۱۰ پاسخ

هنوز کوچیکه عزیزم

ب نظر من با پسرت باهم میرفتین لیوان رو میگرفتین هم حمایتش کرده بودی هم خودش رو هم مشارکت دادی

هنوز کوچیکه خوب نذار اذیت بشه

تا قبل سه سالگی والدین باید از حق بچه دفاع کنن، از سه سالگی دیگه باید به خودش یاد بدید

ای پسر منم اینجوریه .چقد دوس دارم ب من نگه خودش بگیره .
همه هم بم میگن بچت میترسه ولی من قاطع جواب میدم ک ن عیبش میاد

برای من مشابهش پیش اومده تو خونه با نیلی تمرین کردم مثلا شونه خود گذاشتم و شونه اون وقتی مال من دس زد بهش گفتم نه مال منه و گرفتمش سمت خودم بارها تو موارد وسایل مختلف اینکار کردم و حالا اگه کسی بخواد عروسک توپ دمپاییش برداره سریع میگه نه مال منه ولی اگه کسی به زور بخواد ازش بگیره مانع میشم و میگم برای نیلماه دس نزن جدیدا اونم میگه دس نزن گاهی بچه احتیاج ب جسارت داره این جسارت من مادر میتونم ب بچم بدم همون جیغ یا گریه یعنی کمک کم کم تو موارد مشابه میتونین وابستگیشو ب خودتون کمتر کنید و از خودش بخواید

دقیقا پسر منم خیلی مظلومه
منم یوقتا نگران میشم جایی میریم چیزی میخاد اشاره می‌کنه من بش بدم دست منو میگیره

هنوز کوچیکه و شما باید دخالت کنی باید به بچه هه میگفتی این لیوان پسر منه و شما لیوان خودتو باید برداری و ازش میگرفتی

هنوز خیلی کوچیکه گلم

الان یکم زود نیست که بخاد مستقل شه؟؟
به نظر من تا درک کافی از دفاع خودش پیدا نکرده تنهاش نزار و بزار پسرت متوجه بشه ک تو ازش حمایت میکنی اینجوری ترسش هم کم کم می‌ریزه و می‌تونه از خودش دفاع کنه

سوال های مرتبط

مامان علی🧸 مامان علی🧸 ۱ سالگی
دیشب پریود شدم و اصلا نخوابیدم در حدی که با ژلوفن و دیکلوفناک یهخورده دردم اروم و خوابیدم
صبح با چشای پف کرده بیدار شدم از بس شب قبل گریه کرده بودم
به شوهرم گفتم مراقب علی باش یخورده من خسته م
برعکس هر روز که تا لنگ ظهر میخوابید پاشد لباساشو بپوشه بره مغازه ش که یه وقت مراقب بچه نباشه
بعد داشتم برا پسرم پنکیک درست میکردم گفتم مراقبش باش تا اماده ش کنم
بچه رو به امان خدا ول کرد پسرمم محکم رو کاشی لیز خورد افتاد بعد برگشته میگه مگه خودت مراقبش نیستی خب احمق من دارم صبحونه شو اماده میکنم
اینا به کنار وقتی بهش گفت بهش بده بخوره من دراز بکشم گفت بلد نیستم نمیدونم چطوری میخوره
کلا تو هیچکاری کمک نمیکنه هر چی ازش میخوام میگه بلد نیستم
من دیگه واقعا تنهایی از پس بچه م برنمیام خیلی شیطونه و همه کاراش با خودمه مدام هم گریه میکنه و یه چیزی میخواد
بابا فقط موقع غذا و خواب خونه س بقیهشو فراریه مبادا بچه رو بگیر
همشم تقصیر اون مادرشوهرمه وقتی بچه م کوچیک بود تا پسرش علی میگرفت زود میقاپیدش مبادا پسر نازنینش اذیت بشه
اینقدر ازش کفری ام دلم میخواد تیکه پاره ش کنم
هر یه مدت یه بار سر این موضوع دعوا داریم اصلا هم ادم نمیشه جالبه اون بود ‌که بچه میخواست اون وقت الان همش ازش فراریه