۱۶ پاسخ

بهترین راه حل جایگزین کردن خواسته هاست
یه اسباب بازی یا وسیله جدید بهش بدین مشغول اون میشه کم کم این کار یادش میره

خب عینک کجاش آبروریزی هس عزیز.بچن دیگه پسر منم همش پیراهن و شلوار کمری میپوشه هی میگه من بزرگ شدم باید شلوار کمری بپوشم بچن یه دوره دارن اون هم میگذره

از اول نباید اینجوری ازش میگرفتی ،حالا که گرفتی دیگه نده ،دختر من گیر داده بود به دامن و لباس شمالی همه جا تنش بود الان افتاده تو کمد دیگه نگاهشم نمیکنه،ی دوره ای این مدلین

ولی نمیدونم چرا دلم خواست مجسمه رو ببینم کاش عکسشو بزاری😅ولیگذشته ازاینا من وقتی پسرم توحس میره فقط ازش عکس میندازم میخندم ایناهمه یادگاری ان چون تاهمیشه که اینجوری نمیمونه

دقیقا لیانا هم اینجوریه از لباس که خوشش بیاد میخواد همیشه بپوشه
مثلا یه شلوار لی داره دوست داره هروقت میره بیرون اونو بپوشه
منم گاهی وقتا قایمش میکنم که لباس دیگه بپوشه

احتمالا دوست خیالیش شده
اکثر پسر بچه ها دارن.
از تنها بودن و کم توجهیه
بهتره با مشاور مشورت کنی که برای مجسمه جایگزین بزاری یه خودشو بیاری که بچه لطمه نخوره
ولی درکل مجسمه و گل خشک و نعل اسب توی خونه خوب نیست
چند جا دلایلشم خوندم

خوب کاری کردی

تازه خیلی هم صبور بودی
اسباب بازی بخر واسش ک وجدانت راحت شه♥

بنظرم کار خوبی کردی یادش میره نگران نباش

ای ننهه الهی بگردم پسر منم خیلی زود الگو برداری میکنه ی کارتون میبینه سریع بعدش میگه من فلانی ام مثلا بنتن

سلام دختر منم عاشق اسب تک شاخه .دائما هم لباساش باید اون جوری باشه

بنظرم نده، مشکله برای خودش، تو بخاطر خوبی خودش اینکارو کردی بجاش با چیزای باحال دیگ سرگرم کتش، شهرباری خونه بازی پیتزا و...

اول مجسمه رو برمیداشتی بعد اگه رفتارش درست نمیشد لباساش رو و اینکه الان شما باید یه چیزی که خیلی دوس داره رو جایگزین اینایی که برداشتی بکنی حداقل

مجسمه رو از دیدش دور کن یه مدت
براش داستان تعریف کن که رفته مسافرت پیش بچه هاش

ای جان خدا حفظش کنه
یاد کارتون بچه رئیس افتادم

دوسه روزی صبر کن یک چیز هیجان انگیزی جایگزینش کن اسباب بازی چیزی براش بگیر

سلام بهش بده بابا بچس عیب ندارع

سوال های مرتبط

مامان آدرینا 💕 آراد مامان آدرینا 💕 آراد ۵ سالگی
دخترم دو هفته شت میره مهد، از این هفته میگه الا و بلا نمیرم دیگه دیروز و نذاشتم بره که مثلا دل زده نشه (که اشتباه کردم) امروژ دیر تر بردم با این بهونه که آراد رو هم میخوام ببرم مهد امروز خوب اومد همش میگفت مامان خوشحالم که آرادم میخواد بره مهد کودک بردمش اونجا سکم دوباره بغض کرد و گرسه من اومدم خونه رفتیم دنیالش خوشحال و خندان اومد
بعد از ظهر دوباره میگه نمیخوام برم منم گفتم هم اراد و باید ببرم مهد هم خودم میخوام برم کلاس خیاطی
دلیل نرفتنش هم میگه دلم برات تنگ میشه با اینکه من نه مامان مهربونی هستم، نه لوسش کردم وابسته من نیست کلا! امروز یه مامانه هم میگفت دختر منم اولاش اینجوری بود بعد عادت کرد
از یه لحاظ میگم شاید مربیشون بداخلاقه که نیست گفتم فردا گوشی بذارم یواشکی تو کیف دخترم ضبط کنم ببینم لحن مربیشون چطوره
ولی برگشتنی حالش خیلی خوبه همیشه هم ازش میپرسم چطور بود میگه خیلی خوش گذشت برای همین میگم رفتار مربی بد نیست اگه بد بود برگشتنی هم با گریه میومد
نظر شما چیه؟