شاید این حس رو هرچندوقت یبار همه مادرا تجربه میکنن..منم میرم شهرستان کل انرژیم میره واقعا سخته و کاریشم نمیشه کرد.فقط صبر و صبر و صبر.همین الان که دارم چت میکنم انقد خوابم میاد چون پسرم تا صبح از گوش درد نخوابید.منتظرم بخوابن تا منم چپه شم کنارشون.شبم مهمان دارم و با دوتا بچه و دست تنها سختمه واقعا.همسرمم تا ۷ سرکاره.خلاصه دم همه مامانا گرم
چقد حرفای دلمو زدی،گاهی دقتا ارزوی مرگ میکنم خیلی خسته شدم خییییلی 😭😭😭😭از اسم هر چی بچه و بچه داری و بارداری و زایمان متنفرم دلم برای دوران مجردیم تنگ شده خسته شدم از بچه داری ی ثانیه نمیتونم برا خودم باشم همه میگن ناشکری نکن والا اسمش ناشکری نیست اسمش خسته شدنه کم اوردن،میگن میخاستی نزای نمیدونن دومیم ناخاسته بود اطرافیان با حرفاشون بدتر سوهان روحم شدن،گاهی وقتا هیجی تو زندگی خوشحالم نمیکنه ولی ب خاطر این بچه ها بازم با سختی ادامه میدم خیلی دلم گرفته
😭بیا بغل کنیم همدیگه رو گریه کنیم
واقعا دو تا بچه سخته منم از این تریبون اعلام میکنم که دهنم سرویس شده
اخ خدااااااا چقدررررر حرف دلموزدی
حالا من خونه مامانم که میرم از هیچی امیرحسین خبر ندارم
حتی عروسی همرفتم با خودم نبردم
خودش صبا بمن میگفت تو بخواب من میخوام باباجون صبحانه بده بهم
کلی آدم ریکاوری میشه بخدا
سلام ...وای دقیقا یه وقتایی این حس سراغ مادرا میاد ...امروز اینقد اذیت کرد باباش که اومد رفتم چند دقه بیرون اینقد زار زد دلم سوخت برگشتم اومد کنارم دراز کشید خوابش برد عذاب وجدان گرفتم ....اصلا پیش باباش نمیمونه چه برسه جای دیگه
منم دخترم خیلی بهم وابسته خیلی اذیتش زیاده نمیدونم از مهر چجوری مهد بزارم
زهره جان دختر منم نمیموند بردمش باز هدفمند چند جلسه میگف حتما باید اینجا باشی پشت در هم نری بعدش خودش گفت برو خونه الان میبرپ میذارم میارم خونه میبرم کلاس قران میذارم میام خونه یاهرکلاس دیگه ای
والا همه مثل هم هستیم منم پسرم رو صبحا تا ساعت ۱ میفرستم مهد روزهای زوجم بعدظهراش یکساعتی میره کلاس ژیمناستیک بخدا بازم انرژی داره و بیرون رو میخواد
وای دیدی خونه مامانا بدتره من ک میرم اونجا ی لحظه هم نمیشینم تلوزیون یخچال مبل و خیلی چیزاشونو جدید خریدن انقد حساسننننن وای فرشاشون سفید ینی میریم نباید نفس بکشیم اونجا خونه خودم راحتترم
من هم خیلی خسته ام
ولی چه کنم باید بگذرونیم این دوران
باهم بذارشون مهد قشنگ بیا استراحت کن،یعنی چی همسرت راضی نمیشه بگو افسرده و مریض شدم نگی چرا
مهرزاد باید پیش یک بره یعنی چی خوشش نمیاد سال بعد میخوای چکار کنی ببرش کم کم عادت میکنی
سلام من دقیقا مثل شما هستم. دوتا پسر دارم دومی تازه یکسالش شده. یک سوال. اگه یک اپلیکیشنی بود که مامانی که نزدیک شما بود و بچه ای مثل شما داشت دوست داشتی باهاش آشنا میشدی که با هم رفت و آمد کنین؟ هم بچه ها با هم تعامل میکردند هم در حالی که بچه ها جلو چشمتون بودند یک روز شما استراحت میکردی و مسئولیت بچه ها با دوستتون بود یک روز برعکس. میشه لطفا نظرتونو بگین؟
بچه ها نمیمونن خونه مامانت یا مادر شوهرت ؟؟؟
وای تو خونه بچه ها آروم تر و قابل کنترل ترن جایی میری لوس میشن نمایش میدن خصوصا خونه مادر بزرگ ک بشون خیلی بها میدن
اخ اره خونه ی مامان خیلی بیشتر اذیت میکنن
بیار بده من برو پی کارت😏
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.