۵ پاسخ

دخترمن چندسال پیش بادوچرخه افتادتوجوب یعنی وقتی اومدخونه یه طرف صورتش جمع شده بودلپش بادکرده بودوچشمش کوچیک شده بودانقدگریه کردم هروزصورتش کبودمی شدخیلی بدشده بودوحشت ناک بود

دختر منم صورتش بخیه خورد
و من حالم از اون بدتر دوسه روز فقط درگیر من بودن
این دکتر اون دکتر
فکم کج شده بود و نمتونستم حرف بزنم

عید امسال پسرمو بردم خونه مادرم مهمونی یه لحظه فقط یه لحظه حواسم نبود دستش رفت لای در انگشتش شکست...یه روز وحشتناک بود تا بتونیم گچ بگیریم.....هنوزم خوب خوب نشده....مادر بودن یعنی خون دل خوردن....عزیزم دعا میکنم پسرت زودتر خوب شه....

ی باریکیش پاش سوخته بودپانسمان میکردن این شدچهاربااار

وای اره منم س بازواسه دوتاپسرام تجربه کردم سختتتتتتت یکیش ی بارصورتش بخیه برد یکیش ی بارپاش وصورتش دوباره روزخیلیی بدی بود

سوال های مرتبط

مامان حسنا مامان حسنا ۳ سالگی
دخترم وقتی بدنیا اومد. بخاطر آلرژی که داشت هر روز مریض بودی جوری که چندبار. فکر کردم مرده ازبس حالش بد بود. با گریه رسوندمش بیمارستان. بچه اولم بود تو شهر غریب تنها بی کس. صبح تا شب مطب بیمارستان بودم. دکتر هر روز روزای جمعه میبردنش بیمارستان 😭 دکتر بهم گفت بو هیچ نباید حس کنه. خودمو زندونی کردم تو یه اتاق دوماه. وقتی خواب بود غذا درست میکردم حموم میزدم. تا بو غذا حس نکنه. بدتر بشه. جای نرفتم. ب چقدر حرف شنیدم که خودتت زندونی کردی بشین تا خوب بشه😭😭 خیلی سخته بود تا یکم دود یا بو چیزی بود جای همون لحظه حالش بد میشد. شبا گریه میکردم تا صبح یه روز تو مطب دکتر زدم زیر گریه یه زنه اومد دلداریم داد. گفت نگران نباش میگذره. چقدر باهام حرف زد خیلی درد کشیدم. اونای که بچه هاشون آلرژی دارن میدونن من چی میگم. هرروز بخور سرم آمپول دارو. اسپره. تا یکم راحت بخواب. نفس بکشه یکم بهتر بشه. همیشه میگفت گله میکردم پیش خدا ولی یه بار خیلی کم آوردم گفتم اینقدر گریه کردم من معجزه رو دیدم امام زمانم جوری دخترم شفا داد که. هیچ وقت به اسم آلرژی نبردمش دکتر دیگ اسپره استفاد نکرد انگار اصلا الرژی نداشت خدا دید چقدر گریه کردم چقدر درد کشیدم. 😭😭 گذشت ولی یادم نمیره. لحظه به لحظه اون روزا رو یادمه. الهی بحق همین شب هیچ بچه ای مریض نشه❤😭🙏
مامان الی مامان الی ۳ سالگی
سلام مامانا شبتون به خیر لطفا جواب بدین .دخترم چند روز پیش از تابش که یه متر تقریبا با زمین فاصله داشت افتاد من اون لحظه سرویس بودم فقط صداشو شنیدم حتی گریه هم نکرد ولی گاها می‌گفت گردنمو بمال اینا .دیروزم ظهرباز سوار تاب بود خیلی آروم خودش سرشو زد به چارچوب. که یکم گریه کرد آروم شد من غروب بیرون بودیم واسش بلال خریدم تقریبا نصف خورد.امروز صبح زود بیدار شد اول گفت سرمو بمال درد می‌کنه بعد بردمش دستشویی چندبار هی می‌گفت دستشویی دارم ولی باز مدفوع نداشت مشکل یبوست داره دارو میخوره یه دفعه گفت مامان اوغ دارم چون صبحونه نخورده بود فقط یکم آب سفید بعد استامینوفن و صبحانه یه دفعه تب کرد دستمال گذاشتم سرش گفت سرده برداشت دیگه بردم دکتر البته درمانگاه بردم دکتر خودش بعدازظهر است .گفت ویروس جدیده بچم تا دم غروب عملا لب به چیزی نزد .براش سرم زد چون باز بالا آورده بود .به نظرتون واقعا ویروسها یا به خاطر ضربه بوده یا رودل کرده به خاطر بلال.دارم دیوونه میشم چون پیش دکتر خودش نتونستم ببرم یکم دوره.الان البته شام دادم خورد ولی هنوز نگرانم .هنوز نتوانسته مدفوع رو دفع کنه .شیاف گلیسیرین گذاشتم لج گرفت رفت دستشویی فقط شیافو دفع کرد.برای از تاب افتادن چند روز پیشش خیلی نگرانم با این که ارتفاع کم بود آخه ندیدم چطور افتاده .ولی مادرم میگه واسه بلاله