سلام خانم های گل ممنونم از همه تبریک خانوم مرسی از همه که بهم زنگ زدین شرمنده جواب ندادم
من ۵صبح ۲۷تیر کیسه آبم کلا پاره شد توی ۳۶هفته و چهار روز و کلی ازم آب ریخت همراه با خون اومدم بیمارستان چمران چون چشمم به مامانم رفت که گفت من بعد پاره شدن کیسه آب دو ساعت بعد زاییدم اومدم چمران اما یه قانونی داره که اگر نتونی تا ۲۴ساعت زایمان کنی بعد میبرن سزارین
من هم کاملا ترسیده بودم گفتم یا شانس و یا اقبال از ۶و نیم صبح آمپول فشار زدن بهم تا ۴ صبح فرداش حدود ۷ تا آمپول فشار خیلی اذیت شدم دهانه رحمم از سه سانت بیشتر باز نشد و چون بچه توی خشکی بود دکتر بهم ۲۴ساعت وقت داده بود و این که انقباضات دردهای زایمانم خیلی خیلی زیاد بود گفت مربوط به ۸،۹ سانته اما دهانه رحم باز نشد توی ۲۴ساعت
توی آخرین نواز درد ضربان قلب بچم افت کرد که ساعت ۴ و نیم زنگ زدن دکتر و دکتر اومد و سزارین شدم ۵:۴۳دقیقه ۲۸تیر ماه فسقل من به دنیا اومد و هنوز هم بیمارستانم و میگن دیگه کم کم ترخیص میشم
ممنونم از همگی و دعاهای قشنگتون 😍😍😍😍😍

۱۷ پاسخ

اخی عزیزمممم🥺😍😍 پس روزی ک من سز کردم تو هم کردی
دقیقا منم چمران سزارین کردم ساعت ۱۱ صب ۲۸ تیر😍 فکر نمیکردم باهم تو ی روز و یجا زایمان کرده باشیم😂😍

وزنت بالا بود مشکلی نداشت راحت بودی خطر نداشته راه رقتی

به به بالاخرع زایمان کردی ب سلامتییی مبارکاااا عزیزم

مبارکه عزیزم انشاالله قدمش خیر باشه🩷

فرقانی دکتر خوبی نیست از نظر من .به هرحال خداروهزاربار شکر که به سلامتی پسرتو‌بغل گرفتی گلم خداروهزاربار شکر

این همه آمپول فشاربرای توکه فشارتم بالا بوده واقعا که جهت دکتری چه بیمارستان بدی

بایدسز میکرد چرااین همه دردکشیدی عزیزم خب حالا خدایاهزارمرتبه شکربرای شاه پسر طبیعی راحت یاسز

سلان عزیزم تبریک میگم خوش قدم باشه...وزن فسقلیت چقد بود؟؟

مبارکه از بیمارستان راضی بودی منم میخام برا طبیعی برم چمران لطفن بگو چجوریه دکتراش خبع خوب رفتار می‌کنن؟من خیلی میترسم

مبارک باشه دکتر کی بوو؟؟

مبارکت باشه عزیزم
اینکه کیسه زود پاره میشه تخرکت زیاد بوده؟

مبارک باشه. تو ک گفتی قراره سزارین بشی

خیرش رو ببینی عاقبت بخیر بشه در کنار شما 🥰 مبارکتون باشه

مبارک باشه ایشالله که درکنار عشق پدرومادرش قدبکشه

دردت زیاد بوده و امپول فشار بهت زدن چه دکتر بدی امپول برای کسی که درد ندارع

سلام مبارکههههه
مگه نگفتی نامه سزارین گرفتی چرا ندادی نامتو

مبارکت باشه 😍

سوال های مرتبط

مامان آنیسا و یسنا مامان آنیسا و یسنا ۳ ماهگی
خانمایی که پا به ماه هستین بیاین براتون از زایمان طبیعیم بگم من روز پنجشنبه ۴/۵رفتم بیمارستان برا ان اس تی طبق پریودم دیگه چهل هفته کامل بودم ولی طبق ان تی ۳۹هفته و ۴روز از شانس خوبم اون روز دکتر خودم شیفت بود اول ماما معاینه کرد گفت یه فینگری نمیشه با آمپول فشار زایمان کنی دکتر خودم اومد گفت بزار منم معاینه اش کنم با معاینه ی تحریکی دهانه رحمم رو دو فینگر کرد که خیلی درد داشت گفت باید بستریش کنید دهانه رحمش یک سانت نیست دو سانته و چون ۴۰هفته است پس بستری بشه من ساعت ۸شب روز پنجشنبه بستری شدم و آمپول فشار بهم وصل کردن ولی هیچ دردی نداشتم و هرچی معاینه میکردن دهانه رحمم همون دو سانت بود تا صبح دکترم بهم آموزشای باز شدن رحم رو میگفت ولی هرچی تلاش کردم درد زایمانم شروع نشد دیگه روز بعد که دکتر بعدی شیفت رو تحویل گرفت دوز دارو رو بیشتر کرد و من بلاخره از ساعت ۱۰دردم شروع شد ولی خیلی کم و با فاصله ی دو دقیقه ای کم کم دارو اثر میکرد و تا ساعت دوازده کیسه ی آب بچه پاره شد من با انقباض هام زور زدم و بچه هم کمک کرد تا کیسه ماره بشه ساعت دوازده بود دردای شدید شروع شد هربار دو سه تا نفس عمیق میکشیدم و یه زور محکم میزدم ساعت یک و نیم زایمان کردم و این درد سخت تبدیل شد به یک شادی از ته دل وقتی دخترم رو دیدم همه دردام از یادم رفت ۵/۵/۱۴۰۳
مامان ترنم مامان ترنم روزهای ابتدایی تولد
سلام خانما من اومدم با تجربه زایمانم
سشنبه صبح رفتم بیمارستان که بستری بشم برای تزریق آمپول فشار چون دکترم بهم ختم بارداری به علت رشد کمه بچه داده بود ساعت ۷ نیم بستری شدم ۸ تزریق شروع شد اولش دردش اصلا خیلی قابل تحمل بود و یه ساعت بعدش دردا شدید شد من هنوز تازه یه سانت باز بودم دخترا شده باشه پول قرض بگیرید ولی بیمارستان دولتی نریددددددد شیفت عوض شد یکی از ماما ها به دکترم گفت کخ اگه من تا پایان شیفتم ۵ سانت بکنم تشویقی بهم میدی دکترم گفت آره و عذاب من شروع شد و بهم ورزش نمی‌داد فقط معاینه می‌کرد دردام خیلی بیشتر شده بود ولی شکمم بالاش سفت پایین شل بود دیگه اخرای شیفتش بود که اومد گفت دکتر گفته کیس ابتو باید پاره کنم کیسه آبم رو پاره کردن که ببین بچه مدفوع نکرده باشه دردام هی بدتر میشد نه بهم اپیدورال میدادن و نه من پیشرفت آنچنانی داشتم و هرچی به دکترم میگفتم توروخدا سزارین کن میگفت بچت کوچیکه میتونی دیگه تا ساعت ۸ نیم من مرگ جلو چشمم دیدم که شکمم سفته و فشار میاد به لگنم و خونریزی داشتم ماما اومد گفت فشار نیار که رحمت پاره میشه گفتم بخدا خودش فشار میاد نوار قلب گرفت گفت قلب بچمم افت کرده که چون دکترم نبود کاری براش پیش اومده منو سپرده بود دست یه دکتر دیگه که زنگ بزنن به دکتر دوم
مامان پویان مامان پویان ۷ ماهگی
سلام‌دوستان من ششم زایمان کردم و خواستم‌تجربه مو بگم
من از اول قرار بود سزارین اختیاری بکنم اما خب نظرم‌ماهای آخر عوض شد و رفتم‌برا طبیعی
روزی که دردم‌گرفت ساعت ۷ صبح پنجم بود که کم کم‌میگرفت و ول میکرد بصورت منظم تا ساعت ۴ درد داشتم‌زیاد نبود که امونمو ببره کم بود موندم یذره تو خونه درد بکشم بعد برم
ساعتای ۴ دیگه رفتم‌بیمارستان خیلی شلوغ بود و تا ۱۲ شب اونجا کارامو انجام‌دادم با ۳ سانت ساعت ۱ شب بستری شدم
رفتم‌زایشگاه پیاده روی کردم کمی بعد هی معاینه کردن گفتن‌باز نشده هی موندم کم کم دردام بیشتر میشد و منم کم کم آه و ناله ی بیشتر
تا اینکه تو معاینه ساعت ۵ کیسه م پاره شد دیگه دردام خیلی زیاد شده بود و رحمم هم هنوز باز نشده بود کم کم آمپول فشار میزدن من هی درد میکشیدم و داد میزدم دهانه رحمم هم بسته بود ۳ یا ۴ سانت بود
خلاصه بگم‌سخت ترین شب زندگیم بود هر کس با من اومد یا بعد من اومد بچه ش بدنیا اومد و رفت الی من داشتم رسما میمردم تنها کسی که تو اون زایشگاه گفتن همراهَ بیاد بالا پیشش من بودم مامانم اومد پیشم یکم قوت قلب بود برام اما دردی دوا نشد و دردام بیشتر میشد هر لحظه با اینوه زور میزدم‌بچه بیاد نمیومد بیرون دیگه تا صبح فردا همینجوری بودم هم گرسنگی هم خواب هم درد بهم بد جور فشار آورده بود دیگه جون نداشتم‌زور بزنم من از اون موقع بستری تا ساعت ۴ و خورده ای بعد از ظهر روز بعد درد کشیدم .
مامان حسین🥹🫀 مامان حسین🥹🫀 ۸ ماهگی
سلام سلام مامانا اومدم تجربه زایمانمو بگم 😁
من ساعت ۶ صبح ۱۴۰۲/۱۲/۰۲کیسه آبم پاره شد توی ۳۶ هفته و ۴روز بودم‌بعد توی ۳۰ هفتگی هم دو دوز آمپول ریه زده بودم. و ی حجم خیلییی زیاد آب ازم خارج شد پس کاملا مشخصه کیسه آب با ترشح معمولی انقدر استرس نداشته باشیدددد و با هر ترشح توهم کیسه آب نزنید .
بعد اومدم توی گهواره سوال کردم که تا کی وقت برم بیمارستان بعضیاا همچین می‌ترسندن ادمو که بدو برو دیرم شده و... گفتم الان برم درجا برش میدارن بچه رو . در حد دو ساعت دوش گرفتم و وسایلمو جمع کردم و ساعت ۸ رفتم بیمارستان و بستری شدم و دهانه رحمم بسته بود دکتر بهم گفت اگه تا ۱۲ ساعت بعد دهانه رحمت باز نشه بچه رو در میاریم اکه باز بشه که وایمیستیم طبیعی زایمان کنی .تا ساعت ۶ عصر که تقریبا ۱۲ ساعت شده بود اومد معاینم کرد و گفت ۳ سانت باز شدی و باید طبیعی زایمان کنی تا قبلش درد داشتم با فاصله و قابل تحمل بود از ساعت ۷ تا ۹ دردام شدیدددد شد و دیگه یهو اومد معاینه کرد و گفت فول شدی و سریع بردنم اتاق مخصوص حدودا ساعت ۲۲:۱۰دقیقه بچمو بدنیا اومد و خداروشکر مشکلی هم نداشت و تو دستگاه نرفت .
اینم از زایمان من
سوالی داشتید بپرسید
مامان حسنا مامان حسنا ۶ ماهگی
😍تجربه زایمان من 😍
سلام مامانا من دیروز ۱۳اردیبهشت سال ۱۴۰۳ساعت ۲:۲۰دقیقه دختر کوچولوم بدنیا اومد
قبل از هر چیزی بگم که فقط خودتون میتونید به خودتون کمک کنید با ورزش و پیاده روی که خیلی مهمه
من ساعت پنچ صبح وقتی بستری شدم دهانه رحمم دو سانت بود بدون هیچ دردی رفتم بعد از اینکه قرص فشار بهم دادن کیسه آبم پاره شد ساعت هشت کم کم دردام در حد پریودی شروع شد که قابل تحمل بود بعد از دو ساعت ماما معاینه کرد گفت داری میشی سه سانت بازم دیگ ساعت ده به بعد دردام زیاد شد که بلاخره با تکنیک تنفس ماساژ روغن که همراهم باهام بود تا ساعت یک تحمل کردم بعد ماما اومد گفت هنوز چهار سانت نشدی دیگ داشتم نا امید میشدم اخه خیلی درد داشتم بلند شدم با هر توانی که داشتم ورزش ،ماساژ،کیسه اب گرم خودمو اروم میکردم اما نمیشد که آخرش گفتم فقط بیاید بی حسی که از کمر کنید که اپیدوراله ماما اومد گفت یه نیم ساعت تحمل کن میایم که نیم ساعتتش شد یک و نیم ساعت دیگ از تحملم خارج شد وقتی اومد معاینه کرد گفت تو که داری زایمان میکنی دیگ نیاز نداری و دکترمو خبر کردن تا دکتر اومد دیگ با دو تا زور زدن بچم بدنیا اومد خودمم باورم نمیشد که یهو از چهار سانت رسیدم به ده سانت فقط یاری امام علی و حضرت زهرا و اهل بیتش بود که من تونستم راحت زایمان کنم ❤️😍