نجربه زایمان پارت ۸
خلاصهاصلا نمیذاشتن با رضایت خودمونم مرخص بشیم بیچاره شوهرم اسیر پا درد شد انقد اون پله هارو رفت اومد نمیدونم تشنج کنی بمیری خونت لخته بشه همش پای خودت خودشونم میدونستن چ گوهیی خوردن با امپول فشارشون چون بخش ای سیو پر مادر سزارینی و طبیعی بود که بخاطر فشار رفته بودن ای سیو خلاصه با کلی بدبختی منم مرخص شدم همسرم اون پلاک ورساچ و باکس گل اورد با ساک نی نی انگشترشو سر خبر بارداری خریده بود پلاکشم سر زایمان کلی منو خوجال کرد لباسای نی نی رو پوشوندیم راه افتادیم سمت خونه مادرم اینا قربونی اینا هماهنگ کرده بودن تو ماشینم کلی با شوهرم واسه اذیتا و بدبختیای این چند روزمون گریه کردیم تا رسیدیم و دیگه نی نی رفت دست عمه و دایی و مادربزرگ و اینا من رفتم دوش گرفتم اومدم شیر دادم همه رفتن از اونموقع درگیر بچه داریم الانم صبح سومه از خدا ممنونم که دخترم سالم تو بغلم و هیچی قشنگ تر از این نیست

خداروشکر ک خودت و نی نی صحیح و سالمین..ایشالا از این ب بعد همش سلامتی و شادی باشه برات عزیزم

خداروشکر که دخترت سالم بغل گرفتی .من زایمان طبیعی بودم دقیق میفهمم از درد انقباض که میگی وحشتناک بود .منم خیلی درد کشیدم منو ول کرده بودن تو اتاق تنها فقط داد میزدم انقد التماس میکردم نمیومدن میگفتن باز نشدی خیلی وحشتناک بود مخصوصا وقتی که زور باید بزنی .من هنوز جای بخیم خوب نشده درد دارم

خداروشکر که دخترت سالم بغل گرفتی .من زایمان طبیعی بودم دقیق میفهمم از درد انقباض که میگی وحشتناک بود .منم خیلی درد کشیدم منو ول کرده بودن تو اتاق تنها فقط داد میزدم انقد التماس میکردم نمیومدن میگفتن باز نشدی خیلی وحشتناک بود مخصوصا وقتی که زور باید بزنی .من هنوز جای بخیم خوب نشده درد دارم

عزیزم خارش چی داشتی
من الان ۳ روزه مردم از خارش شکمم خیلی میخاره بدجور اذیتم

عزیزم خارش چی داشتی
من الان ۳ روزه مردم از خارش شکمم خیلی میخاره بدجور اذیتم