۲ پاسخ

چقدر بده این امپول فشار
من دردام شروع شده بود هر 3 دیقه 40ثانیه درد داشتم
6سانت بودم سریع بستریم کردن امپول فشار زدن هنوز اپیدورال و تزریق نکرده بودن فول شدم و زایمان🫤ولی اخرشم سر بچه تو لگن نیومد و اذیتم کردن

عززیزم کیسه آب نشتی میده 🤔چطوریع؟ یعنی مدام اب میاد ادم متوجه میشه ؟رقیقه یاغلیظ ؟رنگ و بو دارع 🤔🤔 چطوری تشخیص میشه داد که کیسه ابه 🤔🤔؟؟

سوال های مرتبط

مامان جوجو مامان جوجو ۳ ماهگی
پارت ۲ زایمان طبیعی 🥲
همون ماما ساعت ۹ اومد آمپول فشارمو زد تا ۹ و ربع دردام کم کم خیلی خفیف شروع شد اولاش دردام هر ۱۰ دقیقه یکبار بود بعدش ساعت ۱۰ معاینه شدم یک سانت و نیم بودم و دردم هر ۵ دقیقه یکبار شد تا ساعت ۱۱ ۲ سانت شدم و دردام هر ۲ دقیقه یا ۳ دقیقه بود دیگه تا ساعت ۱۲ دردام اصلا مکثی نداشتن و اومدن معاینه کردن گفتن ۲ سانت تحت فشاره آمپول فشار خاموش کردن و گفتن دیگ از الان به بعد فقط دردای خودته ساعت یه ربع به ۲ بود ک بازم معاینه شدم البته درد شدید داشتم و ۳ سانت بودم دیگه دردام هی بیشتر می‌شد ساعت ۲ و ۴۰ دقیقه بود صداشون زدم گفتم من درخواست ماما همراه میخام دیگه تحمل این همه درد ندارم و بازم معاینه شدم ۵ سانت باز بودم ک گفتن هزینه الکی نده تا یه ساعت دیگه زایمان میکنی نصف راه اومدی و کیسه آبم رو ترکیدن واسم ولی بعد از هر معاینه من خونریزی داشتم
ساعت ۴ و نیم من احساس مدفوع داشتم میخواستم برم دستشویی ولی گفتن رو تخت کار خودتو بکن لگن درد شدید داشتم وقتی دردم میگربت تمام بدنم به لرزش میوفتاد بعد ساعت ۴ و ۴۵ دقیقه شب واسم گاز بی حسی آوردن ک بتونم درد تحمل کنم و معاینه شدم ۹ سانت بودم تو همین لحظه فهمیدن صدا قلب بچه ام اف کرده زود اکسیژن بهم وصل کردن و گفتن نفس عمیق بکش تا اینکه صدا قلب بچه ام درست شد
ادامه پارت بعدی🚶‍♀️🚶‍♀️🚶‍♀️
مامان محیا 🩷 مامان محیا 🩷 ۵ ماهگی
تجربه زایمان
بقیشو تو کامنتا میزارم براتون پارت به پارت
پارت یک
خب من اومدم تجربه زایمانمو بگم اول اینکه من با جزئیات براتون نمیگم چون بالاخره میگذره هر چیزی و لازم نیست استرس به خودتون وارد کنید🥰
من ۴۰ هفته کامل بودم که دکترم گفت برم بیمارستان بستری شم با امپول فشار منم رفتم و بستریم کردن امپول که زدن ۲ سانت و نیم بدون درد باز شدم ولی کم کم دردام بیشتر میشد بعد یه ساعت معاینه کرد شدم ۴ سانت و دردام بیشتر شد و تایماش نزدیک تر و دیگه ماما همرام اومده بود خیلی کمک کننده بود بنظرم حتما بگیرید معاینم کرد شدم ۵ سانت و ساعت ۹ شب شدم ۶ سانت که گفت تا ۱۱ زایمان میکنم و من دردام بیشتر میشد (( دردا رو اگه با تنفس و هر چی ماما همراه بگه رد کنید خیلی کمک کنندس اصلا هم جیغ نزنید )) ولی متاسفانه تا اینجای داستان خوب پیشرفتم😅 ولی دیگه دهانه رحمم از ۶ سانت بیشتر نشد و تا ۱۱ شب فقط دردم بیشتر میشد و دهانه باز نمیشد دردم چون بچه داشت با رحم میومد پایین بیشتر میشد جوری که مامام معاینه میکرد میگفت سر بچه رو حس میکنه که تکون میخوره ولی پیشرفتی نداشتم و زنگ زدن دکترم ، دکترم گفت امکانش هست بچه گیر کنه تو کانال زایمان و باید سریع سز بشه
من خیلی ناراحت شدم اخه بعد اون همه درد حالا سز🥲 ولی خب شد دیگه ...
مامان لیمو مامان لیمو ۱ ماهگی
مامان میران💙(: مامان میران💙(: ۹ ماهگی
مامان پویان مامان پویان ۸ ماهگی
سلام‌دوستان من ششم زایمان کردم و خواستم‌تجربه مو بگم
من از اول قرار بود سزارین اختیاری بکنم اما خب نظرم‌ماهای آخر عوض شد و رفتم‌برا طبیعی
روزی که دردم‌گرفت ساعت ۷ صبح پنجم بود که کم کم‌میگرفت و ول میکرد بصورت منظم تا ساعت ۴ درد داشتم‌زیاد نبود که امونمو ببره کم بود موندم یذره تو خونه درد بکشم بعد برم
ساعتای ۴ دیگه رفتم‌بیمارستان خیلی شلوغ بود و تا ۱۲ شب اونجا کارامو انجام‌دادم با ۳ سانت ساعت ۱ شب بستری شدم
رفتم‌زایشگاه پیاده روی کردم کمی بعد هی معاینه کردن گفتن‌باز نشده هی موندم کم کم دردام بیشتر میشد و منم کم کم آه و ناله ی بیشتر
تا اینکه تو معاینه ساعت ۵ کیسه م پاره شد دیگه دردام خیلی زیاد شده بود و رحمم هم هنوز باز نشده بود کم کم آمپول فشار میزدن من هی درد میکشیدم و داد میزدم دهانه رحمم هم بسته بود ۳ یا ۴ سانت بود
خلاصه بگم‌سخت ترین شب زندگیم بود هر کس با من اومد یا بعد من اومد بچه ش بدنیا اومد و رفت الی من داشتم رسما میمردم تنها کسی که تو اون زایشگاه گفتن همراهَ بیاد بالا پیشش من بودم مامانم اومد پیشم یکم قوت قلب بود برام اما دردی دوا نشد و دردام بیشتر میشد هر لحظه با اینوه زور میزدم‌بچه بیاد نمیومد بیرون دیگه تا صبح فردا همینجوری بودم هم گرسنگی هم خواب هم درد بهم بد جور فشار آورده بود دیگه جون نداشتم‌زور بزنم من از اون موقع بستری تا ساعت ۴ و خورده ای بعد از ظهر روز بعد درد کشیدم .
مامان علی مامان علی ۲ ماهگی
خانوما از زایمان طبیعی واسه شما بگم من از دوروز قبل از زایمانم دردام شروع شده بود درحالیکه دکترم میگفت تو حالا حالا موقع زایمانت نیست دردام مثل پریود بودن بود یعنی یکم درد میگرفت تا اینکه بعداز ۳ روز به ۵ دقیقه ۵ دقیقه یکبار درد میگرفت رفتم بیمارستان گفت ۱ سانت باز شدی و گفت باید بستری بشی منم به گفته ی کلاسهای زایمان طبیعی که میگفتن زود بستری نشین و تا درداتون تند نشده نمیخواد بستری بشین ساعت ۱۲ شب اومدم خونه و خوابیدم تو خواب یه لحظه درحد ۵ ثانیه یه دردشدید گرفتم و کیسه ابم پاره شد ساعت ۳ نصف شب بود سریع رفتم بیمارستان و سرم فشار بهم زدن خییلی درد کشیدم تا اینکه ۲ سانت شدم و از شدت درد میگفتم اپیدورال میخوام گفتن مال بالای ۴ سانت هستش اما داشتم قشنگ میمردم تا اینکه ۳ سانت شدم از بس حالم بد شد اومدن وصل کردم به من ۱۰ تا سرم فشار زدن و قشنگ مرگ را پیش چشمم دیدم و اخر باز نشدم همون ۳ سانت بودم درحالیکه قبلش دکترم میگفت تو لگنت عالیه واسه طبیعی ولی بیستر از ۳ سانت باز نشدم و تا فردای روز بعد ۱۲ ظهر درد میکشیدم اخرش رو خون افتادم و بردن منا برای سزارین