۷ پاسخ

دقیقا پسرمنم همینه جایی ک میریم تبدیل میشه ب لجبازترین بچه دنیا🙄

پسر منم همینه طبیعیه اقتضای سنشونه

دختر منم خونه خودمون خوبه خونه خواهرم تو سفره نمیشه بیاریش بیرون همه رو نیریزه به هم
هیجانی میشن میرن جای جدید
همینه

دقیقا پسر من تو لیوان آب ببینه دستش توشه😐
بیرون هم عرقمونو درمیاره انقدر میدوایم

بخاطر سن هست
و اینکه چالش های دو سالگی هم چاشنی ش میشه

عزیزم این سن شکل گیری حس استقلال بچه هاست باید سعی کنی بزاری کارهایی که باعث میشه این حس سرکوب نشه رو انجام بدی من خودم پسر بزرگم سه سال و نیمشه تازه داره از شدت لج و اینا کم میشه و خودش رو با محیط و هم سن و سالهاش وفق بده ،هامین هم تازگیا دوست داره خیلی کارها رو خودش انجام بده اگه من نزارم لج میکنه

پسر منم خونه خودمون خوبه خونه آقا جونش میزنه به سرش خونه خودمون هیچی پرت نمیکنه ولی اونجا همه چیز رو پرت می‌کنه 😂 ولی در کل تو این سن بچه دنبال حق انتخاب و استقلال هست و هم نیاز به توجه زیاد داره راحت میوفته سر لجبازی

سوال های مرتبط

مامان آرتین مامان آرتین ۲ سالگی
سلام مامانای عزیز
بچم هر وقت اسمشو صدا میکنم زیاد به اسمش واکنش نمیده
به دکتر که گفتم دکتر گفت ایرادی نداره ولی الان که دو سالشه من یا باباش پنج بار که صداش کنیم یه بار جواب میده ولی افراد فامیل یا غریبه رو خیلی کم پیش میاد من که از یه هیجده ماهگی سر این موضوع حساس شدم باهاش بیشتر وقت میگذرونم بهتر شده ولی نه به دلخواه من قبلا توی چشمام نگاهم نمی‌کرد ولی الان موقع حرف زدن کاملا نگاه میکنه
ولی این تا الان کامل به جز یه تعداد کلمه حرف نمیزنه و به اسمش کم واکنش میده شده برام عذاب
بهداشت گفت ببر شنوایی سنجی ولی این با خواب آور هم بیدار شد و تا الان موفق نشدم
بلده مامان بگه ولی همیشه منو با جیغ صدا میکنه هر چی هم بهش میگم بگو مامان نمیگه خیلی که تکرار کنم میگه بابا
خودم توی خونه از هر لحاظی که میشه چک میکنم خدا رو شکر مشکل دیگه ایی نداره
کاربرد وسایل ها رو هم میدونه با اسباب بازی ها بازی میکنه چیزی بخواد منو با خودش میبره بهم نشون میده
مامان جوجه🐣 مامان جوجه🐣 ۲ سالگی
سلام
خوبین؟
من فکر کنم وارد چالش های دوسالگی شدم
یه سری چیزا خوب شده یه سری چیزا خیلی بد
مثلا الان تقریبا یه هفتس دوسالش شده،بشدت اصرار داره روی چیزی که میخواد
مثلا میگه در یخچال رو باز کن،باز نکنم گریه میکنه
میگم اوکی گریه طبیعیه،ولی مگه یادش میره؟ابداً
به قدری خودشو اذیت میکنه که مجبورم باز کنم یه چیز بدم تا جوّ آروم بشه
نمیخوام این رفتار ادامه دار شه چیکار کنم؟اصلا نمیخوام کوتاه بیام جلوش تا عادت بشه🥺
میزان تاب آوری و تحملم کم شده واقعا،ما مریض بودیم شدید این چند وقت،احساس میکنم تاثیر داشته روی اعصاب و کنترلم واقعا عصبی و خسته شدم از طرفی هم آریا تشدید تر میکنه ناخواسته
مثلا دیگه اصلا تنها بازی نمیکنه
تنها کاری که میتونم در حق خودم بکنم تا یه نفسی بگیرم یه چیزی بخورم تلویزیونه،روشن میکنم کارتون میذارم
وگرنه با هیچ اسباب بازی ای بازی نمیکنه دیگه تنها
همش میگه بیا بازی،بازی هایی که دوست داره هم همش حرکتی واقعا جون نمیمونه برام🥺
بیرون هم نمیبرم هم سرده هم هنوز خوب نشدیم بریم خانه بازی
واقعا سختم شده به هیچ کاری نمیرسم
پیشنهادی دارین؟
برای بازی باهاش یا خرید وسیله ای سرگرم کننده یا رفتاری؟