سلام مامانا خواستم يه درد و دلي بكنم از زمان زايمان اومدم خونه مامانم اما بچه ام به مامانم عادت كرده مامانم اصلا نميذاره تا گريه مي كنه سريع بلندش ميكنه كه گريه نكنه هر چي به مامانم ميگم اگر برم خونه تو كه نيستي من بايد چيكار كنم امروز كلافه شدم هم از دست مامانم هم بچه امروز خيلي احساس افسردگي مي كنم حس مي كنم براي بچه ام كافي نيستم

سلام عزیزم.منم سر زایمان قبلیم تا یکماه پیش مامانم بودم بعد رفتم خونه.چرا فکرهای مثبت نمیکنی.خداروشکر کن که یه مامان داری که حواسش به خودت و بچه ت هس،قدر لحظه هاتو بدون.استراحت کن تا وقتی پیش مامانتی.مطمئن باش وقتی رفتی خونه خودت کم کم همه چی دستت میاد،یه مامان خوب و نمونه هم میشی،بچه یکماهه هم به چیزی عادت نمیکنه.خوشحال باش.خیلی ها آرزو دارن یه مامان خوب داشته باشن که بهشون کمک کنه.برو دستشو ببوس خدارو هم شکر کن❤️

من از اسفند اومدم خونه مامانم تا ی ماه بعد زایمان برم خونم،اصلا دلم نمیخاد برم خونم اونجوری دلم قرص تره یکم از تنهایی استرس دارم خوبه ک مامانت هواشو داره عزیزم

درکت میکنم.
اصلا انگار همه چی دست ب دست هم میده ک ادمو دیوانه کنه

خوشبجالت والا من از اول خودم بودم و خودم ،مادرشوهرم آمد ۱۰روز انقد اعصابمو خرد کرد یه شب فقط خوابیدم بقیش سرپا بودم همه کارها از حموم و شیر و عوض کردن و ناخوناشم خودمم و خودم.

عزیزم خوش بحالت مادر داری و به دادت میرسه . این درد و دل تو، حسرت منه😢قدر این روزها رو بیشتر بدون

کی میری خونت پس زیاد نموندی بنظرت؟ من ۱۵یا ۲۰ روز اینا میمونم خونه مادرم‌

خب بروخونه دیگه.نگران نباش دوسه روزبغلش کنی کنارت بخوابونیش ازت جدانمیشه