۹ پاسخ

خدالعنت کنه این افغانیارو برن گم بشن کشورشون

تو اینستا دیدم گفتم الکیه پس راست بوده خداروشکر که پیداشده هرچی افغانی هس تو ایران پرشده برن گمشن از مملکت ما

من میشناختمش این چند شب یک لحظه از فکرم بیرون نرفت خدایا شکرت چقدر حضرت رباب قسم داد

آره خداروشکر منم تی وی دیدم فقط اونجاش که بابای بچه به حالت سجده رفت پای مأمور بوسید بعدشم دستشو بوسید 😭چی کشیدن بیچاره ها این بیس روز...

وای پدر مادرش چی کشیدن

واقعا چ جوریه دزدیده بودت، کجای تهران عزیزم

چجوری پیدا شده؟
مادر و دختره رفتن بالاخره تحویل پلیس دادن؟
پلیس چجوری میخواد پیدا کنه

چجور دزدیدتش

خداروشکر واقعا

سوال های مرتبط

مامان گیسو تو دلی🤰🏼✨ مامان گیسو تو دلی🤰🏼✨ هفته بیست‌ویکم بارداری
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
مامانا در جریان دختر من که هستید خیلی شرمندم که دائما تاپیک میزارم اینجا همتون رو اذیت کردم ببخشید😔😔ولی میگم شاید فرجی بشه یکی بتونه کمکم‌کنه دخترمو ۳ ماهه کاردرمانی و گفتاردرمانی می برم حرف زدنش خیلی حیلی بهتر شده مثلا امروز باباش اومد خونه گفت بابا امیر سلام خوبی به خدا قسم دختر من حتی یه ‌کلمه هم حرف نمی زد خداروشکر پیشرفتش خوب بوده درکش خوب بالا رفته امروزم روز ۴ ام که دارم از پوشک میگیرمش ولی ترس داره از جیش کردن چه خودم سرپا بگیرم چه تو قصری بزارم چه تو دستشویی چه تو کمکی توالت فرنگی در هر حالت هر صورت میگه مامان ترسم ترسم دست و پاش می لرزه دیروز گریه هم افتاد 😭ولی همکاریش عالیه دیگه از بس گفتیم‌نباید تو خودت جیش کنی خیلی خودشو نگه میداره صبح که بلند شد تا دوساعت بعدش خودشو نگه داشت تا بالاخره تو شلوارش کرد به شدت از جطش کردن تو دستشویی و اینجور جاها می ترسه تو حمام پر از اسباب بازیه شعر و قصه براش می خونم‌ تشویقش می کنم کلی فیلم از تو گوگل براش گرفتم مرتب براش میزارم ۸ ماهه خواهرش جلو چشنش تو دستشویی جیش می کنه ۳ ماهم هست که روزی یکی دوبار می بردمش تو دستشویی خودم جلوش بارها حیش کرد ولی هیچ کدوم از این کارها موفقیت آمیز نبوده و در نهایت میگه می ترسم صبرمو خیلی دارم بالا می برم به هیچ وجه گفتم تسلیم نمیشم حتی همه جای خونه رو رو فرشی و ملافه و پتو انداختم که کمتر نجس بشه قید همه چی رو زدم واسه بچم بعد امروز فهمیدم که ترس داره و میگه می ترسم به نظرتون کاردرمانش می تونه براش کاری بکنه ؟؟؟می خوام امروز بهش بگه که بچم از جیش کردن تو دستشویی اینا می ترسه به نظرتون فایده داره
فقط توروخدا حلالم کنید خستتون کردم با تاپیک هام به خدا دیگه خجالت می کشم از تاپیک گذاشتن 🤭
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
سلام مامانا یه چیزی می خوام بگم یه چیزی خیلی خیلی مهمه پای آینده ی بچه هاتون وسطه هرکی این تاپیک رو میبینه رد نشه و حداقل بخونه دیروز که بچه هامو بردم گفتار درمانی یکی اونجا دوقلوی ۵ ساله داره یکساله که میاردشون گفتاردرمانی مامانش می گفت حرف زدنشون بهتر شده فقط هردفعه قاطی می کنند یا فعلا رو جابه جامیگن یه کمی هم تلفظشون مشکل داره که همچنان دارن میان کلاس تا خوب بشن بعد می گفت امسال میرن پیش ۲ بعد مدرسشون نزدیک بوده قبولشون نکنند و گفتن باید نامه از آموزش پرورش بیاری ممکنهبچه هاتون مدرسه ی استثنایی برن خلاصه اینان دیگه ناراحت تا اینکه گفتاردرمان بچه ها نامه میده که اینا فقط تلفظشون مشکل داره که اونم مشکلی نداره میگفت حلاصه با هزار بدبختی ثبت نامشون کردم خلاصه به من گفت حتما جدی بگیر اگه حرف زدنشون خوب نباشه قبول نمی کنند می خواستم اینو بگم اگه بچه هاتون تو حرف زدن لکنت دارن یا مشکل دارن حتما پیگیری کنید حتی شده ۶ ماه ببرید تا خوب خوب بشه حرف زدنشون اگر نه واسه مدرسه به مشکل برمی خورن خودتون نی دونید که هیچکدوممون دوست نداریم مدرسه ی استثنایی برن بچه هامون پس همه جدی بگیرید به خصوص مانان امیر علی که من خودمو کشتم برات این بچه رد هرجور شده ببر گفتار درمانی وقت زیادی نمونده تا سال دیگه باید راه بیافتن امیدوارم گوش کنید و جدی بگیرید حرفامو به خدا از خودم نمیگم
مامان نازدونه مامان نازدونه ۴ سالگی
خواستیم بریم پارک دخترم بازی کنه ماهم حال وهوامون عوض شه بدار اعصابم خرد شد چرا بچه من با بقیه بچه ها متفاوته اینقدر تو پارک وقتی بقیه بچه ها می دون کنار دخترم رد بشن این یه حالت ترس داره که خودم می فهمم وایمیسته با احتیاط اونا میان رد میشن میرن سرسره بعد میگف از سسره بزرگ دستمو بابا بگیره اونم چند بار گرفت بعد گفتیم حالا خودت بیا باباش پایین سرسره و استاد منم کنار اومد گریه کرد بعد عصبی بشه مارو میزنه باباشو زد جدیدا هم میگه خر یاد گرفته اونم گفت بریم اومدیم از بچگی هم همیشه بردیم پارک اکثرا میگف نمی خوان زیاد بچه باشه اونجا وقتی خلوته خوب بازی می کنه چکار کنم نمی دونم چرا این طوریه یه مادری گف چه بچه سوسول بعد گف بچه را سوسول بار آوردن ولی دختر من خیلی کارهاش مستقل انجام میده خیلی مهارت داره مثلا نقاشی پازل ساختمان یه چیزای جالب طراحی می کنه تو مهمانی ها با بچه های آروم خیلی خوب بازی می کنه اما یه بچه شیطون داریم با اون راه نمیاد
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
چند روز بچه ها هی می گفتن بریم پارک پارک پارک گفتم‌بتشه صبر کنبد جمعه می برمتون چون روزای دیگه نمی تونستم دیشبم مهمون بودیم تا امشب به شوهرم گفتم پا شو ببریمشون پارک نزدیک خونه مامان اینا اونجا پارکش عالیه کلی وسیله بازی داره گفت باشه رفتیم دنبال مامانم رفتیم پارک ما سه تایی نشستیم بچه هارو فرستادیم بازی کنند ده دقیقه اولش بیشتر بازی نکردن 😑🙁بعدش رفتن نشستن رو سرسره ها پایین نمیومدن بچه ها پشت سرشون منتظر موندا بودن پدر و مادرشونم کنارشون هرچی من و شوهرم داد می زدیم که بیاین پاین این دوتا فقط نشسته بودن بچه هارو نگاه می کردن تا با زور آوردمشون پایین دلوین که باحیغ آوردمش گفتم فکر کردی پارک رو خریدی اینجا هم زور میگی به مردم 😑خلاصه دوباره رفتن بالا یه دختر گنده نره خر اوند که قشنگ ۲۰ و خورده ای سالش بود برعکس خوابیده بود رو سرسره لنگش تو هوا بعد ماهلین اومد بیاد پایین نزدیک بود پاش بخوره تو صورت ماهلین 😑مامانم پا شد رفت به دختره گفت خواهشا بلند شید از اینجا نزدیک بود کفشت بخوره تو صورت بچه این چه وضعشه 😑خلاصه گفت پارک واسه همه اس گفتیم بله نه واسه تو اینح ری اومدی لم دادی رو سرسره خلاصه همون شد همون این دوتا دیگه اصلا نرفتن بازی کنند خورد تو ذوقشون هرچی گفتیم برید بازی کنید دیگه اومدن چسبیدن به من باز نق و غر و دعوا🥴گفتم خدا وکیلی من اینجا آسایش ندارم یه دودقیقه باز بازی کرد دلوین بعد اومد گفت من شام می خوام گشنمه هیجی یکساعت نشده پا شدیم رفتیم شام بگیریم 😑😑گفتم به من نیومده یک ساعت بیام بیرون مغزم تو آرامش باشه یا باید از دست مردم کاراشون حرص بخوریم یا از دست این دوتا یک هفته بود هی می گفتن بریم پارک آخرشم ده دقیقه بیشتر نشد اومدن چسبیدن به من 😑