۱۰ پاسخ

شاید اون زودتر خوابیده ها؟
بعدم من باشم خودم براش میبرم بعدشم میگم بچم باید فقط رو پتو تشک خودش باید بخوابه یا بالش
نه عمومی...

ن بابا خب معلومه اون بچه دخترشو بیشتر از بچه عروسش دوس داره دیگ

یه تشک مسافرتی و پتو و بالش بذار توی کاور ببر بذار اونجا . بگو برای بچه م آوردم هر دفعه میری اونجا همونو استفاده کن خواستی برگردی خونه تون دوباره بذار توی کاور

والا من جایی میرم جز پوشک ولباس و شیشه هیچی نبردم. میخابونمش روزمین ولی زن داداشام خودشون پتو دولامیکنن زیرش میندازن.‌سردباشه کناربخاری گرم باشه جلو بادکولرمیزارنش. یدووووونهههه خارشوخردارم هنوز چیزی نخریده براش. مادرشوهرندارم ولی ازونجا که قبل بارداریم خارشوخرم خودشوخراب کرد و تیکه انداخت که البته به ضررخودش وپدرش شد دیگه خونشون نمیرم.حتی عید که پدرشوهرم دعوت کرد نرفتم.اصلا بچمو دوست ندارن.

مگ سرویس خاب نداره مسافرتی تشک و بالشتش ببر همرات

منم بودم حس بدی پیدا میکردم ولی غصه نخور بخدا مادرشوهرا همینن قدرنشناسن واقعا فقط واسه کارکردن میخوانت

من ی بار مادرشوهرم فلفل اورد ب همه داد حتی ب شوهرمم داد ب من نه من نخوردم شوهرم نخورد بعدا قصاصشا داد الانم ک میرم براش پیازم خورد نمیکنم 😁😁😁😁

گلم چرا خودت وسایل خوابشو نمیبری براش وقتی ببری خیلی بهتره

سلام اره عزیزم بهم حس بد دست میده
دقیقا مثل بچه من و خواهر شوهرم
وقتی که میریم خونه مادرشوهرم سه تا خواهر شوهر مجرد دارم خودشونو می کشن با بچه خواهر شوهرم انواع بازی و‌انواع خوراکی بهش می‌دن
به بچه من اصلا محل نمیدن
بچه منم با اینکه کوچیکه محبت ازشون ندیده اصلا محلشون نمیده
من خیلی دلم می گیره ازشون واقعا بچه چه گناهی داره اینجور رفتار می کنن .

عزیزم براش ببر با خودت ،تشک پتو بالش و هر چی که لازم داری ببر هر سری

سوال های مرتبط

مامان مسدود شدم💔 مامان مسدود شدم💔 ۱ سالگی
سلام خانوما شما بکید من چیکار کنم بچه ی برادرشوهرم فلج مغزیه خیلی ناجوره ۱۳ سالشه نمیتونه حرف بزنه و راه بره همش جیغ میزنه و صداهای ناجور در میاره همه رو کتک میزنه گاهی اوقات من و بچمم میزنه و رفتارش خیلی روی بچم تاثیر میزاره بچه منم یاد گرفته همش جیغ میزنه و عصبی شده هرچند اونا یه شهر دیگه هستن ولی ما ماهی یه بار میریم یه هفته خونه مادرشوهرم برادرشوهرمم هر روز از صب تا شب بچه ش رو میاره اونجا الانم ک اومدن اینجا من قشنک حس میکنم از دیروز تا حالا رفتار بچم عوض شده داره از اون الگو میگیره اینم بگم ک هیچ جوره من نمیتونم ارتباطمو باهاشون قط کنم چون شوهرم همین یه برادر رو داره و خیلی رو خانواده ش و مخصوصا بچه ی برادرش حساسه تا جایی ک وقتی اونا باشن تمام کارای بچه برادرشو انجام میده بهش غذا میده پوشکش رو عوض میکنه ولی برای بچه خودمون هیچ کاری نمیکنه من از این موضوع خیلی ناراحتم واقعا بچم داره این وسط اسیب میبینه برادرشوهرم و زنش هم خیلی بیخیال هستن با وجود اینکه جاریم دکتره ولی از دهنیه خودش و بچه ش میزاره دهن بچه ی من جرات هم نمیکنم چیزی بگم ک ناراحت نشه ولی واقعا دارم عذاب میکشم با همچین مسائلی نمیتونم کنار بیام شوهرمم که کوچیک ترین محبتی بهم نمیکنه پول درست حسابی هم بهم نمیده نمیدونم چیکار کنم دیگه