۲۸ پاسخ

نثلمون منقرض نشه😅

شوهرم خیلی زیااد عاشق دختره به همین امید باردار شدم و خداروشکر دختر هم شد انشالله که خدا ببخشه بهمون خیلی سختی کشیدم 🤲🏻🥲

من اگه شرایط خوب بود و از پس هزینه ها برمیومدیم ۵تا۶تابچه میووردم🤭🤭🤭

انگیزه مون این بود که همسرم عاشق بچه س 🫤

من یک سال و هشت ماهه ازدواج کردم هشت ماه تو عقد بودم یک ساله خونه خودمم شش ماهه هم باردارم ،اصلا ازدواج کردم که بچه بیارم😂😂 عاشق بچه ام همسرم و راضی کردم یه دو سه ماهی طول کشید تا خیالش راحت بشه خودشم بچه دوست داشت ولی یکم از مسئولیتش میترسید😅 ،ما دوتایی عقیدمون اینه که زندگی با بچه جریان داره و چالش هاش خیلی لذت بخش تر از چالشای دو نفرس و حیفه تو خونمون صدای خنده و گریه ی بچه نباشه☺️

درحقیقت مانخواستیم خداخواست وداد

ما دیگه دوره دوستی و ازدواحمون ۱۰ سال شده بود بعد دیگه سنمون داشت میرفت بالا بالاخره ثمره عشق و ازدواجمونه و نتیجه اینهمه تلاشمون برای خونه و ماشین و... باید برای بچمون میموند انشاالله تربیتی و آموزشی بتونیم براش بهترینهارو فراهم کنیم و باعشق همیشه میگیم که خودمون خواستیمش💜

من عاشق بچها و دنیای بچهام معصوم ترین انسان ها ک میتونی کل وقتتو باهاشون سپری کنی

خواست خدا بود
باید صبر کنیم ببینیم حکمتش چی بود😅

من هنوزم زندگی ۲تایی دوست داشتم، اما دیگه هم سن خودم داشت از سن ایده آلِ مادرشدن زیاد میشد هم همسرم

ما جفتمون عاشق بچه ایم.یکم‌شرایط زندگی بهتر شد . گفتیم الان وقتشه تا بچمون هم مامان بابای جوون تری داشته باشه ...نسبت ب اینکه بخایم صبر کنیم اوضاع عالی بشه و بعد توی سن بالاتری بیاریم...

به نام خدا به قول بزغاله تو اخراجی ها انگیز ما برا جبهه رفتن تلویزیون بود 😁😂😂😂 و انگیز ما برا بچه دار شدن عاشق بچه بودن

چون دوست داشتم خانواده داشته باشم و از تواناییم برای تربیت کردن انسان استفاده کنم و به جامعه انسان های خوب و سالم تحویل بدم. و از همه مهمتر اینکه دلم میخواست مامان بشم🥹

دیگه ۵سال از زندگی دونفره گذشت و احساس کردم دچار روز مرگی شدم سنمم بالارفته و دیگه اقدام کردیم ولی اصن انگار جون ندارم بچه داری کنم

من دوست داشتم‌مادر بشم و نمیدونستم بدون فرزند بودن رو تحمل کنم از طرفی علاقه ی همسرم رو نمیدونستم نادیده بگیرم. آن شالله خودخواهی نباشه و خیلی خوب از پسش بر بیایم و خود بچه هم از به دنیا اومدنش خوشحال و راضی باشه

من بیشتر بخاطر دخترم یکسال بود مدام میگفت خواهر و برادر میخوام

بسم الله الرحمان الرحیم
اینجانب چند وقت رفتم رو مخ شوهرم اونم اوکی داد،، ‌خودم عاشق بچم،،، یعنی مهمونی بریم بچها دور منن فقط

چون خودم خواهر برادر ندارم سه اوردم اگه وضعیت مااالی عاااالی بود یکی دیگه می اوردم بشه چهار تا

همسرم بچه دوسداشت وگرنه من ب زندگی دو نفره مون راضی بودم

انگیزه رو بیشتر اطرافیان ایجاد کردن اول شوهر که بچه دوست داره دوم طایفه شوهر هی هر سری دعاگونه تیکه مینداختن خدا بهتون اولاد بده و... سه سال دهنمون آسفالت شد😂

اینبار ما تصمیم نگرفتیم ،خواست خدا بود انشالله که خیرباشه❤

چون همیشه عاشق بچه بودم وهمچنین شوهرم، البته ناخواسته بود الان باردارشدم اما باعشق قبولش کردیم😁

دیگه دو نفره بازیامون رو کرده بودیم جای خالیش حس میشد واقعا میخواستیم خونمون شلوغ شه

به خاطر اینکه زندگیمون از یکنواختی دربیاد و هیجان انگیز بشه

چون تنها بودم همش و دیدم شرایطش رو دارم بچه دار شدم🥲

ی سوال؟ شما اسمت نباته؟

والا نمی‌دونم یکی دو روز رفتم رو مخ شوهرم اونم نه نیاورد 🥲😅😅🤣

من چون خودم خواهر ندارم گفتم حامله شم دختر شه دخترم خواهر داشته باشه ولی قسمت نشد 😂😂

سوال های مرتبط

مامان هلما مامان هلما روزهای ابتدایی تولد