دیشب توی خانه بازی ی بچه چندبار با سطل شن ریخت رو دخترم و همش اصرار ب تکرار کارش داشت دخترمم فقط بهش میگفت نکن کار بدیه و دیگه اون همش میخواست کارشو تکرار کنه خودم بهش گفتم نکن کاربدیه نباید بقیه رو اذیت کنیم ولی باز میخواست ادامه بده مادرش اومد میگم حواست ب بچت باشه اینکارو کرده فقط میخنده گفت بچس دیگه درسته بچس ولی ما ک بچه نیستیم باید هواسمون ب کارای بچه ها باشه

همچین مادرایی ،پیر نمیشن والااا
من که پیرشدم از بس حرص خوردم و میخورم

اگه من بودم اون سطل شنو ازش میگرفتم میزاشتم کنار هر بارم تکرار میکرد باز ازش میگرفتم . یبار یه پسری هم بود هی پسر منو از ماشین میخواست پیاده کنه پسر منم الفرار دفه دومم اومد تکرار کنه خودم پسره رو کشیدم عقب گفتم برو کنار نوبت پسر منه هروقت پیاده شد تو بشین 😀😂

همین مادر بیخیاله پیر نمیشه بخدا

یه بار یه دختره جوری رو سر پسر من شن ریخت که تا پوشکش پر شن شده بود

من یه بار دخترم اینکاراو کرد صدبار از خانواده اون بچه معذرت خواهی کردم تازه دختر من اونموقعه دو سال و نیمش بود.بعضی وقتا یه سری پدر و مادرا خودشون خودخواه و بی ادبن بچه ها هم بی ادب میشن.دیشب رفته بودیم بیرون یه بچه ای بود همش میخندید و به بچه های دیگه داشت میگفت سیاه پدر و مادرشم اونجا بودن ولی هیچی بهش نگفتن خیلی دلم میخواست برم بهشون یه چیزی بگم ولی گفتم الان بهم میگن به تو چه.