۸ پاسخ

مگه مادر شوهرم قراره به داد عروسش برسه؟؟؟؟؟!!!! 🤔🤔😅😅من جات باشم نمیرم سلامتی بچه از ناراحت شدن هر کسی مهم تره

بذار بهش بر بخوره فدات
اصلا نرو

مادر شوهر من ک هیچ نیومده نوه اش ببینه تا الان 🤣 برن ب درک سیاه

بر بخوره فدات شم یه بار بربخوره تا دیگه نگه
هر حرفی رو میخوای بهشون بزنی با خنده بزن
بگو وای مامان جان میترسم پناه مریض بشه
یا بگو آخیییییی کی به داد ما رسید
اصلا هم بهونه نیار چون بهونه بیاری بدتره
آخه والا هیچ کاری برا آدم نمیکنن کرور کرورم انتظار دارن

مهم نیست بر بخوره
تنها ک نیست پسرش باهاشه

عزیزم دلم سلام خوبی چی بگم دست این نفهما گرفتار شدیم بچت خوب شد؟

بزار بربخوره به تو چه ربطی داره بچه های خودشو ور داره ببره کی به تو نگاه کرده که الان ازت توقع داره که همراهش بری😒

بگو نمیام مربضم

سوال های مرتبط

مامان حامی مامان حامی ۱۱ ماهگی
سلام مامانا من اومدم بگم که این چند روز چجوری گذشت...
اون روز که گفتم پسرم داغه بهش استامینوفن دادم شیاف گذاشتم پاشویه کردم پیاز گذاشتم کف پاش با گلاب و ختمی پاشویه کردم اصلا هیییچ تاثیری نداشت همینجور تبش می‌رفت بالا...
دکترشم عصر نوبت داده بود بهم دیگه بردم پیش دکتر عمومی گفت بازم شیاف بزار شیاف دومو که گذاشتم اسهالش شدیدتر شد بالا هم میورد.
دیگه مجبور شدم بردمش اورژانس اونجا با بدبختی یه سرم بهش وصل کردن تبش اومد پایین... تا دیروز عصر دارو گرفت که رگش بسته شد و گفتن باید باز ازش رگ بگیریم...
دقیقا یک ساعت بچه جیغ کشید و هق هق کرد ۱۵ بار سوزنو کردن تو بدن بچه و در آوردن آخرش بعد یه ساعت گفتن بیا ببرش یکم آرومش کن باز بیارش که دیگه شوهرم عصبانی شد و بچه رو برداشت گفت مگه بچه من موش آزمایشگاهیه که شما اینجوری سوراخ سوراخش کنین... یه برگه دادن بهمون امضاش کردیم بچه رو برداشتیم و اومدیم کرمان...
آخرشم که داشتم میومدم پرستاره گفت فکر کردین کرمان خیلی خوبه این بچه اصلا به اونجا نمی‌رسه تو راه تشنج می‌کنه.. یه استرسی بهمون داد که یه راست از بیمارستان اومدیم سمت کرمان.
نزدیک بیمارستان راضیه فیروز که شدیم رفتم تو سایت یهو دیدم دکتر صاحب الزمانی یه نوبت کنسلی داره دیگه سریع بردمش پیشش...
گفت این بچه با این دست و پای سوراخ سوراخ که اصلا نمیتونه سرم بگیره دیگه واسه همین بهش دارو خوراکی داد گفت نیاز نیست ببریش بیمارستان... الانم خداروشکر با همون داروها حالش خیلی بهتر شده.