تجربه زایمان
پارت ۶
بلهههه بالاخره صدای گریه آوین خانوم اومد همین دکتر گفت ماشاالله چ دکتر تپل مپل نازی معلومه خوب بهش رسیدی چی میخوردی تو بارداری منم گفتم بستنی 😐🙈🤣گفتم خانوم دکتر سالمه همه چیزو گفت سالمه سالمه بعد گفتم بیارین ببینمش گفت بزار برات تمیزش کنیم دخترم و ۱ دقیقه هم نشد دخترم آوردن کنارم اشکم ناخداگاه اومد ی بویش کردم بوش کردم بردنش پیش باباش اینا....
شروع کردن ب بخیه زدن چسب بخیه کل عملم و تموم شدنش ۱۵ دقیقه بیشتر نشد ،چون تاریخ ۵/۵رند بود گفتم خانم دکتر ساعت چنده دخترم تو ۵٫۵بدنیا اومده دیگه ؟گفت آره دیگه آخرش بدنیا اومد ۱۱نیم هنوز 😅🤣
پارچه سبز کنار رفت همه چی تموم شده بود از دکترم تشکر کردم و رفت
...دوتا پرسنل مرد اومدن منو از تخت عمل ب تخت ریکاوری انتقال دادن بردنم بخش ریکاوری....

چقدر قشنگ توضیح دادی🥲🥲🥲خداحفظتون کنه برای هم عزیزم ❤❤❤

چقدر قشنگ توضیح دادی

قدمش مبارک باشه عزیزم
ممنون از توضیحاتت ❤️
از بعد سزارینت بگو
درد نداری؟ جای بخیه هات چجوره

مبارکه عزيزم ان شاءالله قدمش پراز خیروبرکت باشه براتون 🥰😘
برای منم دعاکن بسلامتی زایمان کنم 🤲

مبارک باشه عزیزم قدمش خیر و خوشی از بعد عمل و نقاهتتم بگو

چند کیلو بود اوین جان؟

قدمش پرخیر وبرکت