۹ پاسخ

اخه این چه پیشنهادیه؟ چه خودشون بچه بیارن چه به سرپرستی قبول کنن بازم سنشون بالا هست عزیزم اون بچه گناه داره داغ فرزند سخته اما عادی میشه منظورم اینه میتونن باهاش کنار بیان با نوه هاشون سرگرم بشن بهتره هفت ماه گذشته بیشتر بگذره کنار میان خدا رحمتش کنه🙏

عزیزم کاش اگر شرایط دارن سرپرستی یه بچه رو قبول کنن

عزیزم داغ بچه خیلی سخته ولی این که تو این سن بچه دار بشن اون بچه گناه داره ک مثلا ۵۰ سال اختلاف سن داشته باشه و خیلی سختش میشه و ظلمه درحقش ‌. بنظرم کارای دیگه بکنن سفر برن یا شما بیشتر برین پیشش انشالله خدا صبرشون بده

خدارحمت کنه برادرتو بنظر من اگر هم بچه دار بشن بازم قطعا غم برادرت رو فراموش نمیکنن و مادرت هم سنش تقریبا پر خطره برای بارداری اگه علاقه داره لایه کار یا هنری چیزی سرگرمش کن یا باشگاه..... . دورهمی زنونه .... بیرون ببرش گردش.... کلاس های مختلف و..... مادرت بهتر بشه وارون بشه حتما پدرت هم آرومتر میشه و هرچی مادرت ناراحتی کنه پدرت هم از بیشتر غصه میخوره خودت هم میتونی بچه هاتون بزاری پیش شون بعضی روزها و به کارهای خودت برسی امیدوارم خدا بهتون صبر بده ،♥️🥲

اگه خودشون دوس دارن خوب چ اشکالی داره بیارن الان سن ازدواج رفته بالا دیر بچه دار میشن من خودم سر زایمان رفتم بیمارستان اکثر سن بالا بودن ولی تحت نظر دکتر خوب باشن

یکی از فامیلامون چهارتا بچه داشت سه تاشون تو ی روز از دست داد زنه رف بچه کاشت ولی نموند براش سنشم بالا نبود هولهوش پنجاه بود ریسکش بالاس و خطرناکه

خب بیشتر بمون پیششون منم دوتا برادرامو ازدست دادم خواهرم ندارم دخترم سرگرم کرده پدرمادرمو هرچند هیچوقت از دردشون کم نمیشه ولی باز یکم مشغول میشن

غم بزرگیه عزیزم
هر بچه ای جای خودش داره
به نظرم کلاس و فعالیت های دیگه بهتره
الان شرایط روحی شون هم خوب نیست

روحش شاد خدا رحمتش کنه

سوال های مرتبط

مامان دوتاتوت فرنگی🍓 مامان دوتاتوت فرنگی🍓 ۱۲ ماهگی
مامانا من بعد اینکه از سر کار میام
بچه هام فقط نگام میکنن لبخند میزنن و شاید دوباره مشغول بازی شن
اصلا سمتم نمیان یا گریه نمیکنن یا بی قراری
قبلا که نمی‌رفتم سر کار و همسرم از بیرون میومد همش می‌رفتن سمتش حتی پسرم تا دم در دسشویی می‌ره میشینه گریه می‌کنه
اما خب چرا برا من اینجوری نیستن ؟! همش فکر میکردم من براشون تکراری شدم برا همین نسبت به همسرم اینجوری هستن اما الان که میرم سرکار برمی‌گردم کاملا عادی هستن ..‌اماذخب بقیه وقت ها که خونه ام خوبن باهام هی میان سمتم..‌ خودم از سر کار میام خیلی دلتنگشوننچم حتی امروز خودم اومدم سمتشون بغلشون کنم اونا نمیومدن سمتم..با اینکه خیلی بهشون محبت میکنم دائم بغل و بوس و نوازش ...رفتم سمت پسرم دست دراز کردم سمتش همش مادرشوهر رو نگا میکرد حتی بغلم هم نیومد.خیلب ناراحت شدم تو دلم آخه من بچه خیلی دوس دارم از اول هم عاشق بچه بودم فک میکردم بچه ها مانسون رو باید بیشتر دوست داشته باشن اما خب الان میبینم بچه هام انگار نسبت بهم زیاد گرم نیستن .... برا شما هم اینجوریه ؟؟
مامان محمد مهدی✨ مامان محمد مهدی✨ ۱۱ ماهگی
مامانا میشه بهم مشاوره بدید
ما یکی از خانواده های نزدیک همسرم دوتا بچه دارند یکی دختر و یکی پسر که هفت و سه و نیم ساله هستن. تقریبا هفته ای یکبار همدیگه رو میبینیم. بعد بچه های در برخورد با محمد مهدی یه جور خاص تر از بقیه بچه ها رفتار میکنند مثلا همش میان توی صورتش که من میترسم ناقل باشند و مریض بشه یا میان در فاصله کم مثلا برای اینکه خوشحالش کنند صداهای بلند در میارن و همهمه میکنند. یا حتی گاهی انگشت میکنند توی دهنش🤦 چون محمد مهدی به خاطر دندونش انگشت خودشو دائم توی دهنش میکنه اینا هم فکر میکنند این کار درسته!
من خیلی عصبی میشم اما نمیخوام چیزی بگم که خانواده ها ناراحت بشند و متاسفانه بچه ها هم به تذکر اصلا گوش نمیدن نمیدونم چکار کنم
باورتون نمیشه وقتی میخوایم بریم مهمونی که اونا هستن اعصابم بهم میریزه و استرس میگیرم 🥲 میترسم دست خودم نباشه و یهو حرفی بزنم که دلخوری پیش بیاد.
همسرم میگه چرا نگرانی بچه باید با بچه معاشرت کنه ولی از نظر من این دوتا بچه خیلی خاص تر رفتار میکنن! بعد جالبه یه خواهر جدیدا بهشون اضافه شده که زیاد سمت اون نمیرن ولی ول کن محمد مهدی نیستن