بدم میاد از ادمایی که فقط دهنشونو باز میکنن و حرف میزنن
ماهم ادمیم خسته میشیم
از کار خونه ، بچه داری ، بهم ریختن هورمونا
اینکه یدفه زندگیمون تغییر کرده
درسته هر لحظش شیرینه ولی باید کم کم کنار بیایم با این شرایط
۹ ماه حاملگی ، زایمان ، پوست و بدنی که بهم ریخته و اعتماد به نفسمونو اورده پایین
شب بیداریا ، نمیتونم تنها یا دوستامون گردش بریم ، نا امیدیم ، حس نا کافی بود
دغدغه فکریمون ۲ برااابر شده
ربات که نیستیم انسانیم
هممون عاشق بچه هامون و زندگیمون هستیم خداروشکر میکنیم
اما بعضی وقتا خسته میشیم ، دلمون خواب و استراحت بدون فکر میخوایم
حتی یه دوش گرفتن بدون دغدغه !
حق داریم بعضی وقتا غر بزنیم
حوصله بچه نداشته باشیم ، انقد خسته باشیم که نتونم شیر بدیم
با حرفامون بقیه رو اذیت نکنیم
نگیم پس تو مادر بدی هستی چون خسته شدی ، چون شیر خشک میدی ، حوصله نداری ، سر بچت داد زدی یا…….
حواسمون باشه ممکنه با همین حرف بی اهمیت دل یه مادر بشکنه یا حس بدی به خودش پیدا کنه !
تو تو هر حالت و شرایطی بهترین مادری چون با همه شرایط بدت و خستگیت وقتی بچت گریه کنه اولین نفری هستی که میری سراغش ♥️ن

تصویر
۱۴ پاسخ

گل گفتی امروز کیاشا انقدر شیر خورده دل درد داشت همش دست میخورد اطرافیانم هی میگفتن شیر بده گشنه اس منم شصت تا شیر خشک دادم از اونور یکی میگفت بلکم این بچه گریه کنه تا بهش شیر بدین سنشم بالا بود منم گفتم این لپارو لک لک ها که نیاوردن شیر خورده واقعا انقدر که حرفا دیگران اذیتم میکنه بچه داری نمیکنه
همش باید ثابت کنیم به اینا که ما مادر خوبیم فکر میکنن فقط خودشون خوبن که ده تا زاییدن به قول یکی ما با اگاهی بچه دار شدیم شما فقط برای انجام وظیفه و بقا

کاش میتونستم این تاپیکو چاپ کنم تو فامیل پخش کنم مخصووووصا برای مادرشوهرم😁😁

چقدر تاپیکت حرف دل من بود🥲

به من پسر جاریم ده سالشه گفت چرا شیر خودتو نمیدی شیرخشک میدی خوب نیست براش دوس داشتم جرش بدم ولی فقط به صورتش ی لبخند ملیح زدم

ممنونم از تاپیک خوبت عزیزدلم واقعا حرف دل خیلی‌هامون بود با خوندش آروم شدم❤❤❤❤❤

تا ابد حق...

دقیقا همچین ادای دایه های مهربون تر از مادر در میارن آدم میمونه
انگار دلسوز تر از مادر هست تو این دنیا واسه بچه
وای الان سردش میشه
وای روشو بپوشون
وای باد خورد بهش
اونروز شیر خشک میدادم ی وعده یه آسمان جاریم برگشته میگه ااا سینه تو نخورد شیر خشک دادی😐😐
از حموم درش آوردم موهای آسمان از بس مشکی که برق میزنه بر گشته میگه موهاش چرب شده میگم ۲ ساعت قبل حموم بوده🤦‍♀️

دقیقا حرف دل بود 💚

نگو من بدنم کلا ترک خورده
سینه هام به شدت زشت وبززگ و افتاده شدن
اضافه وزن دارم 8 کیلو
لباسام تو تنم بد وایمیستن
اعتماد به نفسم کلا نابود شده..
خواب ندارم.
عاشق پسرمم ولی کم میارم بعضی وقتا 😭😭😭
عذاب وجدان میگیرم بعضی وقتا عصبانی میشم و با ناراحتی شیر میدم.

بله دقیقا درسته برا هرمادری همین دقیقا شرایط❤️ ب امید اینکه فرهنگ ادما بالا بره و دخالت نکن🤌🏻

گل گفتی خواهرررم💜💜💜

چقدحرفات طلاس بایدباطلانوشت😥😥😥

چقدر حرفات درستتن،🤍

نگو ک یه ماهه خستم کردن من سینه هام شیرش کم بود اصلااا نوک نداشت یعنی بزور میدادم دیدم بچم هلاکه شیر خشک میدم مادرشوهرم حتی برادرشوهرمم دخالت میکنه میگ از کجا میخاین پول شیر خشک بیارین گرونه فلانه

سوال های مرتبط

مامان رستان مامان رستان ۹ ماهگی
خیلی ناراحتم که دیگه نمیتونم به رستان شیر بدم
چرا ابن آلرژیا قدیم نبود؟
جدیدا هر بچه ای رو میبینی آلرژی داره
دلم برای ذوق کردنش وقتی که سینه رو میدید که میخوام بهش شیر بدم تنگ میشه😓
کاش وقتی به شیشه عادت کرد باز همینجوری برای شیشه هم ذوق کنه که من دلم آروم بگیره
الان که شیشه رو بهش میدم با بغض شیرشو میخوره😞
کاش یه راه حلی بود و یه قرصی بود که پروتئین شیر مادر رو هم میشکوند که بچه بتونه هضمش کنه
از رژیم سخت خسته شده بودم، ولی هیچ وقت فکر نمیکردم یه روز دکتر بگه شیر مادر باید قطع بشه، همش میگم چون من خسته شده بودم اینجوری شد، نباید کم میوردم، نباید میگفتم خسته شدم از این رژیم😓
همش حس میکنم از رستان دور شدم و رستان کمبود محبت از مادر داره چون نمیتونم بهش شیر بدم
از یه طرف میگم الان کوچیک تره و کمتر اذیت میشه، اگه قرار بود توی ۱۸ ماهگی از شیر خودم بگیرمش خیلی سخت تر میشد، باز شیر خشک وابستگی کمتری داره
دلم میخواست این حس و حالم رو اینجا بنویسم که هیچ وقت یادم نره بزرگترین لذت دنیا رو تجربه کردم، ولی به خاطر سلامتی رستان باید ازش میگذشتم، بازم خدا رو شکر که ۴ ماه رو از وجودم تغذیه کردی زندگی مامان🥹🥹🥹
❤️مامانا، همه ی ما قوی هستیم، بچه هامون بزرگترین نقطه ضعف و بزرگترین امید به زندگی مون هستن❤️
پارادوکس قشنگیه
توی سخت ترین شرایط باید سریع به خودمون بیایم و حالمون رو خوب کنیم که بچه مون آسیب نبینه🥹
بمونه به یادگار از آخرین روزی که شیر خودم رو خوردی🥹
۱۳ خرداد ۱۴۰۳
مامان cute ariel🧜🏻‍♀️ مامان cute ariel🧜🏻‍♀️ ۵ ماهگی
دختر نازم وجودت مثل معجره میمونه چون با این کوچولو بودن بهم خیلی چیزا یاد دادی درسته خیلی چیزام ازم گرفتی
بهم صبوری یاد دادی چون جلو تو باید خیلییی صبور باشم با اینکه اولاش سخت بود واسم غیر قابل تحمل
گریه میکردی بعضی وقتا آزارم میداد چون دلیلیشو نمیدونسم
خسته میشدم
از خستگی
از شب بیداری

از دغدغه شیر داشتن و شیر دادن
ولی لذت بخش ترین حس که بغلت کنم شیر بدم بهت

اولاش بخاطر ترک شکمم و اویزون و چاق بودنم کلی غصه خوردم
ولی باهاشون دیگ کنار امدم فهمیدم فداکارم بخاطرت مهم اندامم نیست
یه خندیدنت می ارزه به همه اینا
عشق رو دوباره بهم دادی
وجودت منو سرشارژ از عشق میکنه
چون کوچولوی دوست داشتنی هستی

از همه چی دیگ لذت میبرم
حتی پوشک عوض کردنت
حموم کردنت
هر لحظه لباس عوض کردنت شستنت
خوابوندنت
شیرداد بهت
از لحظه لحظش استفاده میکنم لذت میبرم
و الان خیلی صبور و شادم علارغم خستگی و مامان بودن
تنهایی بزرگت میکنم یعنی کمکی ندارم اصلا
ولی خیلی خوشحالم مرسی که هستی
خداروشکر که خدا منو لایق دونست
قول میدم تمام سعیمو کنم برات♥️😘عاشقتم نفس من