۲ پاسخ

از چند هفته شروع کردی برا ورزش کردن و رقص و رابطه

خوبین گلم
من سه روز پیش رفتم معاینه یه سانت باز بودم سه شب هست که خیلی شکمم انقباض داره و زیر دلم درد میکنه حس میکنم خیلی ادرارم میاد بنظرتون درد زایمان هست برم بیمارستان یا بزارم دردم بیشتر بشه البته این سه روز اصلا نخوابیدم بخاطر انقباض

سوال های مرتبط

مامان خانم لوبیا مامان خانم لوبیا ۲ ماهگی
مامان آیهان جوجه مامان آیهان جوجه ۱ ماهگی
به نام خدا تجربه زایمان
پارت 1
تقریبا یک هفته میشد دردام‌ شروع شده بود و یکسانت بودم روز دوشنبه یعنی نهم رفتم بهداشت برای کلاس بارداری و نامه زایمان بهم گفتن برو پیش فلان دکتر منم رفتم اونجا گفتن باید بخوابی نوار قلب بگیرم از وقتیم دردام‌ شروع شده بود اکثریت میرفتم نوار قلب می‌گرفتم خلاصه رفتیم خوابیدیم برای نوار قلب ب اره اول گفت نوار قلب بچت جالب نیست اومد شکم منو تکون داد گفت باز بخواب ببینم چی میشه منم حالا همش گریه میترسیدم بازم نوار قلب گرفت خوب نبود دیگه کاملا سکته رو‌ رد کرده بودم گفت بزار یه سرم بزنم ببینم چی میشه سرم رو زد گفت الان بهتره همسرم گفت بیا بریم بیمارستان اونجا هم یه نوار قلب بگیره ماهم رفتیم انجام دادن وگفتن برو سونو منم رفتم سونو بعد از کلی ترس لرز سونو انجام داد گفت سونو آخرت رو بده دادیم گفت بچت محدودیت رشد داره از 35هفته رشد دیگه نکرده برو سریع بستری شود برای زایمان منم 37هفته بودم ما رفتیم برای بستری سریع بستری کردن بردن زایشگاه خدا لعنتشون کنه دقیقه ینفر نیومد برای معاینه ده تا هم دانشجو باید به نوبت معاینه میکردن ساعت یازده شب بعد از چند ساعت که دستگاه ان اس تی رو شکمم بود گفتن برو بخش فردا بیا برای سوزن فشار روز سه‌شنبه صبح مارو فرستادن باز زایشگاه اونجا آن اس تی باز وصل کردن بخاطر انقباض زیاد بچه سوزن فشار نزدن و از ساعت شش صبح تا ساعت نه شب یک بر روی تخت همش درحال ان اس تی گرفتن بودن و جریان معاینه و دانشجو ها هم هنوز برقرار بود بعد باز فرستادن بخش گفتن برو فردا بیا باز فردا ما رفتیم گفتن بچه تحمل سوزن فشار ندارع قرص دادن تا شب هم من درد کشیدم وباز هیچ فرستادن بخش
الان بچم بیدار شد باز میام میگم فعلا خداحافظ
مامان MAHVA👼🏻👧🏻 مامان MAHVA👼🏻👧🏻 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان پارت ۱

سلام مامانا منم اومدم با تجربه سخت و عجیب زایمانم، هنوز باورم نمیشه همه چی به خیر و خوشی تموم شده و دختر کوچولوم تو بغلمه👼🏻
من از یکشنبه ۸ مهر به صورت بسیار نامنظم و پراکنده درد داشتم و دهانه رحمم بسیار نرم و یک فینگر باز بودم اما چون هنوز زود بود و ۳۷ هفته و یک روز بودم و خونریزی کم و رقیق داشتم و ضربان قلب جنین هم بالا بود دکترم آمپول پورلوتون و تجویز کرد و تزریق کردم
به توصیه دکتر و مامای همراهم به صورت منظم nst میدادم
یکشنبه ۱۵ مهر دردهای پراکنده داشتم رفتم ویزیت دکتر و گفت ۲ فینگر تا ۲/۵ باز شدی و احتمالا این هفته زایمانته
دوشنبه ۱۶ مهر از صبح درد و انقباض داشتم و داشت انقباضاتم منظم میشد و جنینم کمی تحرکش کم شده بود به توصیه مامام شیاف گل مغربی گذاشتم و نیم ساعت پیاده روی رفتم وقتی برگشتم انقباضاتم روی یک ربع بود به ماما خبر دادم و گفت اگر نزدیک تر شد میریم بیمارستان، حدود ساعت ۹:۳۰ انقباضاتم به ۲ دقیقه رسید و با همسرم و مادرم رفتیم بیمارستان
به ماما همراهم اطلاع دادم تا اونم بیاد بیمارستان
مامان فاطمه سدنا ✨️ مامان فاطمه سدنا ✨️ ۱ ماهگی
ب رسم گهواره منم بیام از تجربه زایمانم بگم
#1
خبببب من یک هفته و نیم قبلش رفتم پیش دکترم یک سانت بودم و اصلا دهانه رحمم نرم نبود و سر بچه توی لگن نبود گفت پاشو برو رابطه زیاد داشته باش و ورزش کن و دوش آب گرم بگیر
خلاصه رفتم و هرچی گفته بود عمل کردم به اضافه پیاده روی ، یک هفته بود که پیاده روی و بقیه کارهایی ک مؤثره شروع کرده بودم
از روز سه شنبه ۳ مهر ترشحات سفت و ژله ای و کشدار داشتم این ترشحات دو روز ادامه داشت تا پنجشنبه ۵ مهر دیگه کامل قطع شد ولی ترشحات آبکی و سفید زیاد داشتم دیگه این ترشحات تا جمعه ادامه دار بود این وسط رابطه و دوش آب گرم و ورزش هم داشتم ، علاوه بر ترشحات از پنجشنبه شب تقریبا ی درد و انقباض نامنظم اومده بود سراغم ولی جوری نبود ک برم بیمارستان، جمعه ۶ مهر شد و درد ها ادامه داشت ولی شدتش ی خورده بیشتر شده بود به شوهرم‌گفتم بریم بیمارستان ببینم‌چند سانتم ، ناهار خوردیم و ساعت ۱ و نیم اینا رفتیم بیمارستان بخش تریاژ مامایی و به ماما از ترشحات و دردام گفتم
گفت برو بخواب معاینه ات کنم ،معاینه کرد گفت ۲ سانت تقریبا ۳ سانت هستی ،ان اس تی رفت ازم چنتا درد رو ثبت کرد ولی خب چون دخملی زیاد تکون میخورد نمیتونست خوب ان اس تی بگیره
زنگ زد به دکتر کشیک دکتر گفت خودم میام بالاسرش اومد معاینه ام کرد فشارمم گرفت بالا بود
گفت بستری کن دو سانت خوبیه و فشارش هم بالاست
خلاصه تا کارای بستری رو شوهرم انجام داد و رفتیم بالا و از شوهرم و بچه هام خداحافظی کردم و رفتم توی اتاق توی زایشگاه و لباس عوض کردم ساعت شد ۳ و نیم عصر ،مامای زایشگاه اومد معاینه کرد ۳ سانت خوب بودم
دیگه همینجوری من دراز کشیده بودم رو تخت تا دهانه رحمم باز شه ،امپول هم زدن برا باز شدن دهانه رحمم