من که بچه هام شیر به شیرن،یکی پارسال زایمان کردم یکی هم شهریور امسال زایمانمه به معنای تمام دارم میگم غلط کردم
منم دلم برا وقتی که پسرم تازه به دنیا اومده بود خیلی تنگ شده ولی نمیخام برگردم عقب چون اونموقع از لحاظ روحی و جسمی خیلی حالم بد بود کاش آدم حالش خوب میبود و از اون لحظات لذت میبرد
منم میگم بچه دوم ولی توان ندارم تو اولی موندم
من از وقتی باردار شدم انگار یکی دیگه شدم
هیچوقت فکر نمیکردم همه چیزمو بزارم برای یه تیکه از وجودم هیچوقت فکر نمیکردم بچه دار بشم مادر بشم
خداراشکر که منو لایق مادر شدن دونستی
مادر بودن خیلی سخته
طفلی مادرامون🥺
منم خیلی دوران زایمان و بارداریم رو مرور میکنم ،تکرار نشدنیه به نظرم🥹
من دوتا بچه دارم ، یه پسر ۳ ساله ، یه دختر یکساله
تجربه ای که داشتم میگه که آدمیزاد به شدت آستانه تحمل انعطاف پذیری داره ،و با توجه به شرایط تحملش بیشتر میشه، توانش بیشتر میشه
من خیلی نگران وضعیت بچه اولم بود چون خیلی یهویی باردار شدم، ولی خب چون خودمو آماده کرده بودم برای سختیهاش ، همه چیز راحت تر از تصوراتم بود
الانم راضی ام از اینکه دوتاان ، پسرمم هم راضیه
واقعا من اگه میدونستم اینقد بدو بدو دارم همش میخوابیدم اون موقع🤣
همین دیشب خود منم به پهنای صورت از خستگی و عذاب وجدان اینکه مادر خوبی نیستم گریه کردم🫠💔
امروز بازم یکم راضی ترم😅
ای جانم😅
واقعا همینطوره
به همه این نوشته و دلتنگی های قشنگی که نوشتی یه افسردگی بعد از زایمان رو هم اضافه کن.
تنت سلامت عزیزم واقعا بچه دوم سخته اصلا فکر کردنشم سخته منم فکر میکنم اوناییکه شیر ب شیر دارن چیکار میکننن واقعا سخته
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.