته اما همه چی فدای اون خنده از ته دلش..🥲❤️

قربوووونش برمممم پسر منم اینکارو میکنه فدای تک تکشون

الهی 😍
من سینه ام نوک نداره آدرین بچم نتونست سینه امو بگیره ماه اول دوشیدم ریختم تو شیشه بهش دادم ولی کلا خشک شد 🥺😔
ولی وقتی یه کارایی میکنیم که باعث خنده اش میشه غش غش میخنده و عشق میکنیم 😍

عزیزززززم😍😍😍
پسر منم دقیقا همینکارو میکنه و میخنده.
چقدر این بچه ها شیرینن🥺🥺🥺
خدا حفظشون کنه🤲