۱۱ پاسخ

آره عزیزم طبیعیه من که خودمو بستم به چایی و قهوه و نسکافه..همش هم تو خونه تنهام حوصله بیرون هم ندارم یعنی سخته میگم ولش کن نرم بهتره هیچکس هم نیست یه سر بهمون بزنه
خیلی سخته دست تنها
حتی نمیتونی یه دوش بگیری یا حتی دستشویی بری
فیلم و سریال دیدن شده آرزوم یک ساعت خواب راحت میشه آرزوت
اماااااا وقتی دخترت بزرگ شه میشه مثل رفیقت اونوقت خستگی این روزها از تنت درمیاد

منم اینقدر خسته میشم حاضرم بمیرم اما هرگز از بچم بدم نیومده گاهی میگم از دوست داشتن زیاد دلم میخاد دوباره بکنم تو شکمم،،؟از وقتی هم بدنیا اومده همش بغلمه هااااا،،هیچکسم کمکی نداشتمو ندارم حتی شوهرم نگه نمیداره حموم کنم

اتفاقا من تنها باشم با دخترم آرومتریم هردومون
برعکس پیشمون کسی باشه حرف اضافی بزنه من به جنون میرسم قاطی میکنم😂

عزیزم من هم سرکار میرم هم بچه هم خونه خیلی سخته واقعا .گاهی وقتا کم میارم ولی بچمون میبینم خستگیم میره

من از بعدزایمان اعصابم ضعیف بود بدترشده خیلیم خسته میشم ولی تا میخنده بهم انگار دنیا رومیدن بهم همه ی خستگیام یادم میره🙂

منم خیلی اذیت میشم ولی ازبچهام تاحالا خسته نشدم ولی دوست دارم یکی بگه مثل خودت مراقبشونم تو یک روز استراحت کن بدون اینکه بخای فکرت پیششون باشه😁😑واقعا نیاز دارم یک روز به خودم استراحت بدم

من از وقتی زایمان کردم دست تنهام همه بچه ام اذیت میکنه هم شوهرم ولی نشود ک از بچه بدم بیادولی از شوهرم زیاد بدم میاد

منم اعصابم خیلی داغون میشه بچه هام ی طرف شوهرم ی طرف شب روز خونس

خیلی بچه داری سخته منم خودم بیرون خونه هم کار میکنم هم تو خونه...راستش دیگه خونه خیلی مرتب و تمیزی ندارم
اوایلش برای اینکه روتین باشم هم بچه داری هم خونه داری عالی که بعد یه مدت خیلی ضعیف شدن دیگه منم اولویتم بچه شد

چ میشه کرد خواهر باید تحمل کنیم اینم میگذره

عزیزم همه اینطور میشن ولی به این فکرکن که خیلی زود بزرگ میشن و اینروزا تکرار نشدنی نیست

سوال های مرتبط

مامان کوچولو مامان کوچولو ۱۳ ماهگی
خانما امروزا من یجوری میشم همش سرم گرم میشه و طاقت توتوخونه موندن رو ندارم یعنی جوری میشم که مغزم کار نمیکنه دیروز پیش خودم گفتم اگه بمیرم راحت میشم گفتم شوهرم که خودشو راحت کرد گفتم منم برم پیشش تا اون دنیا هرجا که باشیم کنار هم باشیم می خواستم کاری کنم ولی خانوادم فهمیدن و بزور جلوم رو گرفتن قبل هم از این فکر ها داشتم ولی باز میگفتم فقط بخاطر دخترم همش خودمو با این موضوع که دخترم تنها میمونه دختر میوفته دست اون آشغال ها فقط با این فکر ها خودمو آروم میکردم ولی بی دیشب کلا از همه چی سرد شدم حتی چشام دخترمو ندید جوری شدم که فقط به این فکر میکردم که خودمو راحت کنم گفتم دیگه بسه این همه عذابی که تو این سن کشیدم بسه گفتم تا اینجاش که روز خوش ندیدم از اینجا به بعد هم زندگیم درست نمیشه گفتم کسی که اولش بدبخت میشه دیگه هیچوقت خوشبخت نمیشه گفتم این دنیام که باعذاب گذشت بزار اون دنیا هم با عذاب بگذرونم ولی برم پیش عشقم 😔😔💔ولی نزاشتن تا خودمو راحت کنم😭😭😭
خدایی یعنی تا حدی از زندگی از آدما از حرف مردم از همه چیز خسته شدم دیگه طاقت هیچی رو ندارم بخدا جوری خستم که دیگه نمیکشم دلم به آرامش می خاست یه زندگی خوب درکنار عشقم و بچم ولی بخدااا که نزاشتن دیگه هیچ امیدی ندارم تو این دنیا 😭😭😭😭😔😔💔💔💔💔💔💔❤️💔💔💔
دلم یه جایی می خواد که هیچ آدمی نباشه فقط خودمو دخترم دلم هیشکی رو نمی خواد از همه چی خستم خیلیییی خستهههههه😭😭😭😭😭😭😔😔😔😔