پارت دوم
خب من یکشنبه عصر بود که از دکتر اومدم و کلی استرس داشتم به خاطر این دفع زیاد پروتئین و باید تا چهارشنبه صبر میکردم برا دکتری که دکترم معرفی کرده بود ۲شنبه ۳شنبه هم هم تعطیل بود من دیگه از اسنپ یه ویزیت آنلاین گرفتم که بهم چیری نگفت گفت باید سونو کلیه انجام بدی و برام نوشت منم دیگه گفتم خوبه فردا یه جایی پیدا کنم برم سونو چون احتمالا پیش اون دکتر کلیه هم که میخوام برم اونم سونو میخواد دیگه شبش درست نخوابیدم و کلی استرس داشتم هی دنبال جایی بودم که باز باشه روز تعطیل و اینا دیگه صبح که بیدار شدیم من یکم صبحونه خوردم گفتم یکم کم تکون میخوره بچه البته پیش میومد که کلا کم تکون بخوره دیگه ولی شوهرم گفت که بریم همون بیمارستان سینا که قرار بود زایمان کنم که احتمالا سونو هم داره توی راه هم یه آبمیوه خوردم ولی همچنان خیلی کم تکون خورد ولی من میگفتم اوکیه شاید خوابه دیگه تا رسیدم بیمارستان پرسیدم گفتن سونو که نیست بعد شوهرم گفت برو تست بده خیالمون راحت بشه من همچنان مردد بودم دیگه رفتم زایشگاه گفتم میخوام تست بدم کم تحرکی گفت از کی گفتم از صبح !

۰ پاسخ

سوال های مرتبط

مامان mehrab مامان mehrab ۴ ماهگی
سلام من اینقدر تجربه زایمان بقیه برام مفید بوده که دوست دارم تجربه خودمو هم بگم ایشالا همت کنم کامل تعریف کنم
اول اینکه من ترجیحم زایمان طبیعی بود سونوی آنومالی بچه سفالیک بود بعد دقیقا حس میکنم دقیقا شب قبل از سونوی وزن و تعیین وضعیت چرخید و بچه بریچ شد و وزنش هم ۱۸۰۰ بود توی هفته ۳۴ دکتر گفت وزنش نرماله ولی خیلی درشت نیست احتمالا حدود ۳ کیلو بشه موقع زایمان و تاریخ سزارین هم گفت میتونه ۵/۵ باشه!! حالا من دنبال زایمان طبیعی که چیکار کنم طبیعی بشه دکتر تاریخ سزارین داد!!
من دیگه از اون به بعد همش استرس زایمان سزارین داشتم ولی از طرفی هم گفتم خیلی روش اصرار نکنم هرچی خیر و صلاحه بشه
بعد من دیگه از ماه هشتم پاهام و اینا شروع به ورم کرد حالا دقیق نمیدونم از کی که همه میگفتن طبیعیه و ما کفش مردونه میپوشیدیم و دمپایی و ایناو... منم گفتم حتما طبیعیه دیگه تا این که هفته ۳۶ که رفتم دکتر گفتم پاهام خیلی ورم داره گفت تا مچ طبیعیه گفتم ساق پام هم یکم ورم داره چک کرد گفت آره یکم ورم داره حالا برای اینکه خیالمون راحت بشه آزمایش دفع پروتئین مینویسم برات(واقعا ورم پا رو خواهشا جدی بگیرید لزوما همیشه طبیعی نیست) جواب آزمایش فردا صبحش آماده شد که مثبت شد دیگه آزمایش ۲۴ ساعته دادم و خون که چند روز بعدش دقیقا روز قبل تاسوعا(یکشنبه) اومد که نوبت دکتر هم داشتم و دفع پروتئینم خیییلی بالا بود و دکتر گفت که چهارشنبه برم دکتر کلیه و سونو برای تایید بریچ بودن و نامه برای بیمارستان بهم داد و گفت که احتمالا هفته دیگه باید زایمان کنی
مامان 🎀Asra🎀 مامان 🎀Asra🎀 ۴ ماهگی
خب خب من اومدم بعد 22 روز از تجربه زایمانم بگم 😂

من 38 هفته 2 روز زایمان کردم اونم طبیعی
من برای شنبه سونو داشتم سونو واسه وزن بچم از چهار شنبه حرکت نداشت شبش کلی چیز شیرین خوردم مثل بستنی آب قند...... بعد این همه تلاش یه تکون خیلی ضعیف خورد دیگه شبش خوابیدم ساعت 9 اینا گفتم بزار سونو شنبه رو پنجشنبه برم که ببینم چرا تکون نمیخوره هم برا وزنش رفتم سونو منو سونو کرد اینو بگم از دیشب که تکون خورده بود دیگ حرکتی نداشت سونو کرد منو بعد گفت همه چیش خوبه وزنش 2900 فقط بند ناف یه دور دور گردنشه بدون فشار گفت حتما برو پیش دکترت سونو رو ببینه منم از همونجا رفتم بیمارستان آخه دکترم نبود رفتم بیمارستان ثامن دکترم اونجا بود بعد رفتم زایشگاه سونو رو نشون دادم گفت باید نوار قلب بگیری ازم گرفتن بعد گفت باید بری سونو فیزیکال بعد رفتم سونو که بهم گفت خونرسانی به جفت متوقف شده وزن بچه 4 هفته عقبه یه دور بند ناف دور گردنشه وزنشم 2500 این سونو رو همون روز رفتم ساعت 3 بود بعد گفتم من صبح سنو بودم بهم نگفته این چیزارو ب تازه بگم که بخش زایشگاه بهم گفتن اگه سونو بیوفیزیکال مشکل داشت بیا اگ نداشت برو که از مرده ک سونو کرد پرسیدم گفت برو علان بیمارستان رفتم نشون دادم سونو رو گفتن ما به این سونو کاری نداریم
مامان mehrab مامان mehrab ۴ ماهگی
پارت ۳
گفت الان که صبحه (ساعت نه و نیم بود) ولی دیگه گفت باشه گفتم آبمیوه هم تو راه خوردم گفت پس برو بخواب تا بیام دیگه اومد تست بگیره گفت بچت iugr گفتم نه دکتر فقط گفته درشت نیست دیگه تا تست گرفت گفت که خوب نیست و یکنواخته زنگ زدن به دکترم گفته بود سرمی چیزی بزنم و دوباره تست بگیرن سرم زدم و دوباره تست گرفتن گفتن تکونش چطور بود گفتم بد نیست باز دوباره با دکترم تماس گرفتن و در طی این تماس به نتیجه رسیدن که زایمان کنم !! تست خیلی ضربان جالب نبود ( دقیقا ۳۷ هفته بودم )
دیگه یهویی برام لباس آوردن گفتن طلا اینا دارم دربیارم اون وسط هی دستشویی داشتم به خاطر سرم ها به شوهرم گفتم برام سرجی فیکس و کاور توالت فرنگی بخره چون هنوز نخریده بودم ولی کیف و اینام خداراشکر آماده بود دیگه شوهرم اومد یه سری برگه اینا امضا و انگشت زدم لباس هامو عوض کردم خداراشکر یه خانم خیلی مهربونی هم اونجا بود خدا خیرش بده خلاصه دیگه یه شنل بهم پوشوندن و با ویلچر بردنم اتاق عمل با شوهرم
مامان ایلیا💙🤰🏻 مامان ایلیا💙🤰🏻 ۲ ماهگی
تجربه زایمان:
یکم شهریورماه که روز تولد خودم بود نوبت دکتر گرفتم تو شهرمون که برام نوارقلب بنویسه اخه دکتر خودم راهش دوره نمیتونستم برای یه نوار قلب کلی راه برم... خلاصه رفتم پیش دکتر همینجوری رندوم گفت سونو هاتو هم بده ببینم.. سونو هامو که نشونش دادم گفت وااای وزن بچت خیلی کمه به نظرم هفتت برای ختم بارداری مناسبه(37 هفته و 3 روز بودم) نامه داد گفت من مینویسم برات ختم بارداری برو هربیمارستانی پرونده داری دکتر تایید کنه زایمان کن...
اومدم خونه درد هم یکم داشتم پنج شنبه بود گفتم حالا که دیگه صبر کردم این دوروز هم بمونم شنبه برم اخه گفتم راهم دور بود...
شب قبل زایمان تا صبح درد و انقباض منظم داشتم یک لحظه هم نخوابیدم...
صبح شنبه با وسایلای نی نی راهی شدیم ولی امیدی نداشتیم به زایمان اخه دکتر خودم معمولا تا 40 هفته و اینا نگه می‌داشت مریضاشو.. به منم گفته بود چون کم خونی داری باید طبیعی زایمان کنی کمتر خون ازت بره... بقیش تو تایپیک بعدی میزارم🌺❤️
مامان جوجه رنگی 💙 مامان جوجه رنگی 💙 ۲ ماهگی
تجربه زایمان
من روز 24شهریور که بر اساس انتی میشد 36هفته6روز ساعت 11 دل درد و کمر درد پریودی گرفتم چون همیشه دل درد و کمر درد داشتم زیاد برام مهم نبود ولی هر چقدر وایسادم تا خوب بشه نشد حتی بدترم شدم دیگه با مادر شوهرم رفتم بهداشت تا ببینم چرا اینطورم رفتم پیش ماما حالاتم رو ازم پرسید منم توضیح دادم براش
علایمم حالت تهوع و دل درد و کمر درد و ببخشید میگم اسهال بود دیگه یه نامه ارجاع بهم داد که سریع برم بیمارستان دیگه رفتم پیش دکتر ولی اون گفت اینا علایم خطر نیست دیگه اومدم خونه ولی خب رفت و آمد بهداشت پیاده روی کردم تا شاید یکم آروم شم دیگه مامانم اینا با عمم اومدن که با هم بریم بیمارستان منم یه دوش گرفتم و بقیه ناهار خوردن دیگه مادر شوهرم زنگ زد به شوهرم تا از سر کار اومد دیگه دردم داشتن بیشتر میشدن رفتیم بیمارستان تامین اجتماعی رفتم اتاق معاینه و گفت 1سانت بازی بعد یه آزمایش و سونو نوشت گفت برو انجام بده دیگه من آزمایش انجام دادم ولی سونو باید میرفتم بیرون دیگه رفتم باز معاینه شدم 1.5سانت بود دیگه دردم شد هر 4 دقیقه بعد دیگه رفتم پیش دکتر سهیلا اکبری و یه سونو ازم کرد
مامان نوا مامان نوا ۲ ماهگی
مامان خانم لوبیا مامان خانم لوبیا ۲ ماهگی
مامان علی و فاطمه🩷🩵 مامان علی و فاطمه🩷🩵 ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی موخواید 🤪
به نام خدا
اونایی که جز دوستامن میدونن که من چقدر بی طاقت بودم واسه اینکه زایمان کنم‌ ازون روزی که متوجه شدم دیگه بند ناف دور گردن فاطمه جانم نیست دکتر بهم گفت دیگه پیاده روی کن از روزی یک ساعت تا سه ساعت بهم ۲۰ تا شیافم داد که هر شب بزارم
بهمم گفت شربت زعفرون بخور که نخوردم ولی گفت خاکشیر و کاسنی بخور اونارو هر روز یه لیوان یا دولیوان میخوردم این اوخرم زعفرون میریختم توش و یا علی مدد
به تجویز خودمم دوتا کمپوت آناناس خوردم و رابطه بدون جلوگیری ام در حده ۴یا۵ بار داشتم
دوش میگیرفتم و زیر دوش یه ده تایی اسکات میزدم کل کارایی که این مدت کردم اینا بود به علاوه پیاده روی روزانه که خیلی خوبه
یه بار که حرکات نی نی کم شده بود رفتم بیمارستا نوار دادم خوب بود معاینم کرد حدودا دوسانت بودم که گفت کم کم دیگه دردات شروع میشه اومدم خونه دیگه هر چی درد داشتم با معاینه دیگه کلا برطرف شد هیچی دردی نداشتم چند روز گذشت دیگه طاقتم تموم شده بود پیش دکتر خودمم نرفته بودم برا معاینه دیگه گفتم بزار برم بهش یه رویی بندازم ببینم بهم ختم بارداری میده دیگه رفتم مطب تا دیدم گفت تو هنو نزاییدی قربونت اون دلت منم شروع کردم به اه و ناله که خسته شدم بریدم دیگه نمیتونم بهش گفتم رفتم بیمارستان معاینه شدم گفته دوسانتی ولی هیچ دردی ندارم که مربوط به زایمان باشه
گفت برو بخواب تا بیام تحریکت کنم رفتم لباسم و دربیارم دیگه دیدم اع لباس زیرم به اندازه یه انگشت اشاره دایره ای شکل خیسه دیگه گفتم احتمالا ترشحه
دیگه اومد معاینه کرد و گفت سه سانتی و بعدش تحریکی انجام داد و گفت بلند شو دیگه پوشیدم و رفتم بیرون گفتم دیگه نمیتونم میخوام زودتر دنیا بیاد خیلی اذیتم