۱۷ پاسخ

شکر کن …فقط بگو خدایا شکرت این لحظه هارو از من نگیر …همه چی خوب میشه بچس دیگه !! خدایی نکرده مریض شه دل آدم ریش ریش میشه شکر کن که مشکلش اینه

هررررر شب ذکر من همینه بهش میگم پدرت بسوزه که پددددر منو دراوردی. تا اخر دعواش نکنم یا باباش با من سر این موضو دعوا نکنه عصاب خوردی پیش نیاد نمیخوابه. اخرم به زور و با گرررریه

منم این مشکل و باپسرم دارم بعضی روزاحتی خواب روز هم نداره میگم عیب نداره شایدشب زود بخوابه ولی فایده نداره تازه هرشب هم غرشوهربه منم هست که میگه بچه های مردم ۹شب خوابن برای ماتاصبح بیداره 😑

ظهر بذار خیلی کم بخوابه مثلا در حد نیم ساعت
من رووزایی ک دخترم کم میخوابه شبا راحت تر میخوابه

وای دختر من بدتره شبا تا صبح کلا بیداره هرکاری میکنم هم درست نمیشه😩😩

عزیزم صبح زود بیدارش کن از ساعت سه به بعدم نذار بخوابه

عزیزم ببرین دکتر شربت تنظیم خواب میده

عزيزم منم سر خوابوندن ظهر بچم تپش قلب ميگرفتم چون به روز ميخوابيد يه روز نميخوابيد ، اگه طهر نبم ساعتم ميخوابيد شبا تا يك ساعت بايد ور ميرفتم باهاش تا بخوابه، الان ديگه ظهرا نميخوابونمش تا شب راحت تو بخوابه، درسته ديوانه ميشم از صبح تا شب ولي واقعا شب چون انرژي ندارم نميتونم وايسم تا دير وقت تا بخوابه

چون خودت نخ استی عزیزم
چهار بار جدی یا با تشر بهش میفهموندی ک باید بخوابه یاد میگرفت

والا پسرمنم همینه شوهرم انقددیرمیاد‌ دیرهم‌ میخوابیم

پسر منم خیلیی خوابش بده
قشنگ یک ساعت تمام طول می‌کشه تا بخوابه
جالبه خوابش هم میاد مسته خوابه ولی بازم اینور اونور میچرخه

پسر من حرف نمیزنه خیلی نگرانشم دوسال پنج ماهش بنظرتون چکار کنم فقط میگه آب بابا مامان

یعنی این خوابیدن و از همه بدتر خوردنشون پدر منو درآورده خدائیش سکته نکنم خیلیه😢

منم هر شب میگم خدااااا این بچه چرا باید تا ساعت ۱ شب بیدار باشه 😩
گاهی هم پیش میاد تا ۲، ۲/۵ نمیخوابه بزور میخوابونیمش
بچه های الان چرا اینجور شدن نمیخوابن اصن
دهن ادمو سرویس میکنن
نترس فقط تو نیستی خیلیا مشکل بیخوابی یا بدخوابیِ بچه دارن😐🤐

دختر منم همینه

پسر من هنوزم خوابش درست نشده

تو تی وی روشن کن میوه هم بده بهش محیطم امن کن برو بخواب

سوال های مرتبط

مامان حسنا مامان حسنا ۲ سالگی
مامانا خسته شدم بخدا کم اوردم دخترم یه کارایی میکنه که دیگه رد میدم واقعا قلبم داره از جا کنده میشه چیکار کنم این دخارم چرا اینجوری شده نمیدونم. تا دو هفته پیش دخترم گاهی بهانه میگرفت. مثلا موقع پی پی کردن یا موقع خواب گریه میکرد و راحت اروم نمیشد. اما اینجوری نبود که با همه چیزی هرچیزی که فکر کنی مخالفت کنه. تا چند روز پیش هم اینجوری نبود که بگه غذا نمیخوام. نمیخوام بخوابم و... حتی دختر من الان بیشتر از یک ساله یه اخلاقی داره حتما باید دست من یا باباش رو بگیره که بخوابه. یعنی آرامشش بود. خیلی دوست داشت. اما این چند وقت غذا نمیخوام. مسواک نمیخوام. لباسمو عوض نکن. پوشکمو عوض نکن. بیرون نمیام. منو ببر خونه. بازی نمیخوام. تو دسشویی نرو. لباس عوض نکن. ظرفا رو نشور. پوست پرتقالو کندی بچسبون. سیب زمینی رو خورد کردی درستش کن . غذاروخوردی تف کن. امشب دیگه حتی میگفت دستتو نمیخوام بگیرم. میگفت نمیخوام بخوابم میگفتم دراز بکش میگفت دراز نمیهوام بکشم. تا از شدت خواب نینمه دراز میشد پا میشد چهار زانو مینشست. به زور چشماش رو که داشت بسته میشد رو باز نگه میداشت. حتی تشنه شد قمقمه رو برداشت اب بخوره تا گذاشت دهنش گفت آب نمیخوام. و نخورد. اینقدر غر زد تا با تشر من بالاخره دراز کشید و در دم خوابش برد. بخدا من دعواش نمیکنم. از صبح هزار بار بغلش کردم. بوسش کردم. گفتم چرا ناراحتی. از چی ناراحتی. چی اذیتت میکنه. من دوستت دارم کنارتم. بخدا اخم به صورتم نیاوردم. ولی خسته شدم دیگه. کی تموم میشه این روزا.
این موهاش ب ا قبلنه الان دو روزه نذاشته دست به موهاش بزنم ۴ روزه با گریه نذاشته یه مسواک براش بزنم